پرونده فیلم «رحمان ۱۴۰۰» که در مسیر تولید، در فرصت تکمیل فرم حضور در جشنواره فجر، در مرحله ورود به ترکیب فیلمهای اکران نوروز و سرانجام در اکران عمومی همواره نامش عجین با حاشیه بود، سرانجام با حکم «توقیف» از سوی سازمان سینمایی بسته شد تا وداعش از پرده سینماها هم از جنس حاشیه باشد. فیلمی که فارغ از واکنشهای مثبت و منفی نسبت به محتوا و مختصات سینماییاش حالا از منظر مدیریت سینمایی، به یکی از عجیبترین مصادیق در زمینه ناکارآمدی سیستم «نظارت» و چرخه صدور «پروانه نمایش» در سینمای ایران تبدیل شده است.
درباره حواشی اکران و سرانجام توقیف این فیلم سینمایی، بازخوانی، مرور و تأمل بر چند نکته میتواند حائز اهمیت باشد.
«رحمان ۱۴۰۰» چطور فیلمی است؟
منوچهر هادی فیلمسازی مؤثر و لااقل از منظر اقتصادی موفق در سالهای اخیر بوده است؛ فیلمسازی که با «من سالوادور نیستم» و «آینه بغل» در ردیف فاتحان گیشه سال سینمای ایران ظاهر شد و با «عاشقانه» توانست عنوان یکی از سریالهای موفق شبکه نمایش خانگی پس از درخشش «شهرزاد» را از آن خود کند و همزمان در قاب تلویزیون با «خداحافظ بچه» و این اواخر «دلدادگان» در کورس رقابت برای کسب عنوان پرمخاطبترین سریال تلویزیونی عرضاندام کرد.
همه اینها یعنی منوچهر هادی برخلاف تصویری که امروز در برخی رسانهها تلاش میشود از او ارائه شود، نه فیلمسازی ناآشنا با قواعد و قوانین فرهنگی و هنری ایران است و نه مهمتر از آن فیلمسازی زیرزمینی و خارج از چرخه رسمی تولید و عرضه محصولات نمایشی در کشور محسوب میشود؛ هادی به معنای واقعی کلمه یکی از موردوثوقترین کارگردانها از سوی مدیران چه در تولید سینمایی و چه در عرصه سریالسازی تلویزیونی بوده است.
با این مقدمه و شناخت، باید گفت «رحمان ۱۴۰۰» پیش از هر توصیف دیگری، «فیلم تازه منوچهر هادی» است؛ محصولی که نه آنطور که برخی هوادارانش میخواهند القا کنند، فیلم مهمی است و نه در قیاس با ویترین سالهای اخیر سینمای ایران به سیاق برخی منتقدان سفت و سخت فیلم، میتوان آن را قطعهای ناجور و اثری فاجعهآمیز قلمداد کرد؛ تازهترین ساخته هادی حکم نماد و نمونهای از تولیدات «مصرفی» سینمای ایران در سالهای اخیر را دارد. فیلمهایی که همچون چیپس و پفک در سبد تغذیه خانوادهها مصرفشان فایده و ارزش غذایی ندارد اما مستقیماً هم عامل مرگ هیچ مصرفکنندهای نمیشوند! لذت مصرف تفننیشان را نمیتوان منکر شد و صدالبته که مصرفشان در بلندمدت عوارض دارد و در کنار عوامل دیگر حتی میتواند سلامتی مصرفکننده را تهدید کند.
«رحمان ۱۴۰۰» یکی از فیلمهایی است که اساساً با تکیه بر لذتهای لحظهای و دمدستی مخاطب ساخته میشوند و مأموریتی جز فتح گیشه هم برای خود تعریف نمیکنند. فرمول ساخت فیلمهایی از این دست هم آنقدر شبیه هم و یکسان شده که گاهی به سختی میتوان ساخته یک فیلمساز را از ساخته فیلمساز دیگر تشخیص داد! بار اصلی طنز این دست فیلمها هم بر شوخیهای جنسی و گاه خلق موقعیتها و دیالوگهای کمدی با بهرهگیری از سوءبرداشتهای احتمالی مخاطب استوار است.
در «رحمان ۱۴۰۰» البته این دست شوخیهای لب مرزی و نزدیک به خطوط قرمز از چند مورد خاص فراتر رفته و بخشی از بدنه و چارچوب اصلی فیلمنامه و داستان را به خود اختصاص داده است و از این منظر بیش از نمونههای مشابه، غیرمنتظره جلوه میکرد.
