انصافاً با همه جذابیتها و رنگ و لعابهایی که جشنواره فجر دارد شاید کسی تصورش را نمیکرد در وضعیت فعلی اقتصادی که خیلیها هشت و نهشان گیر هم است و هر کسی را که میبینی از وضعیت اقتصادیاش شاکی است، سامانه فروش بلیت سینماهای مردمی جشنواره فجر به این شکل خلقالساعه به فروش برود و بعد از ۲۰ دقیقه خبری از هیچ چیز نباشد! اتفاقی که البته سالهای قبل هم افتاد و سامانه اینترنتی فروش بلیت را به قول حضرات مهندس رایانه Down کرد و از دور خارج. خب همین هم برای ما دوباره یک سوژه جدید درست کرد که جشنواره و فیلمهای آن به غیر از ما روزنامهنگاران فرهنگی و سینمایی که از این راه نان میخوریم و معاشمان لنگ این رویداد است، برای باقی مردم هم آنگونه که ما فکر میکنیم بیاهمیت نیست و عامه مردم هم که مانند ما نفع اقتصادی در این مسائل دارند و کار و بارشان اصولاً به این مسائل دخلی ندارد، درهمین وضعیت قمر در عقرب هم هنوز التفاتی به فرهنگ و هنر و سینما دارند و حرف کسانی که میگویند مردم فقر فرهنگی دارند را میکوبند طاق دیوار. خب ما هم دیدیم این وسط بهتر است چند پیشنهاد برای شما داشته باشیم و راجع به پیشنهادهایی که میکنیم کمی گپ بزنیم.
دنبال رد خون
خب احتمالا پرسر و صداترین فیلم این دوره جشنواره هم دوباره فیلم جدید جناب مهدویان باشد. محمدحسین خان که در شماره یک فیلم اماجرای نیمروزبه سراغ روایت تابستان داغ ۱۳۶۰ و پلیسبازی و موش و گربهبازی با مقامات بلندپایه سازمان مجاهدین رفته بود حالا در قسمت دوم این فیلمش هم به نوعی ادامه آن موضوع را پی گرفته است با این تفاوت که میان دو حلقه اصلی فیلمش حدود هفت سال فاصله انداخته و بخشی از عملیات مرصاد را روایت کرده است.
نکته جالب اینکه در اماجرای نیمروز ۲ ب حتی بعضی از کاراکترهای قسمت اول فیلم هم حضور دارند از جمله شخصیت کمال که از روی قلهها آمده بود توی شهر تا حساب تروریستهای منافق را بگذارد کف دستشان و حسابی هم نازک نارنجی بود و به محض اینکه نامهربانی میدید به فرماندهاش با توپ و تشر میگفت ولش کنید تا دوباره برود روی قلهها و با دشمن بعثی بجنگد.
تهیهکننده این قسمت از فیلم هم دوباره همان محمودخان رضوی است که چند ماه قبل بار و بنه عوامل را جمع کرد و رفتند کرمانشاه تا توی همان موقعیت، تولید فیلم را کلید بزنند. مردم منطقه و از جمله روستای اصلی لوکیشن فیلم هم که پیش از این شاهد فیلمبرداری فیلم اشور و شیرینب جواد اردکانی در روستای خودشان بودهاند هم حسابی سیدمحمود و محمدحسین خان را تحویل گرفتند؛ از زدن بنر بزرگ n در n و خوشامدگویی به عوامل گرفته تا جشن تولد گرفتن برای بعضی از بازیگران و فوت کردن شمعهای کیک تولد و دست و جیغ و هورا! ظاهرا محیط منطقه چنان برای بعضی از عوامل به دل نشسته بود که تا مدتها بعد از ترک منطقه هم با انتشار تصاویر از منطقه غرب کشور برای آن روستا دلتنگی میکردند. حالا و در این روزها هم سیدمحمود خان رضوی حسابی رفته توی بحر فیلم مشغول و رفع بعضی از ایرادات است تا احیانا بعضی داستانهایی که درباره شخصیتهای فیلم به تصویر کشیده شده است بعدا داستان نشود. در هر حال پروژه جدید رضویان -مهدویان هم حسابی از خجالت منافقان در آمده و با لانگشاتها و تصاویر باز بدیع و جدید، مخاطب را به تماشای تجربهای خواهد کشاند که نمونهاش را حداقل در سالهای اخیر در سینمای ایران کم دیده است. از ما میشنوید هر جور شده پای دیدن این فیلم بنشینید.
این ۲۳ نفر کرمانی
از زمانی که اعلام شد قرار است فیلم سینمایی اآن بیست و سه نفرب مبتنی بر کتابی به همین نام تولید شود کسی فکرش را نمیکرد کارها این قدر سریع انجام شود و فیلم به جشنواره امسال برسد.
فیلم اما حالا به عنوان یکی از فیلمهای بخش سودای سیمرغ حضور دارد و باید دید آیا میتواند سهمی از سیمرغهای جشنواره داشته باشد یا نه. این فیلم بعد از اتنگه ابوقریبب دومین فیلم دفاع مقدسی است که سازمان هنری رسانهای اوج در یکی دو سال اخیر روانه جشنواره فجر میکند.
