صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ دعا از امام سجاد (ع) است. این کتاب پس از قرآن و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب میآید و به نامهای خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهجالبلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است. امام سجاد (ع) بسیاری از معارف دینی را در دعاهای خود بیان میکند.
صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعهای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پارهای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.
در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمانهای مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن به صورت سالانه، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی ماهانه، مانند دعای دیدن هلال، و برخی هفتگی و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.
دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد (ع) که آن را میخواند. امام سجاد (ع) در این دعا وظایف مؤمن واقعی را بیان میکند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.
حضرت زین العابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاسگزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت اللّه علامه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد شده است. قسمت نخست آن را با هم میخوانیم:
ادعیه خاص
با توجه به اینکه اولین جلسه امسال با ماه مبارک رمضان شروع میشود بهتر است دعاهایی که مربوط به ماه رمضان است مطرح کنیم. بعضی از دعاهایی که از ائمه اطهار (ع) نقل شده مضامینی دارند که اختصاص به زمان یا مکان خاصی ندارد و از لحاظ مضمون در همه اوقات و در همه جا میشود قرائت کرد. اما در بعضی از دعاها اشاره به زمان خاصی دارد مثل دعایی که روز عید فطر یا روز عید اضحی باید خواند. دعایی که مربوط به آغاز ماه مبارک رمضان است و یا دعای وداع ماه رمضان از این نوع دعاهاست.
معمولاً در دعاهایی که مربوط به ایام خاصی است، به خصوص دعاهای صحیفه سجادیه، مطالبی که در این دعاها خواسته شده؛ ارتباطی با موقعیت خاص آن دعا دارد. این ویژگی علاوه بر ویژگی کلی همه دعاهاست. در همه دعاها دو ویژگی کلی هست؛ نخست این که آغاز این دعاها با سپاس و ستایش الهی شروع میشود، یا با لفظ حمد یا با لفظ دیگری که معنای حمد را افاده کند. در میان دعاها نیز به خصوص در دعاهای صحیفه سجادیه در هر فراز صلواتی بر محمد و آل محمد وجود دارد. گویا این صلوات نیرویی جدید یا استعدادی مضاعف را به دعا کننده می بخشد. در دعایی که مربوط به ورود ماه مبارک رمضان است ابتدا حمد و ستایش الهی به صورت بسیار زیبا و منطقی و با ترتیب جالبی ذکر شده و سپس درخواستهایی از خدای متعال در طی فرازهایی که هریک با صلواتی بر محمد و آل او اغاز شده، طرح میشود. این دعا این چنین شروع میشود:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ
ترجمه آن این است که ستایش برای خدای متعال است که ما را به ستایش خودش هدایت کرد یعنی به ما یاد داد که اورا حمد و ستایش کنیم. «وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ و ما را از اهل حمد قرار داد. احتمال دارد که ضمیر «مِنْ أَهْلِهِ»؛ به الله بر گردد یعنی ما را از اهل الله قرار داد، ولی این احتمال قوی نیست هر چند دارای معنای لطیفی است. «لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ»؛ ما را از اهل حمد قرار داد تا این که شکرگزار احسان او باشیم، «وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ»؛ و برای این که بر این شکرگزاری و حمد، پاداش نیکو کاران به ما عطا کند.
در این دعا حمد و شکر با هم یک ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارند. میفرماید خدا ما را هدایت کرد به حمد و اهل حمد قرار داد تا ما را از شاکرین قرار دهد.
تفاوت «حمد»؛ و «شکر»
کسانی که در ادبیات و لغت شناسی تخصص دارند بحثهایی را درباره مفهوم «حمد»؛ و «شکر»؛ و نسبت بین آن؛ ها مطرح کرده؛ اند. «حمد»؛ که در فارسی به معنای ستایش ترجمه شده، از احساس سرچشمه میگیرد. اگر انسان از کسی خوبی؛ هایی سراغ داشته باشد و به آن خوبی؛ ها توجه پیدا کند؛ خوبی؛ های او را میستاید. انسان وقتی در مقابل کمال، جمال و زیبایی قرار میگیرد احساسی پیدا میکند که میخواهد در مقابل آن؛ ها خضوع داشته باشد. این در مورد «حمد»؛ است. امّا «شکر»؛ در جایی است که کسی به انسان خدمتی کند. یعنی رابطه آن شخص با شکرگزار به این صورت باشد که یک نعمتی به او داده و احسان و خدمتی به او کرده است و او در مقابل خدمت، میخواهد عکس؛ العملی از خودش نشان دهد. پس مشخص است که از جهت مفهوم «حمد»؛ و «شکر»؛ با هم تفاوت دارند.