در مجموع فیلم تازه منوچهر هادی را نمیتوان و نباید مستقل از جریان پرقدرتی که این روزها سایهاش بر سر تولید و اکران سینمای ایران سنگینی میکند تحلیل و نقد کرد؛ ما با محصول و به تعبیری معلول یک فرآیند مواجهیم که حذف صرف آن الزاماً نمیتواند معنای حل مسئله را داشته باشد.
چه کسی قانون را دور زد؟
فیلم «رحمان ۱۴۰۰» اما مهمتر از کارگردان، نام چهره کلیدی دیگری را هم بر پای خود دارد. علی سرتیپی تهیهکننده باسابقه و چهره شاخص عرصه پخش و اکران، تهیهکنندگی این فیلم سینمایی را برعهده داشته و از همین منظر هم حضور نسبتاً تضمینشدهاش در ترکیب فیلمهای نوروزی از چند هفته مانده به اعلام ترکیب نهایی، مورد انتقادهایی قرار گرفت.
یک فیلم علاوهبر ترکیب بازیگران بفروش و سوژه ملتهب، پشتوانهای قوی در عرصه پخش داشته باشد، دیگر بهسختی میتواند «نفروشد» و برای همین از همان روزهای آغاز اکران نوروزی، «رحمان ۱۴۰۰» در کنار «متری شیش و نیم» (ساخته سعید روستایی که البته امتیاز حضور در جشنواره و شکار سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مردم را در قیاس با فیلم منوچهر هادی داشت) از رقبا پیش افتادند و رکوردشکنیهای مختلف را آغاز کردند.
چگونه ممکن است فیلمی که بهصورت متوسط هر روز نزدیک به ۸۰۰ نوبت در سینماهای سراسر روی پرده رفته تا این اندازه از چشم ناظران ارشاد پنهان مانده باشد؟ به فرض امکان وقوع چنین تخلف آشکاری، زمان مفیدی که میتوان متصور بود تا دستگاه عریض و طویل ارشاد از وقوع آن مطلع شود، چقدر باید در نظر گرفته شود!؟ همزمان با صعود تصاعدی فروش «رحمان ۱۴۰۰» در گیشه، این فیلم (که پیشتر در جشنواره حاضر نبود و طبیعتاً دیده نشده بود تا موردانتقاد قرار بگیرد)، از سوی منتقدان و اصحاب رسانه هم دیده شد و همین نقطه آغاز کلید خوردن انتقادات نسبت به محتوا و ساختار فیلم شد. خط داستانی نامأنوس و مهمتر از آن شوخیهای کلامی و حرکتی فیلم آنقدر برای گروهی غیرمنتظره بود که خیلی زود این سوال در ذهن بخشی از مخاطبان شکل گرفت که چگونه این فیلم پروانه نمایش دریافت کرده است؟
این سوال آرامآرام به ویترین رسانههای رسمی هم راه پیدا کرد و شاید به همین دلیل مدیران سینمایی که خود پروانه نمایش فیلم را صادر کرده بودند، کنجکاو شدند تا نسخه به نمایش درآمده در سینماها را با نسخه اصلاحشده از نگاه خود قیاس کنند!
بدون تردید و فارغ از هر توضیحی صحبتهای محمدرضا فرجی بهعنوان مدیرکل سینمای حرفهای سازمان سینمایی درباره فاقد مجوز بودن نسخه اکران شده فیلم «رحمان ۱۴۰۰» آن هم پس از عبور مجموع فروش فیلم از مرز ۲۲ میلیارد تومان، یکی از عجیبترین اظهارنظرهای مدیران سینمایی در سالهای اخیر بوده است.
چگونه ممکن است فیلمی که بهصورت متوسط هر روز نزدیک به ۸۰۰ نوبت در سینماهای سراسر روی پرده رفته تا این اندازه از چشم ناظران ارشاد پنهان مانده باشد؟ با احتساب چند روز منتهی به نوروز ۹۸ فیلم نزدیک به یک ماه بر پرده سینماها بوده و چطور میتوان پذیرفت که در تمام این مدت اصلاحات اعلام شده از سوی شورای صدور پروانه نمایش بدون اطلاع ناظران در فیلم اعمال نشده و به تعبیری صاحبان فیلم ناظران ارشاد را دور زدهاند!؟ به فرض امکان وقوع چنین تخلف آشکاری، زمان مفیدی که میتوان متصور بود تا دستگاه عریض و طویل ارشاد از وقوع آن مطلع شود، چقدر باید در نظر گرفته شود!؟ و مهمتر از همه آیا باید برای یافتن پاسخ این سوالات نام تهیهکننده و پخشکننده فیلم را هم بهعنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار مدنظر قرار داد؟
نکته جالبتر اما این است که هم علی سرتیپی و هم منوچهر هادی اصل وقوع این تخلف را تکذیب کرده و صراحتاً در ساعات پایانی شب گذشته اعلام کردند که نسخه نمایش داده شده در تمامی سینماها همان نسخه اصلاح و تأیید شده از سوی سازمان سینمایی بوده است؛ این آیا به معنای یک مخفیکاری دیگر است یا باید بدبینانه حکم به صدور یک «دروغ مصلحتی» از سوی مدیران جهت حفاظت از خود در برابر ترکش انتقادات بدهیم؟!
