شانزدهم مهرماه سال ۱۳۹۵ بود که برای اولینبار خبر دستگیری محمد امامی منتشر شد؛ امامی یکی از سرمایهگذاران سینمای ایران و همینطور شبکه نمایش خانگی بود که به اتهام پولشویی و اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان مدتی را در بازداشت به سر برد. بعد از این اتفاق از غلامرضا موسوی، رئیس کانون تهیهکنندگان سینمای ایران گرفته تا امیر خجسته، رئیس کمیسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس، افراد بسیاری درباره فعالیتهای محمد امامی اظهارنظر کردند. موسوی به مواردی از پولشویی محمد امامی اشاره کرد و گفت که این شخص عضو رسمی کانون تهیهکنندگان نیست و امیر خجسته هم گفت: «تخلفات این تهیهکننده در فراکسیون مبارزه با مفاسد مجلس مورد بررسی قرار گرفته و مواردی مربوط به پولشویی او اثبات شده است که مجلس برای بررسی بیشتر، این موضوع را به دستگاههای نظارتی و قوه قضائیه ارجاع داده است.» کمپین «نه به شهرزاد» در شبکههای اجتماعی از همین نقطه بود که آغاز شد.
نادر فتورهچی، روزنامهنگار سابق آغازگر این کمپین بود و تعدادی از کاربران فضای مجازی که اکثرا شهروندان معمولی بودند، به این جریان پیوستند. خواسته اعضای کمپین «نه به شهرزاد» توقف تولید سری دوم این مجموعه به عنوان یکی از پروژههای محمد امامی تا روشن شدن منابع مالی آن بود و مدتی هم در ظاهر این اتفاق افتاد، اما بعدها مشخص شد که عوامل مجموعه بهطور مخفیانه در همان مدت هم مشغول ضبط بعضی از پلانهای سریال بودند و توقف پروژه، فریبی بیش نبوده است. پس از آنکه غلامرضا موسوی اعلام کرد محمد امامی عضو رسمی کانون تهیهکنندگان نیست، دیگر در هیچکدام از پروژههای متعددی که امامی تولید کرد، نام او به عنوان تهیهکننده درج نشد و صرفا از عبارت سرمایهگذار برای اشاره به این شخص استفاده میشد و حتی گاهی اسمی از او در تیتراژ به میان نمیآمد؛ اما ماجرای سریال شهرزاد فرق میکرد. شهرزاد در سری اولش نام امامی را به عنوان تهیهکننده در تیتراژ آورده بود و حالا در سریهای بعد هم این روند ادامه پیدا کرد. البته سریال شهرزاد در سری اولش نام یک تهیهکننده دیگر را هم در کنار محمد امامی مطرح کرد؛ سیدهادی رضوی، داماد وزیر صنعت، معدن و تجارت.
محمد امامی، مالک موسسه تصویرگستر پاسارگاد بود، اما این قضیه مخفی میشد و تا مدتها وقتی اسم این موسسه میآمد، نام علی اسدزاده به عنوان مدیرعامل قید میشد و گمان میرفت مالک موسسه خود اوست. سیدهادی رضوی در لابهلای گفتوگویی که با یکی از روزنامهها داشت، خواسته یا ناخواسته از مالکیت امامی پرده برداشت و گفت: «محمد امامی در این عرصه بهدنبال خودنمایی و عکسگرفتن با بازیگران نبود، طرح و ایده در این زمینه داشت. «ب. ز» در این زمینه تنها دو تا سه فیلم را بدون استراتژی و هدف خاصی ساخت. فرض کنیم انگار تنها بحث ورود به سینما برای او مطرح بود و بعد هم دچار آن مسائل شد، ولی امامی برند «شاهگوش» را در کارنامه داشت و دفتر پخش تصویرگستر پاسارگاد متعلق به او بود. امامی سوابق کاری روشنی داشت و همین مساله هم باب آشنایی من با او شد.»
