فیلم سینمایی "بمب، یک عاشقانه" ساخته "پیمان معادی" برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و هم اکنون یکی از آثار موفق سینمای ایران در اکران پاییزی محسوب می شود. این فیلم تاکنون ۲,۷۱۱,۲۹۳,۰۰۰ تومان فروش داشته است.
"بمب، یک عاشقانه" با حال و هوایی کاملاً متفاوت از ملودرام عاشقانه "برف روی کاج ها" ساخته شده تا نام معادی را در بین شانس های اصلی کسب سیمرغ قرار دهد. همانطور که در خلاصه اثر آمده این فیلم قصه این فیلم با حال و هوای موشک باران تهران در سال 1366 روایت می شود و باید دید معادی در این راستا چه داستانی را پیش خواهد گرفت.
اولین نقطه قوت فیلم بمب، یک عاشقانه را باید در فیلمنامه منسجم اثر دانست. فیلمنامه ای که با وجود شباهت بسیار ساختار اصلی با فیلمنامه "ایتالیا ایتالیا" در خورده داستان ها توانسته بود روندی مثبت را در پیش بگیرد.
فضا و اتمسفر فیلم معادی و القای حس همذات پنداری در مخاطب با الگو قراردادن نوستالژی های مشترک از زمان بمباران در اوایل دهه شصت اولین نقطه وصل مخاطب با اثر بود.
داستان فیلم مشکلات خانوادگی یک زن و شوهر را در دوران بمباران نشان می دهد. مشکلاتی که از نگاه دو کودک هم بررسی می شود و در انتها توسط همان دو کودک به وصال می انجامد. زندگی همواره از سوی بزرگسالان سخت گرفته می شود و در انتها می بینیم که اگر از نگاه یک کودک به جهان نگاه کنیم حتی در زمان جنگ و بمباران می توان عاشقانه زندگی کرد.
فیلمنامه تمامیت خود را مدیون دیالوگ نویسی درست و گاهاً جذاب و کمدی خود است. فیلمنامه راه خود را پیش می رود اما دیالوگ ها به صورت خورده داستان تنه اصلی متن را قوام می بخشند.
بازیگران فیلم بمب یکی عاشقانه هر کدام در جایگاه خود نمادی از جامعه دهه شصت ایران و همدلی و همیت مردم در آن دوران دفاع مقدس است. بازیگران زیاده گویی و اغراق را نپسندیده و در راستای کارگردانی و فیلمنامه پیش می روند.
شاید تنها بازی متوسط فیلم را باید در بازی لیلا حاتمی دانست که آنچنان تلاشی نمی کند و آنچه از خود بروز می دهد چندان تفاوتی با بازی های قبلی خود ندارد. محمود کلاری فیلمبردار برجسته سینمای ایران این بار در مقام بازیگر درخشان عمل کرده و بازی بازیگران کودک فیلم به درستی در آمده است.
بمب یک عاشقانه ملموس با فضایی گرم است که بیش از التهاب دوران بمباران ما را با روایتی شخصی همراه می کند. روایتی شخصی و همدلی حداکثری که شاید جامعه امروز دلتنگ آن شده است. تمامی شخصیت های داستان در زندگی یکدیگر دخیل بوده و برای حل مشکلات هم قدم شده اند.
معادی در کارگردانی سادگی را رعایت کرده و نیازی به هیجانات کاذب و یا نشان دادن خشونت جنگی نمی بیند. آنچه کمی خشونت را القا می کند برخورد معلمان با دانش آموزان است که آن هم برای نسل آن زمان کاملاً ملموس و گاه خنده دار است. خنده ای که با مرور خاطرات شیرین زمان دور هم بودن ایجاد می شود.
معادی بعد از برف روی کاج ها امضای شخصی اش را پیدا کرده است. او یک کارگردان ملودرام است و در این فیلم هم با توجه به سویه های جامعه شناختی بیش از همه به خانواده و بنیاد زندگی زناشویی نگاه می کند.