پیدا کردن وجه اشتراک بین «حمد»؛ و «شکر»؛ مشکل است. میگویند: «الحمد هو الثناء علی الجمیل سواء کان اختیاریا او غیر اختیاری، و الشکر هو الثناء علی الجمیل الاختیاری». از نظر مورد همینطور است اما از نظر مفهوم، ستودن و ستایش کردن یک سخن است و سپاس؛ گزاری و تشکر کردن سخنی دیگر است. «حمد»؛ یک حالت احساسی است و «شکر»؛ یک عکس العمل و فعالیتی است در مقابل فعالیت فرد دیگر. البته باید توجه داشت که هر مورد شکری مورد حمد نیز هست. وقتی انسان با کسی که خدمتی به او کرده و نعمتی به او داده روبه؛ رو میشود، در مقام سپاس برمی آید. علاوه بر آن پیش از شکر کردن نیز حالت ستایش پیدا میکند، چرا که از کار او خوشش میآید و او را میپسندد. این اظهار رضایت کامل، همان ستایش است.
شکر نعمت؛ های مادی
عموماً انگیزه افراد عادی برای دعا و حمد و شکر این است که نخست به نعمتهای مادی که خدا به انسان عطا نموده توجه پیدا میکنند. ما خدا را با نعمتهای مادیش میشناسیم، برای آن که نخست نیازهای مادی خودمان را درک میکنیم و کسی که نیاز مادی ما را رفع بکند در برابرش احساس خضوع میکنیم. نوزادی که متولد میشود نخست احساس گرسنگی و تشنگی میکند، سپس آهسته آهسته نیازهای دیگر او که به نحوی با مادیات و با اندام؛؛ بدن او ارتباط پیدا میکند، خود را نشان میدهد. تا جایی که پس از گذشت هفتاد سال از عمر باز هم، بسیاری از انسان؛ ها روح کودکانه را دارند. برای همین است که از خدا رزق فراوان، امنیت، آب، برق و دیگر نیازمندی؛ های روزمره را میخواهیم؛ نعمت؛ هایی که با بدن و نیازهای مادی ما سرو کار دارد. اندکی فراتر که برویم از خدا موقعیت و احترام اجتماعی و عزت و آبرو را میخواهیم.
شکر نعمتهای معنوی
نعمتهای معنوی خالص و روحانی محض در مراتب خیلی بالاتر مطرح می؛ شود. ما نعمت؛ های معنوی فراوانی داریم که خدا وسایل آن را فراهم نموده است. ما باید قدر آن؛ ها را دانسته و شکر آن را به جا آوریم. بسیاری از مردم به ماه رمضان و روزه گرفتن به عنوان یک تکلیف مینگرند، آن هم تکلیفی سنگین؛ نماز هم همین؛ طور است «وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ» ۱؛ نماز برای انسان بار گرانی است. با این که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد و خستگی چندانی ندارد، اما انسان بر اثر دوری از معنویات و مسائل روحانی، چون احساس لذت و نیازی به نماز ندارد اهمیتی هم برای آن قائل نیست، بلکه برای انسان یک تکلیف سنگینی به شمار میرود، مگر این که خدا لطف کند و حالت خشوع برای آدم پیدا شود و از خشوع آن لذت ببرد. آن هنگام است که علاقه؛ مند به نماز میشود. روزه نیز همین طور است.
آنهایی که معرفت؛ شأن بیشتر است، بر عکس افراد عادی، نسبت به مسائل مادی چندان توجهی ندارند؛ نه آن که نعمت؛ های مادی را به هیچ بگیرند؛ بلکه آنها ارزش نعمت؛ های مادی را خیلی بیشتر از افراد عادی درک میکنند و در مقابل آن نعمت؛ ها نیز خود را مدیون خدا و شکر آن نعمت؛ ها را نیز برای خود واجب؛؛ میدانند. آنها به نعمت؛ های جزئی مثل نفس کشیدن نیز توجه دارند. چرا که نفس کشیدن نعمت بزرگی است. هنگامی که انسان حالت خفگی پیدا کند آن وقت متوجه میشود که نفس کشیدن چه نعمتی است. اولیا خدا نسبت به همین نعمتهای کوچک نیز خود را مدیون میدانند. فرقشان با افراد عادی این است که آنها نعمتهای معنوی را مهم؛ تر میدانند؛ نعمت؛ هایی که افراد عادی اهمیتی برای آنها قائل نیستند یا آنها را نعمت به حساب نمیآورند.