آندسته از کاربران معمولی فضای مجازی که رویکرد پرسشگری از منابع مالی محمد امامی را در پیش گرفته بودند، عنوان میکردند کمپین «نه به شهرزاد» در ایام پخش این سریال با بایکوت شدید رسانههای داخل و خارج کشور مواجه شده است، اما آنها با پرسشگری مداوم خودشان، عوامل سریال شهرزاد را ناچار به واکنشهایی کردند که از طرف افرادی مثل ترانه علیدوستی و رضا کیانیان صورت گرفت. بهطور مثال در پاسخ به نادر فتورهچی که پرسیده بود «اگر کل ماجرای ارتباط سریال شهرزاد و عواملش با فساد هشتهزار میلیارد تومانی صندوق ذخیره فرهنگیان «شایعه» است، لطفا شیوه تامین «سرمایه اولیه» ساخت این مجموعه را تشریح کنید» و ادامه داده بود: «چرا ادعای رسانهها شایعه است، اما ادعای ترانه علیدوستی شایعه نیست؟» ترانه علیدوستی بعد از عادیدانستن دستمزدش برای بازی در این سریال گفت: «مبلغ ساخت این سریال ۱۴ میلیارد تومان بوده، دومیلیارد تومان بیشتر از سریال «شاهگوش» و ۹۸ میلیارد تومان کمتر از پروژه «محمد رسولالله» یا مبلغی تقریبا معادل فیلم توقیفشده «رستاخیز». این ارقام برای ساخت پروژهای در این سطح عجیب نیست، اما قبول کنید هرقدر هم رانت در آنها دخیل باشد، بسیار کمتر از آن است که کسی برایشان هشتهزار میلیارد اختلاس کند.» البته سرمایهگذار و تهیهکننده «شاهگوش» هم محمد امامی بود؛ اما نکتهای که در متن علیدوستی به آن توجه نشد، بحث پولشویی بود. در حقیقت بحث بر سر این جریان نبود که چنین پولی برای خرجشدن در سینما اختلاس شده است، بلکه اتهام محمد امامی گرفتن وامهایی با مبالغ کلان به بهانه پروژههای فرهنگی بود؛ وامهایی که حداقل دهها برابر بیشتر از مبالغ صرفشده در این پروژهها بودند.
این نوع واکنشها همچنان ادامه پیدا کرد و حتی کار به تاسیس کمپینی به نام «آری به شهرزاد» با حضور هنرپیشههایی مثل کیانیان، علیدوستی و شهاب حسینی در حمایت از این سریال رسید. کمپین «نه به شهرزاد» به این ترتیب تبدیل به اولین آوردگاه رویارویی مخالفان وضعیت فرهنگی سلبریتیمحور در کشور و موافقان و حامیان چنین وضعی شد.
محمد امامی بهرغم مفتوح بودن پروندهاش در قوه قضائیه به دلیل اتهام اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان، چندین و چند پروژه سینمایی دیگر را هم جلوی دوربین فرستاد که از «ابد و یک روز» گرفته تا «خوب، بد، جلف» و فیلمهایی مثل «مصادره»، «مغزهای کوچک زنگزده»، «بمب» و «اتاق تاریک»، همگی جزء این پروژهها بودند. چند روز بعد از برگزاری دوازدهمین دوره از انتخابات ریاستجمهوری در ایران، محمد امامی از کانادا ویدئویی منتشر کرد که در آن اعلام میشد قصد شکایت از نادر فتورهچی را بهعنوان آغازگر کمپین نه به شهرزاد دارد.
اما یک نکته قابل توجه، عدم حضور محمد امامی در هر دو دادگاهی بود که بنا بر شکایت او برگزار شده بودند. همین نکته و همچنین عدم حضور امامی در مناظرهای که مدتها پیش از این دادرسی، در یکی از رسانهها برگزار شد و به ماجرای شهرزاد و تخلفات مالی آن مربوط میشد، تردیدها درباره اینکه اساسا امامی در ایران باشد را بهشدت تقویت کرد. از طرفی درباره مخارج خانه سینما هم شبهاتی مطرح شد که عمدهترین آنها به هزینههای جشن سالیانه این صنف برمیگشت. با ورود سازمان بازرسی کل کشور به این پرونده، مدیرعامل خانه سینما اعلام کرد امسال چنین جشنی برگزار نمیشود که البته برگزار شد و این اظهارات به انگیزه کم کردن حساسیتها بیان شده بودند؛ اما نکته اینجاست که گفته میشد اسپانسر جشن خانه سینما هم محمد امامی بود. البته این صحبتها از سوی سخنگویان خانه سینما نه تایید و نه تکذیب شدهاند. همچنانکه پیچیدگی ماجرای امامی درحال بیشتر شدن بود، زمزمههایی راجعبه بازداشت او مطرح شدند که تایید یا تکذیب آنها توسط رسانهها بهطور مستقل بسیار دشوار بود. اما مدتی گذشت تا مشخص شود دلیل غیبت امامی، نه حضور او در خارج از کشور، بلکه بازداشت این شخص است.
