در این چندسال اخیر که پروژههای لایو-اکشن کمپانی دیزنی آغاز شده است فیلمهای سینمایی زیادی تولید شده که کارتونهای قدیمی این کمپانی را با این فناروی روز بازسازی میکند.
اخبار فرهنگ و هنر _ طبق اخبار رسانههای سینمایی آمریکا این کمپانی ثروتمندترین و بزرگترین کمپانی هالیوودی است. فیلمهایی که روزگاری توسط شرکتهای بزرگی مانند برادران وارنر ساخته میشد امروز توسط این کمپانی که با ادغام و خرید سهامهای دیگر کمپانیها به یک غول تبدیل شده ساخته میشود. یکی از نمونههای معروف و مهم آن، سری جدید فیلمهای «جنگهای ستارهای» است که سود جنجالی را برای این کمپانی به ارمغان آورد.
حالا دیزنی با سودهای کلانی که به دست آورده تصمیم گرفته تا در میسر جدیدی قرار بگیرد: بازسازی کارتونهای قدیمی خود به صورت لایو-اکشن؛ صنعتی جالب که نیمی فیلم سینمایی است و نیمی انیمیشن. علت بهرهمندی از این شیوه جدید، البته زنده نگهداشتن فضای کارتونی این آثار قدیمی از یک سو و از سوی دیگر بالابردن پتانسیل فناوری و صنعتی سینما و همینطور باز بودن دست کارگردان برای ایجاد فضای فانتزی و خیالی فیلم است.
اما علت اصلی ساخت این آثار چیست؟ آیا نفس میراث داری که البته جزو یکی از اصلیترین رویکردهای هالیوود است کافی است تا دیزنی وارد پروژه بزرگ بازسازی دهها کارتون قدیمی شود؟ یکی از همین آثار تازه وارد فیلم «علاالدین» بود که بازسازی نسخه قدیمی و کارتونی محصول ۱۹۹۲ است.
در ابتدا باید گفت که برخلاف آنچه که فکر میکنیم داستان وفیلمنامه فیلمهای مذکور کاملا مانند نسخههای اصلی نیست. یعنی داستان فقط در ستون فقرات اصلی تبعیت کرده است، ولی خط و محتوا و مضمون دیگری بر سر کار است. شاید کاراکترها همان باشند، ولی با زیاد و کم شدن شخصیتها و همینطور عوض شدن مسیر قصه عملا فیلم دیگری ساخته شده است.
پیام فمینیستی فیلم برای زنان عرب
در علاالدین این دختر پادشاه است که با جرات و جسارتی که دارد در مقابل جعفر ایستادگی میکند و با یادآوری گذشته پیش قراول نظامیان، عامل ایستادگی در مقابل آن میشود. زمانی که شاهدخت را برای زندانی شدن میبرند در عالم خیال خود شروع میکند به خواندن آهنگی حماسی و شورآفرین برای آزادی و ایستادگی در مقابل ظلم. چیزی که اصلا در نسخه کارتونی آن نبود. او با ورود به قصر و خواندن این سرود بیننده را یاد خوانندگان زنی میاندازد که روی سنهای کنسرتهای خارجی علیه نظام مردسالار فریاد میزنند و عدالت و برابری را مطالبه میکنند. او مردهای قصر را با این آهنگ تحت امر خود در میآورد و تنها چیزی که میتواند در مقابلش ایستادگی کند جادوی قدرتمند جعفر است.
جالبتر آنکه پدرش سلطان شهر بعد از خود او را برای حکمرانی انتخاب میکند و او ملکه شهر عجیب و بزرگ میشود. در کنار این نگاه فمینیستی فیلم همخوابگی او با ندیمهاش که به صورت تلویحی اشاره شده است را نیز باید نشان دیگری در راستای تبلیغ نگاه زنسالارانه و همجنسخواهانه زنانه آن دانست. مخاطب این شورآفرینی زنانه طبیعتا زنان عرب است که در رسانههای لیبرال آنها را اسیر و ضعیف میخوانند.