تنگه ابوقریب سال گذشته توانست نظر منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کند. با این حال پروژه امسال اوج با سال گذشته تفاوتهای جدی دارد؛ تفاوتهایی که مهمترین آن را میتوان به تیم تولید و بازیگران و جلوههای ویژه میدانی دانست که اآن بیست و سه نفرب برخلاف ابوقریب بهره چندانی از آنها نمیبرد.
این پروژه دو سه ماه قبل در حواشی تهران کلید خورده و حالا یک ماهی است که به اتمام رسیده است. داستان اصلی ماجرا همانی است که در کتاب اآن ۲۳ نفرب هم قبلا دیدهاید؛ روایت ۲۳ نفر نوجوانی که در جنگ به اسارات درآمدند و در ادامه برای استفاده تبلیغاتی به دیدار صدام حسین برده شدند. حالا مهدی جعفری به عنوان کارگردان و مجتبی فرآورده به عنوان تهیهکننده با سرمایهگذاری سازمان هنری رسانهای اوج اقتباس سینمایی از این کتاب را در دستور کار قرار داده و آن را روانه جشنواره کردهاند. فیلمبرداری فیلم برخلاف افتتاحیه آن - که سردار سلیمانی حاضر شده بود - در سکوت پیگیری و در نهایت هم به اتمام رسید. نکته جالبتر دیگر اینکه تقریبا هیچ بازیگر چهرهای در این فیلم حضور ندارد و تقریبا همه شخصیتهای اصلی آن از نابازیگران نوجوان انتخاب شدهاند؛ نوجوانانی که بعضا اهل خود همان منطقه استان کرمان هستند.
امشب ماه میگیرد
بعد از ازدواج محمدحسین قاسمی و نرگس آبیار حالا این فیلم هم یکی دیگر از تجربههای این زوج سینمایی است. خبر چندانی از این فیلم و اینکه موضوع آن حول و حوش چه موضوعی میچرخد در دست نیست. در خلاصه این فیلم هم مانند همه فیلمهای دیگر داخلی صرفا چند عبارت کلی آمده است: » این فیلم سینمایی روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالی است که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر برادرش با او همراه میشود، اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد. « با این حال شنیدههای بعضی از اهالی رسانه حاکی از آن است یک طرف این ماجرا تروریست معروف عبدالحمید ریگی است. آبیار در این روزها مشغول کار روی نسخه نهایی فیلمش است و عموما از پاسخ به اهالی رسانه هم طفره میرود. الناز شاکردوست از مهمترین چهرههایی است که در این پروژه سینمایی، آبیار و قاسمی را همراهی میکند. پیش از این قرار بود هومن سیدی هم در این فیلم سینمایی به ایفای نقش بپردازد که در نهایت پیش از ورود به تولید از حضور در آن انصراف داد و برای آبیار آرزوی موفقیت کرد. تعدادی از بازیگران هم از اهالی منطقه چابهار در استان سیستان و بلوچستان انتخاب شدهاند. تصویربرداری بخشهایی از فیلم هم در استان سیستان و بلوچستان و به طور مشخص در شهرستان چابهار انجام شده است. بعد از فیلم اشعلهورب حمید نعمتا… این دومین فیلم در این سالهاست که جغرافیای این استان را به عنوان محل تولید یک فیلم سینمایی انتخاب میکند.
دیدن این فیلم جرم است؟
اگر لابهلای صفحات خبرنگاران فرهنگی و بعضی از اهالی سینما چرخیده باشید احتمالا دیدهاید که نسبت به فیلمی به نام ادیدن این فیلم جرم استب مطالبی را نوشته و راجع به آن اظهارنظر کردهاند. این فیلم به تهیهکنندگی محمدرضا شفاه و کارگردانی رضا زهتابچیان و با سرمایه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تولید شده است.
حرف و حدیثها درباره این فیلم زیاد است. همین قدر بدانید که ظاهرا داستان فیلم شباهت زیادی به اآژانس شیشهایب ابراهیم حاتمیکیا دارد با این تفاوت که شخصیتهای صحنههای آن نه یک بانک بلکه یک پایگاه بسیج است و….
به مانند آژانس شیشهای هم که بعضی نهادهای امنیتی و انتظامی درباره آن اما و اگر داشتند، دیدن این فیلم جرم است هم با دیدگاهها و مواضع این نهادها مواجه شده است و فعلا عوامل آن درگیر رفع این مسائل هستند تا نمایش آن در جشنواره و در ادامه در سینما با مشکلی مواجه نشود. تا همینجا بدانید که دیدن این فیلم جرم است یک اثر آوانگارد و پیشرو است که نگاه خودانتقادی پررنگی هم به بخشهای مختلف داخل حاکمیت دارد. آن قدر پررنگ که حتی ممکن است نمایش آن در سینما را هم با مشکل مواجه کند.