بعد از مدتها بالاخره در نهم مهر ماه ۱۳۹۷ مشخص شد محمد امامی دستگیر شده است. البته این دستگیری مربوط به مدتی قبل میشود و آنچه اکنون رخ داده، اعلام رسمی خبر است. روند رسیدگی به پرونده امامی با رسیدگی به پروندههای کلان اقتصادی در این ایام همزمان بود و همین مساله حساسیت موضوع را بالاتر میبرد. سایت مشرقنیوز در اینباره به بعضی زمزمهها که میگویند «مرحله تحقیقات پرونده امامی از ابتدا آغاز شده و تحقیقات قبلی کنار گذاشته شد.» اشاره میکند که درصورت صحت چنین خبری، امکان پردهبرداری از تخلفات بسیار گستردهتری از آنچه تاکنون راجعبه محمد امامی مطرح شده بود، وجود دارد. خبر دستگیری امامی بعد از دو سال برای دومینبار در مهرماه منتشر شد و در این فاصله افراد بسیاری با اظهارنظر یا حتی سکوتهای معنادارشان در این خصوص، برگهای رنگارنگی به کارنامهشان اضافه کردند. حالا و با دستگیری محمد امامی، فضای اجتماعی ایران فصل جدیدی از نسبت گفتمانیاش با طیف موسوم به سلبریتیها را تجربه خواهد کرد. محمد امامی به عبارتی بزرگترین اسپانسر سلبریتیها در پنج سال گذشته بود و دامن بسیاری از افراد را به پولهای مشکوک آلوده کرد. خیلی از هنرپیشههایی که از امامی پولهایی کلان بهعنوان دستمزد دریافت کرده بودند، در مناسبتهای مختلف از او و پروژههایش دفاع کردند و حالا وقت آن میرسد بدون عوض کردن بحث و وانمود کردن به اینکه چنین خبری را نشنیدهاند، درباره این مسائل پاسخگو باشند.
ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، رضا کیانیان، حمید فرخنژاد و بسیاری از سلبریتیهای دیگر جزء این چهرهها هستند. امروز کار بهجایی رسیده که در واکنش به هر صحبتی از طرف این هنرپیشهها، بلافاصله نام محمد امامی هم مطرح میشود. بهطور مثال در همین روزهای اخیر وقتی حمید فرخنژاد در صفحه شخصی اینستاگرامش مطلب یکی از کانالهای جریان سلطنتطلب را راجعبه عتبات عالیات منتشر کرد و با واکنش علی علیزاده مواجه شد و کار این دونفر به جدال قلمی در فضای مجازی کشید، علیزاده خطاب به او گفت: «آقای فرخنژاد؛ شما دوستی عمیق و همکاری حرفهای و جدی با محمد امامی داشتهاید. با او و فرزندانش در کانادا و آمریکا رفت و آمد خانوادگی هم دارید. چرا یکبار یک پست درباره محمد امامی نمیگذارید و به مخاطبانتان حقیقت رابطهتان با محمد امامی را نمیگویید؟ چرا نمیگویید محمد امامی تهیهکننده سریال شهرزاد کسی است که ۱۳ هزار میلیارد تومان از صندوق بازنشستگی فرهنگیان دزدیده است. به همین راحتی. آقای فرخنژاد. آیا بخشی از پولی که رفیق شما با خیال راحت از ۹۰۰ هزار معلم مستضعف کشور غارت کرد به جیب شما هم رسید؟ شما که اهل شفافیت هستید چرا بعد از پنج سال سکوت یک پست ناقابل درباره محمد امامی و رابطه خودتان با این فرد شفافسازی نمیکنید؟» چنانکه به نظر میرسد، چهرههای مشهوری از قبیل: فرخنژاد، از این به بعد آزادی عمل بسیار کمتری در اظهارنظر راجعبه مسائل مختلف خواهند داشت، چراکه بعد از هر نزاع سادهای بین آنها با اشخاص مختلف، بلافاصله بحث محمد امامی و پولهای آلوده به حقوق معلمان بازنشسته هم مطرح میشود، همان پولهایی که دوسال پیش علیدوستی خطاب به نادر فتورهچی میگفت: «شما برای گریه گرفتن از جمع، نام حقوق معلمان را روی آن میگذارید.»