سرهنگ شعبان محمدپور طی گفتوگویی اظهار کرد: در پی مرگ مشکوک فردی به نام «نرگس-ص» که به علت خفگی توسط همسر وی به یکی از مراکز درمانی در شهرستان گلوگاه منتقل شده بود، موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی این شهرستان قرار گرفت.
وی افزود: کارآگاهان به منظور بررسی موضوع تحقیقات پلیسی را آغاز و بازجوییهای فنی را از همسر مقتول آغاز کردند.
فرمانده انتظامی شهرستان گلوگاه ادامه داد: متهم که در بازجوییهای اولیه منکر قتل همسر خود شده بود، در ادامه بازجوییها از راز مرگ همسر خود پرده برداشت.
این مسئول خاطرنشان کرد: متهم در بازجوییهای بعمل آمده گفت "در شب وقوع حادثه در منزل عمویم در روستا بودیم که در مسیر برگشت بنده با عصبانیت به همسرم مراجعه و با توجه به آنکه در منزل عمویم قلیان و تریاک مصرف کرده بودم به او گفتم من بعد میخواهم برای منزل خود آلات استعمال مواد تهیه کنم، که همسرم با این عمل مخالفت کرد.
متهم افزود: پس از شنیدن مخالفت او تعادل روحی خود را از دست دادم و از شدت عصبانیت به سمت او حملهور شدم و گردن وی را به صورت ایستاده گرفتم و بعد از مدت یک دقیقه همسرم به زمین افتاد".
شرح کامل ماجرا از زبان متهم
من و نرگس که قبل از ازدواج در همسایگی هم زندگی میکردیم از همان دوران تحصیل عاشق هم بودیم و بالاخره ۲ سال پیش با هم ازدواج کردیم. به دلیل نداشتن کار مجبور شدیم به شهرستان گلوگاه بیاییم و در دامداری مشغول کار شدیم.
من و نرگس، صبح تا غروب با هم در کنار هم به دامها میرسیدیم و امورات زندگی خود را به خوشی میگذراندیم. با اینکه در یک دامداری دور از خانوادههایمان زندگی میکردیم، اما در کنار هم خوشبخت بودیم. در یکی از روزهای بهاری در ایام تعطیلات نوروزی صبح زود من و نرگس به اتفاق هم به دامداری رفتیم و به دامها رسیدگی کردیم. بعد از تمام کار روزانه من و نرگس برای مصرف شام به منزل عمویم رفتیم، چند ساعتی گذشت همه چیز خوب بود. حدود ۲۰ دقیقه قبل از شام درب منزل عمویم صدا کرد، برادر خانم عمویم وارد منزل شد و بعد از نشستن شروع به کشیدن قلیان و چند دود از تریاک شد.
من وسوسه شده بودم، حالت عادی نداشتم و به خاطر اینکه نرگس از کشیدن موادمخدر و قلیان بدش میآمد به هر نحوی شد تحمل کردم و صدایش را در نیاوردم.
بعد شام حدود ساعت ۱۰ شب بود که از منزل عمویم خارج شدیم، به خاطر مصرف مواد حالت عادی نداشتم، در بین مسیر از شدت عصبانیت شروع کردم به بهانهگیری که چرا نمیگذاری قلیان بکشم و مواد مصرف کنم.
به او گفتم منبعد میخواهم برای خود قلیان و آلات موادمخدر جهت استعمال در منزل تهیه کنم که نرگس با این عمل ممانعت کرد و گفت: من اجازه نمیدهم، اگر لب به مواد بزنی به پدر و مادرت خبر میدهم.
بحث ما بالا گرفت و هیچکدام هم کوتاه نیامدیم، پس از شنیدن این حرف تعادل روحی و روانی خود را از دست دادم و به سمتش حملهور شده و با دست راست خود گردنش را به مدت یک دقیقهای گرفتم بعد از چند ثانیه بدنش شل شد و به زمین افتاد.
ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود و نمیدانستم دارم چه کاری انجام میدهم، نرگس را در آغوش گرفتم و به وسط جاده خاکی آوردم، پس از انجام این عمل از شدت ترس اقدام به صحنهسازی جرم جهت فریب قانون کردم.
اینگونه که سوار بر موتورسیکلت شدم به سمت روستا نظام محله پلی که به سمت روستای خورشید کلا میرود موتور و کارت سوخت خود را زیر پل داخل آب انداختم و مجددا این مسیر را به سمت صحنه جرم دویدم و با در آوردن کاپشن و پس از پاره کردن پیراهنم از آنجا به طرف باغ رسولی منزل عمویم رفتم.
ماجرا را برای عمویم اینگونه تعریف کردم
در حین رفتن به سمت منزل حوالی قهوهخانهای که در سر راه خورشیدکلا است، یک خودرو ۴۰۵ نقرهای رنگ با ۴ سرنشین که یکی از آنها خانوم بوده جلوی ما را گرفتند و گفتند: هر پولی داری به آنها بدم که با هم درگیر شدیم با مشت بر دهانم کوبیدند و با چوب به کمرم زدند.
در این درگیری لباسم پاره شده و دست نرگس را گرفتند و سوار ماشین کردند و با خودرو به سمت من جهت قتل من حمله کردند، من به زمینهای مجاور جاده زده و فرارکردم و آنها با خودرو رهایم نمیکردند تا اینکه من نزدیک منزل عمویم رسیده بودم که دیدم همسرم را از خودرو به بیرون رها کردند و من نتواستم آنها را شناسایی کنم.
با این صحنهسازی سعی در فریب مأمورین انتظامی و قضایی پرونده را داشتهام که با زیرکی ماموران پلیس آگاهی و دقت در بازجوییها پی به تناقض گوییها و ادلهای که با شگردهای خاص خود و با بررسی دقیق صحنه، جمعآوری ادله و ارائه مستندات دیگر انکار را سودمند ندیده و مجبور شدم واقعیت را همانگونه که در بالا آمده بیان نمایم.
در نهایت متهم به بزه فوق معترف و با اظهار ندامت و پشیمانی، پس از تکمیل پرونده تحویل مراجع قضایی و روانه زندان شد.