یک عمر در یک شب
در دعای ورود به ماه مبارک رمضان حمدهایی وجود دارد مربوط به درک ماه مبارک رمضان. خدا برای امت آخرالزمان و امت اسلام، ماه رمضان را قرار داده است. در میان این ماه، شب قدر را قرار داده که مساوی با هزار ماه است، به اندازه عمر یک انسان، یعنی بیش از هشتاد سال. آنهایی که معرفت بالایی دارند به این نعمتها بیشتر از نعمت خوراک و پوشاک و حتی امنیت و آبرو توجه دارند. انسان میتواند بهره؛ ای را که از عمر هشتاد ساله میگیرد، در یک شب به دست آورد. این کم نعمتی است؟ با چه چیزی میشود آن را مقایسه کرد؟ این یک نعمت عظیم است که خدای متعال در سال، ماه رمضان را و در ماه رمضان شب قدر را قرار داده است.
خدای ستایش آموز
امام سجاد (ع) هنگامی که میخواهد در مقام حمد الهی و شکر بر نعمت ماه مبارک رمضان برآید میگوید خدایا چگونه شکر تو را به جای آورم و چگونه تو را ستایش کنم که چنین نعمتی را به ما مرحمت کردی و چنین فضیلتی را برای ما قرار دادی. در این فراز علاوه بر شکر و حمد برای قرار دادن ماه مبارک رمضان، به نکته؛ ای توجه میکنند که از این نیز لطیف؛ تر است. هنگامی که خدا را میستایند ما را متوجه میکنند که چه کسی حمد را به ما یاد داده است.
اینکه ما یاد گرفتیم تا خدا را؛ حمد و ستایش کنیم، نعمتی است که خدا به ما داده. اگر خدا به ما یاد نداده بود که او را حمد کنیم، نمیدانستیم در برابر او چگونه باید رفتار کنیم. اولین سوره قرآن سوره حمد است که از شریف؛ ترین سوره؛ های قرآن است «آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»؛ یک طرف، سوره حمد و یک طرف همه؛ ی سورههای دیگر قرآن است. سوره حمد با «الحمد»؛ شروع میشود. این جا دو مساله دیده میشود. نخست آن که به ما فهمانده است باید او را بستاییم و حمد او را جای آوریم و دوم آن که توفیق داده است تا حمد او را به جای آوریم. بر همین اساس امام سجاد (ع) پس از شروع به حمد در باره ماه مبارک رمضان و شب قدر، به این دو نکته توجه میدهند. اول میفرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ»؛ خدایا تو را ستایش میکنیم که ما را هدایت کردی تا حمد و سپاس تو را به جای آوریم.
از آشنایی با خدا تا ارتباط با خدا
گاهی بحثهایی مطرح میشود که آیا با دلایل عقلی و برهان و مسائل فلسفی و کلامی میشود خدا را به گونه؛ ای شناخت که از تعالیم دین بی؛ نیاز شویم؟ این بحث تنها به علمای مسلمان اختصاص ندارد. در بین صاحبان ادیان دیگر نیز این بحث مطرح است. حدود بیست سال پیش به همراه جناب آقای دکتر حداد عادل، جهت ارائه دو مقاله فلسفی در یک کنفرانس علمی، سفری به آمریکا داشتیم. پس از ارائه مقالات پیشنهاد شد تا در میزگردی با حضور یک خاخام یهودی و یک کشیش مسیحی که هر دو؛ استاد دانشگاه بودند، شرکت کنیم. البته من به زبان انگلیسی مسلط نبودم و یکی از اساتید به همراه جناب آقای دکتر حداد عادل، مطالب را برای حاضرین به فارسی ترجمه میکردند. کشیش مسیحی کاتولیک و ژزوئیت از فرقه یسوعیین بود. این فرقه اهل استدلال و فلسفه و برهان هستند.
کشیش میگفت: خدا را باید به عقل شناخت، سپس باید سراغ دین رفت و دستورات و احکام را از دین یاد گرفت؛ اما خدا را فقط باید با برهان و از راه فلسفه شناخت. خاخام یهودی برخلاف کشیش میگفت که فلسفه نمیتواند برای ما خدا را اثبات و ما را با خدا آشنا کند. ما باید از راه وحی و تبعیت از انبیا خدا را بشناسیم، منظور او از وحی نیز تورات بود. از ما خواستند تا میان آن؛ ها داوری کنیم. به کشیش و خاخام در آن جلسه گفتم اصل این نکته که انسان توجه پیدا میکند که این جهان، خدا و آفریننده و موجود کامل نامتناهی دارد که او به عالم، هستی داده و آن را اداره میکند، با برهان عقلی اثبات میشود.