چه کسی استثمار میکند؟ اسلام یا غرب
اما ورای این نکته و البته مهمتر از آن جعفر است که در صدد دستیابی به قدرت و مالکیت تمام کشورهای عربی کنار خود است. او از ابتدای فیلم در تلاش است تا سلطان را راضی کند تا به شهرهای کوچک و بزرگ اطراف حمله و آنها را تصرف کند. نکتهای که در کارتون وجود نداشت. جعفر در کارتون علاالدین یک جادوگر است و به دنبال چراغ جادو تا قدرتهای جادویی و ثروت خود را افزایش دهد، ولی در این نسخه قصد آن دارد تا با تصرف چراغ جادو بتواند کشورگشایی کند؛ کشورگشایی یک شاهزاده عرب که در ابتدا نمیدانیم که فرزند سلطان است، ولی در بخشهای پایانی فیلم او سلطان را بابا خطاب میکند!
پدر جعفر یک سلطان مهربان است که دوست دارد با کشورهای اروپایی دیدار کند و حتی دخترش را به همسر شاهزاده اسکاتلند درآورد، ولی این جعفر است که از اول مخالف ارتباط با متحدان اروپایی است و دوست دارد تا نه تنها با آنان دوست باشد که حتی کشورهای کوچک اطراف خود را که با آنان دوست هستند را لگدمال کند و همه را تحت قیمومیت خود درآورد. جعفر در آخر فیلم نیز نابود نمیشود بلکه تبدیل به غول چراغ جادوی دیگری میشود و در آن همراه با طوطی خبرچرین خود زندانی میشود.
جعفر با بازی مروان کنزاری
این تابلوی بزرگ پیام ضد سوری و بشار اسد در فیلم به جرأت نمایان است. تصویری که از یک شاهزاده عرب و جوان که داعیه کشورگشایی دارد و رویکرد ضد غرب او و تمایلش برای حمله به شهرهای کوچک اطراف که در رسانههای غربی به وفور بیان میشد جز درباره این فرد مصداق ندارد. طوطی خبرچین فیلم که بازوی حیاتی جعفر برای پیروزی و قدرت است نیز میتواند یکی از متحدان بشار در اطراف خود باشد که با کمک آن به مقاصد خود برسد.
نعل وارونه قدرت برای اسرائیل
جعفر یک پاشنه آشیل دارد؛ او میداند که در قدرت دوم است و میخواهد قدرت اول منطقه باشد. زمانی که به او میگویند که تو قدرت دوم هستی خشمگین میشود و از غول میخواهد که قدرت اول شود و همین عامل تباهی او میشود. طمع اسد که آمریکا به دروغ چندسال تلاش کرده تا آن را رسانهای کند و او را عاملی برای کسب قدرت اول در منطقه نشان دهد. او در این فیلم رسما تهدیدی برای مردم خاورمیانه و عجم و عرب است. نگاه تهدید آمیز نسبت به بشار و متحدان آن در منطقه! درحالی که این نیروهای آمریکایی بودند که در خاورمیانه محور شرارت بودند و منجر به ایجاد بحرانهای عظیم و خونریزیهای فراوان شدند. پس باید پرسید تهدید واقعی کیست؟!
قدرت طلبی اسرائیل و تمانای او برای قویتر شدن و بدست آوردن اعتبار و آبرو در منطقه مساله جدیدی نیست، اما رسانهها و کمپانیهای فیلمسازی صهیونیستی در صدد هستند تا این نعل سیاه را برای ایران و سوریه بزنند در حالی که این نعل به صورت وارونه برای اسرائیل خورده است.
البته رمزگشایی از چهرهها و مصادیق در فیلمها قطعی نیست، اما سینما یک صنعت هوشمند است که در روزگار معاصر که دوران ثروت و سرمایه است و رگها و ریشههای حیاتی آن دست صهیونیسم است، باید جدی گرفته شود و نباید به سادگی از کنار هر داستان و پیام آن گذشت. تلاش برای خلق یک بیگ پروداکشن عظیم صرفا برای سود و سرگرمی در تاریخ سینمایی هالیوود توجیهپذیر نبوده و نخواهد بود.
علاالدین در تمام مدت فقط یک بهانه است برای اینکه ملات و بساط لازم برای چهرهنمایی از شخص دیگری نمایان شود. البته نه تنها او بلکه همه فیلم و دیگر عوامل بهانههای سینمایی غرب است برای بیان ایدئولوژیهای آمریکایی و صهیونیسمی که سالها است در پروپاگاندای غربی بیان میشود.