چقدر بر دوستی با خداوند و امید داشتن به لطف و مرحمت او تاکید داشتند و اینکه مواظب باشیم از چشم خداوند نیفتاده باشیم! میگفتند بدترین سخن این است که شخص بگوید دعا کردم و نشد ! زیارت کردم و نشد! این نشدها خیلی خطرناک است و هیچ چیز برای شیطان شیرین تر از این نشدها نیست! میگفتند رحمت خداوند حتی شامل حال ساحران فرعون هم شد! پس ناامید نشوید! ما که بدتر از آنها نیستیم! ان شاءالله خدا دست ما را هم میگیرد!
یا در جایی دیگر میفرمودند جمله ای بین بعضی از مردم معروف است که باید ترک شود چرا که بی ادبی به ساحت خداوند است و آن جمله این است که کسی که قادر به گرفتن روزه نیست و به دستور خدا روزه نمیگیرد ، به دیگران میگوید سعادت روزه گرفتن نداشته! این بی ادبی به درگاه خداست. همانطور که روزه دار به امر خدا عمل میکند ، کسی هم که به سبب مریضی روزه نمیگیرد ، به فرمان خداوند عمل میکند!
چقدر درباره حال دعا داشتن سخن میراندند: اینکه مستحبات را به اندازه ای که نشاط دارید بجا بیاورید. دعای کمیل با خمیازه بدرد نمیخورد! اینکه نسبت به خداوند نظر بلند باشیم! نظر کوتاهی در این مکتب خریدار ندارد! و اینکه "این دین دین کیفیت است نه کمیت"! و باید با ترک معصیت در قدم اول و سپس درک باطن اعمال و ادعیه و تقویت صفات عالیه به خدا رسید. هرعمل خیری نور دارد، اگر نورها را حفظ کنیم، به تدریج این نورها جمع شده و قوی میشود و دارای آثار عالیه میشود.
تاکید مهم دیگری که ایشان همواره داشتند در بحث خانواده بود : اینکه مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات و درگیری های لفظی است. روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد. میگفتند: حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد! میفرمودند: مشکل بیشتر ما از ناحیه زبان هاست!! از ناحیه دل سوزاندن هاست!!
یا میفرمودند : این همه در اینترنت و کتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته؟ آقای بهجت چی گفته؟ این همه این در و آن در میزنی، چی شد آخر ؟ تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی !! میخوای بشی" سالک "بنده خدا ؟!
در خانواده خوب رفتار کنید که همسرانتان مشتاق شما باشند، عاق والدین انسان را صد فرسخ عقب میندازد... خود ملا حسین قلی همدانی(ره) از قبر بیرون بیاد و بشه مرشدت، ولی عاق والدین باشی به جایی نمیرسی! عزیزان حیفتان نمی آید مادرها را اذیت کنید؟! دست مادر که بالا میرود و دعایتان میکند ، بلاها از شما دفع میشود. حیف نیست بر سر مسائل جزئی مادرها را می رنجانید؟!
و چقدر به فرزندان توصیه داشتند که برای پدرمادرها پرونده سازی نکنید! حاضر جواب نباشید!
نکات اخلاقی که ایشان بیان میکردند نکات بسیار کاربردی در زندگی روزمره بود. مثالهایی که میزدند، داستانهایی که نقل میکردند همه و همه تلنگرهای کوچک و بزرگی بود که گاهی برای آدم شدن همانها کافی بود! در بحث قربانی کردن گوسفند جلوی پای زائر و عروس و .. چقدر مذمت و تقبیح میکردند که اینکار را نکنید !!! قساوت قلب می آورد !!
آنها که آیت الله فاطمی نیا را می شناسند راز دلنشین بودن سخنان این استاد را، در پیاده کردن اخلاق اسلامی در زندگی خانوادگی و اجتماعی اش می دانند.
فرزندشان «سید حسین فاطمی نیا» توفیقات پدر را نتیجه آرامشی میدانستند که در کانون خانواده ایجاد کرده اند. کافی است همین چند برش از زندگی ایشان را مطالعه کنید تا به عظمت اخلاقی ایشان پی ببرید!
*پدر و مادرم مشکلاتی در زندگیشان داشتند که جوانان امروز اصلاً در ذهنشان نمیگنجد. حاج آقا میگویند گاهی برای گرفتن یک کتاب از شام و ناهار میزدیم تا پولی جمع شود یا بارها شده که عبایشان را برای خرید کتاب و یا مایحتاج زندگی بفروشند.
