حضرت عبّاس علیه السّلام حاجتم را داد!!

سرویس مذهبی افکار نیوز- در کتاب سردار کربلا مرحوم مقرّم، حکایتی از علامه ی جلیل القدر شیخ عبدالرحیم تستری که از شاگردان شیخ مرتضی انصاری أعلی الله مقامه است بازگو کرده است که با هم می خوانیم:

من امام حسین علیه السّلام را زیارت کردم و سپس قصد حرم حضرت عبّاس علیه السّلام را نمودم. همین طور که در حرم مطهّر بودم، دیدم عربی به درون آمد و پسر بچّه ای را که پاهایش فلج بود با ریسمان به ضریح بست و شروع به توسل و تضرّع نمود.

هنوز مدّتی نگذشته بود که پسر بچّه برخاست و بر روی پاهای خود قرار گرفت و در حالی که هیچ اثر فلج در پاهایش وجود نداشت، فریاد برآورد که عبّاس مرا شفا داد. مردم بر گردش حلقه زدند و لباسش را برای تبرّک پاره کردند. چون من چنین دیدم به طرف ضریح رفتم و با حضرتش شروع به عتاب و تندی نموده، گفتم: افرادی که به شأنت جاهلند، حاجات خود را می گیرند و من با این علم و معرفت و ادب نسبت به شما نا امید و بدون حاجت روا شدن برگردم!

پس حال که چنین است، دیگر هیچگاه به زیارتت نخواهم آمد!
بعد از آنکه از آن حالت پریشانی به خود آمدم، از سخنان تند خویش پشیمان شده، از اسائه ی ادب خود از خداوند متعال استغفار و طلب بخشش نمودم.

چون به نجف اشرف بازگشتم، شیخ مرتضی انصاری(ره) نزدم آمد و دو کیسه به من داد و گفت: این است آنچه از اباالفضل علیه السّلام در خواست نمودی، خانه ای خریداری کن و به زیارت خانه ی خدا مشرّف شو و من همین دو حاجت را از حضرت اباالفضل علیه السّلام خواسته بودم.

هر روز بلکه هر ساعت، هر کس به این آستان روی آورد، حاجت روا و خوشحال باز می گردد.

از شرم رخت رونق مهتاب شکست شب با قدمت سکوت مرداب شکست
با مشک ز روی زین فرو افتادی آنگاه دل آینه و آب شکست

منبع:
۱. کرامات حضرت عبّاس، سید محمّد حسین محمودی، ص ۱۳۶-۱۳۷
2. شعر از مجید مرادی.