اگر ما به برهان عقلی اعتقاد نداشته باشیم، حجیت دین اثبات نمیشود. دین معنایش این است که خدا وحی را بر پیغمبر نازل کرده است. کسی که میگوید هنوز من خدا را قبول ندارم به دین چه اهمیتی میدهد؟ چه طور میتواند به یک مطلب دینی استدلال کند؟ اما پس از این که اصل وجود خدا و صفات او را شناختیم، فیلسوف دیگر نمیتواند بگوید که بنده با خدا چگونه باید رابطه برقرار کند؟ هرچه ما استدلال کنیم و برهان عقلی بیاوریم، نمیتوانیم بگوییم در مقابل خدا باید رکوع و سجده کرد یا باید حمد و تسبیح گفت؟ فلسفه نمیتواند به این پرسش؛ ها پاسخی بدهد. اینکه انسان باید چگونه با خدا ارتباط داشته باشد، از برکات انبیا و اولیا الهی است. آنها و دین به ما یاد داده؛ اند که چگونه با خدا ارتباط داشته باشیم.
اهل بیت (ع)، آموزگاران سخن گفتن با خالق
یکی از بزرگ؛ ترین نعمت؛ ها که ما باید هزاران بار خدا را برای آن شکر کنیم، آشنایی با معارف اهل بیت (ع) است. به برکت آشنایی با معارف اهل بیت (ع)؛ است که ما یاد میگیریم با خدا چگونه باید حرف بزنیم، چه بخواهیم و چگونه از نافرمانی؛ های خویش عذرخواهی کنیم. اگر این معارف را در دعاها به ما یاد نداده بودند، ما خودمان عقلمان نمیرسید که چه بگوییم. این که خدا به ما یاد داده است تا حمد او را به جای آوریم و دعایی که با حمد شروع نشود، لیاقت اجابت ندارد؛ اینکه چگونه و با چه تعبیراتی حمد کنیم، همه اینها از آموزه؛ های اهل بیت (ع) است، غیر از آن که در متن قرآن کریم نیز به آن تصریح شده است.
بر همین اساس فراز آغازین دعا به ما میآموزد که خدا را ستایش؛ نما برای این که «حمد کردن»؛ را خدا به تو یاد داد. خدایا تو را ستایش میکنم برای این که به من یاد دادی که تو را ستایش کنم. میدانستم کسی هست که مرا خلق کرده، اما نمیدانستم آیا میتوانم با او ارتباطی بر قرار کنم، با او حرف بزنم. آیا حرف مرا میشنود؟ چه چیزی باید بگویم؟ اینکه میبینید امروزه همه؛ ی مردم با ستایش خدا و شکرگزاری او آشنایند، همه از برکات دین و اهل بیت (ع) است. اگر دین و اهل بیت نبودند، ما نمیدانستیم که چگونه باید با خدا سخن بگوییم.
بر همین اساس بود که به آن کشیش مسیحی و خاخام یهودی گفتیم برای اصل اثبات خدا ما باید با عقل استدلال کنیم، اما برای کیفیت ارتباط با خدا و کیفیت اطاعت از خدا باید از وحی استفاده کنیم. در جای خود هر دو لازم است. تا عقل ما نگوید خدایی هست، به چه اعتبار بگوییم حرف فلان پیغمبر حجت است؟ حجت است، یعنی چه؟ پیغمبر یعنی چه؟ خدایی که هنوز به او؛ شک دارم که هست یا نه؟ کتاب خدا یعنی چه؟ پس نخست باید وجود خدا با عقل اثبات شود. اما پس از اثبات وجود خدا،؛ کیفیت ارتباط و رابطه ما با خدا را دین تعیین میکند.