*هیچگاه ندیدم پدر، بدون پسوند یا پیشوند محبتآمیز مادرمان را صدا کند. مانند عزیزم، جانم و... ایشان وقتی مادر وارد مجلسی میشوند، محال است تمام قامت بلند نشوند. وقتی میخواهند ایشان را به کسی یا جمعی معرفی کنند، حتماً با اکرام مادر را معرفی میکنند که سادات هستند و عالمزاده و...
*من بارها دیدهام وقتی در روز مادرم خواب هستند، ایشان مطالعهشان را در جایی انجام میدهند که مراقب باشند اگر کسی وارد میشود و نمیداند مادر خواب است، به او بفهماند که با صدای بلند صحبت نکند مبادا مادر بیدار شوند.
*پدر هیچوقت در خانه فرمان صادر نمیکنند، حتی برای آوردن یک چای. بارها شده که خسته از در بیرون آمده و چای دم کردهاند و خودشان برای همه چای میریزند و همه دور هم نوش جان میکنیم و چقدر هم دلچسب است.
*ایشان از انجام کار خانه ابایی ندارند. بارها آقایان همسایه به ما میگویند که از وقتی حاج آقا آمدهاند در این ساختمان، همسرانمان به ما معترض شدهاند که چرا شما ظرف نمیشویید چون اغلب بعد از ناهار و شام متوجه میشوند که حاج آقا در آشپزخانه ایستادهاند و ظرف میشویند.
*روزی با پدر میخواستیم برویم به یک مجلس مهم. وقتی آمدند بیرون خانه، دیدم بدون عبا هستند. گفتم عبایتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابیده و عبا را رویشان کشیدهام. به ایشان گفتم بدون عبارفتن آبروریزی است. ایشان گفتند اگر آبروی من در گروی این عباست و این عبا هم به بهای از خواب پریدن مادرتان است، نه آن عبارا میخواهم نه آن آبرو را.
*یکبار ایشان گفتند مواظب دلها باش اگر یک دل را بشکنی گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب میمانی، هفتاد سال نگهت میدارند که یک قدم جلو نروی.
*زمانی که ازدواج کردم کادوی ازدواجم تابلویی بود که پدر با دست خود نوشته بودند به عربی با این مضمون که: بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد. این جملهای است که اباعبدالله(ع) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند. یکی از علما وقتی این تابلو را دیدند، گفتند این را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشتهاند که همیشه در ذهنشان باشد چون یک زن در منزل شوهر همه داشتهاش را میآورد و باید بدانیم جز خدا پناهی ندارد و نباید به این زن بگوییم بالای چشمت ابروست و اگرنه مستقیم وارد جنگ با خدا شدهایم.
*یک بار پدر مشغول مطالعه بودند و نوه ایشان دست پدر را گرفتند و بردند جلوی تلویزیون تا همراه پدربزرگ کارتون تماشا کنند. پدر هم با سعه صدر در حالی که کتاب در دستشان بود، رفتند و نشستند و کاملاً هم همراهی میکردند. گفتم پدر شما به مطالعهتان برسید. در جواب گفتند این بچه دلخوشیاش این است که من با او کارتون ببینم. مواظب دلها بودن یعنی این!
این عالم و استاد اخلاق جدای از مسائل دینی، به توصیه های سیاسی نیز میپرداختند و میفرمودند امروز تضعیف رهبری بالاترین گناه است!! خداوند توفیق دهد ان شاءالله یار رهبر باشیم و قدر ایشان را بدانیم .
به یقین میتوان گفت ایشان کوهی از تواضع بودند و به فرموده ی بزرگان « آقای فاطمی نیا قطعاً از اولیاء خدا هستند» عشق عجیب ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خصوصا مادر سادات مثال زدنی بود.
قطعا همنشینی ایشان با اساتید و گلهای نابی چون آیت الله بهاءالدینی، آیت الله بهجت، علامه طباطبایی، آیت الله مصطفوی و رفاقت صمیمانه با فرزند میرزا علی آقای قاضی گلاب نابتری در وجود ایشان پدید آورده است، و یقینا که ایشان گلی ناب از گلستان اولیای الهی اند.
خوشا به سعادتشان که ۷۶ سال عمر با برکت داشتند و یاد و نامشان در همیشه تاریخ جاودانه خواهد ماند .
صفورا ترقی