وقتی از «نظارت» صحبت میکنیم...
«این هم یکی از ایدههای کمپین تبلیغاتی فیلم است»! تعجب نکنید، کم نبودند آشنایان به تعاملات حاکم بر سینمای ایران که در ساعات ابتدایی انتشار اظهارات فرجی درباره غیرمجاز بودن نسخه اکران شده از فیلم «رحمان ۱۴۰۰» در سینماها، این صحبتها را در راستای تبلیغ هرچه بیشتر فیلم تحلیل کردند! فارغ از بدبینی و اغراق مستتر در چنین تحلیلهایی اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که اگر ملاک را فروش گیشه و یا تعداد دفعات دیده شدن یک فیلم قرار دهیم، صدور حکم توقیف، برخلاف ظاهر بازدارند، تأثیر ضریبدهنده بر توفیقات یک فیلم دارد!
راه دور لازم نیست برویم، فیلم «متری شیش و نیم» که در ایام جشنواره فجر با دستاندازهای نظارتی و اعمال برخی اصلاحات مواجه شده بود، بریدهای از سکانسهای حذف شده را در فضای مجازی منتشر کرد تا نهایت بهرهگیری تبلیغاتی را از آن داشته باشد. بسیاری دیگر از فیلمهایی هم که در همه سالهای گذشته مهر توقیف بر پیشانی داشتهاند، به محض ورود به چرخه نمایش چندین برابر بیش از ظرفیت واقعی و بالقوه خود، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتند.
اینها واقعیتهایی است که بیش از هر چیز خبر از سیستم معیوب نظارتی در سینمای ایران دارد. سازوکاری که قرار بوده جایگاه مشورتی برای مخاطبان سینمای ایران داشته باشد و همچون یک راهنما، خروجیاش مورداستفاده قرار بگیرد، حالا عملکردی عکس پیدا کرده و اعلامنظرهایش بیشتر موجب کنجکاویبرانگیزی میشود و ممانعتهایش حکم تبلیغ را پیدا کرده است!
سیستم نظارت و ارزشیابی در سینمای ایران (و مهمتر از آن کلیه هنرهای نمایشی) در یک فرآیند فرسایشی، کارکردهای حیاتی خود را از دست داده است سیستم نظارت و ارزشیابی در سینمای ایران (و مهمتر از آن کلیه هنرهای نمایشی) در یک فرآیند فرسایشی، کارکردهای حیاتی خود را از دست داده است. نمونه بارزش هم ماجرای ردهبندی سنی فیلمهای سینمایی است. ردهبندیای که ماهیتی مشورتی برای بهرهگیری مطمئنتر مخاطبان از محتواهای متنوع عرضهشده در بازار را دارد اما مخاطبان کمترین همدلی و اعتماد را نسبت به آن دارند.
این همان نقطهای است که میتوان از خدمت و خیانت توأمان سیستم «نظارت» در سینمای ایران سخن گفت؛ سیستمی که کارکردهای معکوسش گاه به طنز تنه میزند و گاه زمینهساز خلق تراژدیهای واقعی میشود!
در این شرایط طبیعی است که «رحمان ۱۴۰۰» هم حالا با مهر «توقیف» در پرونده اکران یک ماهه خود، تبدیل به یکی از آثار کنجکاوی برانگیز سینمای ایران برای گروه عمدهای از مخاطبان شود؛ اگر لابی و پیگیری عوامل نتیجه دهد و فیلم به چرخه اکران بازگردد حتماً موج دوم استقبال و فروش کلان فیلم رقم خواهد خورد و اگر فیلم دیگر رنگ پرده نقرهای به خود نبیند هم شانس بالایی برای عرضه (اعم از رسمی و یا زیرزمینی) در شبکه نمایش خانگی را دارد.
با این وصف میتوان این سوال جدی را عنوان کرد که عملکرد سازمان سینمایی و به طور خاص بازوهای نظارتی آن در این مورد آیا مانع از گسترش منکری در سینمای ایران شده است؟ انحرافی را اصلاح کرده است و آیا کمکی به نهادینه شدن یک معروف کرد خواهد کرد؟ این ماجرا را باید فراتر از سرنوشت یک فیلم مورد آسیب شناسی و تحلیل قرارداد.