اراده تکوینی خدا بر اهل ستایش
به این فراز از دعا باز میگردیم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ»؛ ستایش میکنیم خدایی را که ما را به ستایش کردن خودش هدایت کرد. «وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ در این فراز از دعا مطلبی جالب وجود دارد. فهم این نکته که خدا به ما یاد داد که او را حمد کنیم، خیلی مشکل نیست. در قرآن دستور داده شده که حمد خدا را به جای آوریم. چند سوره نیز داریم که با حمد شروع شده است. گویا پنج سوره هست که با «الحمد لله»؛ شروع شده. دستور به حمد نیز زیاد وارد شده است.«سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»
فهم این نکته که خدا حمد و ستایش خود را به ما آموخته و ما را به آن هدایت کرده، مهم و مشکل نیست؛ اما این که «جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ یعنی چه؟ ما را از اهل حمد قرار داد؟ به ظاهر این جعل، یک جعل تشریعی نیست. برای اموری که خدا قرار داده، یا خدا اراده کرده و مشیت خدا بر آن تعلق گرفته، معنا در نظر میگیریم:
یک بار منظور این است که خدا امر نموده و دستور داده است. امّا معنای دیگر آن است که تکویناً وسایلی فراهم نموده تا این امر تحقق پیدا کند. به این اراده تکوینی میگویند. این که میگوئیم از ما خواسته است نماز بخوانیم، اراده تشریعی است. خدا اراده تشریعی دارد که ما نماز بخوانیم، یعنی بر ما واجب و تشریع کرده.
اما وقتی موفق میشویم تا نماز بخوانیم، این اراده تکوینی خدا است؛ یعنی مقدماتی را فراهم کرده تا ما خودمان اراده کنیم، تصمیم بگیریم، توفیق عمل و مقدماتش فراهم شود تا بتوانیم نماز بخوانیم. اینجا میگوئیم خواست تکوینی خدا بر این بود که ما نماز خواندیم. در آیه شریفه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» ۵؛ اگر اراده تشریعی مراد باشد، اراده تشریعی خدا برای تطهیر همه مردم است، خدا تشریعاً خواسته است تا همه پاک باشند «مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ» ۶؛ این «یُرِیدُ»؛ اراده تشریعی است؛ یعنی دستور خدا است تا طهارت را رعایت کنیم، وضو بگیریم و غسل کنیم و از نجاسات و خبایث پرهیز کنیم.
این اراده تشریعی است؛ اما نسبت به اهل بیت (ع) غیر از اراده تشریعی، اراده تکوینی است، تا اهل بیت هیچوقت کاری بر خلاف طهارت و پاکی و عصمت انجام ندهند. از مقدمات اراده تکوینی خدا، وجود اراده ماست، که این نشان میدهد اراده تکوینی معنایش جبر نیست اما به وجود شیء و به وجود عمل تعلق میگیرد. این که خدا فرمود حمد کنید، این اراده تشریعی است؛ یا حمد واجب است یا مستحب.
اما این که «جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ که ما را از اهل حمد و سپاسگزاری قرار داده، یعنی تکویناً ما را اهل حمد قرار داده است. دستور حمد عام است یعنی همه بندگان خدا باید حمد خدا را به جا آورند. اراده تشریعی خدا به حمد، برای همه انسان؛ هاست. این که میگوید: «جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ این یک نعمت دیگر است که خدای متعال به فضل خود به ما، که توفیق حمد گفتن را پیدا میکنیم، عنایت میکند.
هر عبادت و هر کار خیری که انجام دهیم به توفیق الهی است. بدون اذن خدا، بی؛ عنایت خدا و بدون توفیق الهی هیچ کار خیری انجام نمیگیرد. کار شر هم به اذن الله است؛ چون چیزی بی اذن خدا در عالم واقع نمیشود؛ اما اذن تکوینی، نه اذن تشریعی. در کارهای خیر هم اذن تکوینی است، هم تشریعی؛ در کار شر فقط اذن تکوینی است و اذن تشریعی نیست.
دو شکر برای یک حمد
اینجا یک حمد است بر این که ما را هدایت کرد به حمد؛ که ممکن است هدایت تکوینی منظور باشد. ولی با هدایت تشریعی هم سازگار است. اگر منظور این است که خدا به ما عقل داد تا بفهمیم، یا وحی الهی و دین را به ما رساند، و اسبابی فراهم کرد که ما دین؛ دار شویم و دین را بشناسیم و بپذیریم، اگر این نیز منظور باشد، باز هدایت، هدایت تکوینی است. اما چه بسا ظاهر این است که «هَدَانَا لِحَمْدِهِ»؛ هدایت تشریعی است؛ اما «جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»؛ یک جعل تکوینی است.
یعنی ما دو نعمت را از خدا در اینجا مورد توجه قرار میدهیم: یکی این که به ما یاد داد و امر کرد که او را حمد و ستایش کنیم؛ که این نعمت بزرگی است و؛ احتیاج به شکر دارد. نعمت دوم آن که علاوه بر هدایت، وسایلی را نیز فراهم نمود تا ما اهل حمد شویم؛ و ستایش او را به جا بیاوریم. این، دو نعمت است، که البته درک نعمت دوم مقداری مشکل؛ تر است؛ اما با اندکی ذوق و قریحه فهمیده میشود.