تب فوتبال همیشه داغ است و مدتی است به خاطر برگزاری مسابقات جامجهانی بیشتر روزها و شبهای گذشته برنامههای تلویزیونی مرتبط با این رویداد هیجانانگیز بخش اعظمی از کنداکتور سیما را گرفتهاند. سریال دنبالهدار جامجهانی 2018 و دورهمیهای تحلیلی آن، امشب با پخش فینال این مسابقات از شبکه سوم سیما به پایان میرسد اما حکایت توپ و تور و حواشی جذاب آن، همچنان باقی است. ما هم به بهانه روزهای از همیشه بیشتر فوتبالی تلویزیون نگاهی انداختهایم به سریالهایی که قصهشان در پیوند با مستطیل سبز بود.
تلخند روزهای افول
«پژمان» غافلگیرکننده بود تا جایی که خیلیها آن را گل به خودی فوتبالیها میدانستند. برادران قاسمخانی قصه روزهای بیرونق بازنشستگی یک فوتبالیست را نوشتند و سروش صحت جسورانه از یک بازیکن واقعی فوتبال بازی گرفت. طبق معمول آنکه اگر یک برنامه یا سریال به قشر خاصی بپردازد قطعا صدای اعتراضی از سوی آنان شنیده میشود، پژمان نیز با واکنش منفی برخی فوتبالیستها مواجه شد اما در مقایسه با موارد مشابه میتوان به آستانه تحمل فوتبالیها امیدوار بود و بیش از هر چیز، جسارت پژمان جمشیدی را برای ایفای این نقش ستود. جسارتی که میتوانست برای او گران تمام شود اما سکه شانس روی دیگرش را به او نشان داد و جمشیدی در مسیر تازه قرار گرفت. او کلیشه از خوانندگان و فوتبالیستها بازیگر حرفهای در نمیآید را شکاند و نشان داد در عرصه نمایش گلزن بهتری است. جمشیدی با این حضور و درخشش بر صفحه نمایش ثابت کرد پرنورتر از زمانی است که پایش به توپ میخورد. تمام این جذابیتها و اولینها از یک سو و از آن مهمتر قصه خوش پرداخت قاسمخانیها پژمان را تا امروز در میان قصههای فوتبالی تلویزیون بهترین و مهمترین کرده است. پیش از این نیز بازیکنان فوتبال در سینما و تلویزیون حضور داشتند اما هیچکدام به عنوان شخصیت محوری یک قصه به چالش کشیده نشده بودند و قطعا اگر با نام خود بازی میکردند، شمایل کاملا مثبت و دور از ذهنی را ارائه میدادند که برای مخاطب پذیرفتنی و دلنشین نبود. پژمان اما سنتشکنی کرد و با زبانی طنز، تلخیها و گردش بیرحم روزگار را در دنیای فوتبال و زندگی حرفهای و شخصی بازیکنان آن به تصویر کشید.
اخلاق در زمین چمن
به عقب که برگردیم، «به سوی افتخار» احتمالا نخستین سریالی است که پس از انقلاب فوتبال را محور اصلی خود قرار داد. این سریال نخستین ساخته مستقل سیروس مقدم در مقام کارگردان است. کارگردانی که روزهای اوجش را سپری میکند و به مدد تجربه و احتمالا بهرهگیری از نیروهای تازهای که با او همکاری میکنند تا حد زیادی از شعارزدگی آثار نخستین اش فاصله گرفته است. نخستین سریال مقدم موضوع و معضل همیشگی تقابل خیر و شر، جوانمردی و بیمرامی و مساله اخلاق در پهنه چمن و خارج از گود رقابت را بیان میکرد، تقابلی که در هیبت دو بازیگر و تیمهای ورزشیشان به تصویر کشیده شده بود. داریوش ارجمند در مقام مربی با اخلاق و خوش مرامی که در اوج سختی اصولش را زیر پا نمیگذاشت و سیاوش طهمورث در نقش مربی منفعتطلب تیم مقابل که برای از میدان به در کردن حریفش به هر کاری دست میزد. جذابیت به سوی افتخار در آن سالها بیشتر مدیون آن بود که پای قصهاش را به فوتبال و پشت پرده ماجراهای مشکوک آن کشیده بود. ماجراهایی که بیش از امروز پشت پرده بود و کمتر کسی از آن خبر داشت. امروز اما دیدن دوباره سریال، جز خاطرهبازی و رفتن به حال و هوای دهه 70 برایمان حرف تازهای ندارد.
غرور یک ستاره
قصه در مسیر زایندهرود بیش از آنکه قصه فوتبال باشد، روایتگر غرور بود. غرور ناشی از شهرت و ثروت. فوتبالیستی مشهور در یک درگیری خیابانی پسری را ناخواسته به قتل میرساند و برای گریختن از قصاص، ناچار به شکستن غرورش و جلب رضایت خانواده مقتول است. فوتبالیست که نقشش را اشکان خطیبی بازی میکرد در ابتدا به شهرت و نفوذش دل خوش میکند اما به مرور متوجه برابری جان خود با دیگری میشود و این آغاز شکست درونی اوست. در مسیر زایندهرود در زمان پخش با حاشیههای فراوانی روبهرو شد و این حواشی که بیشتر مرتبط با کیفیت اثر در مقایسه با سایر آثار حسن فتحی، ادای نابلد لهجهها توسط بازیگران و همچنین جنجال همیشگی اصناف، شهرها و قومیتها با شیوه بازنماییشان در تلویزیون بود، باعث شد فوتبال در حاشیه بماند و تنها به دستمایهای برای آغاز قصه، منطق روایی و یاریدهنده در باورپذیری برخی شخصیتها بدل شود، نه بستر اصلی آن.
فوتبال با طعم کمدی
حسین سهیلیزاده سریالساز تلویزیونی در کارنامه خود دو مجموعه با محوریت فوتبال دارد که در هر دو با نگاه طنز به وقایع روز فوتبال و حال و روز علاقهمندان این ورزش میپردازد.
«سه، پنج، دو» نخستین مجموعه فوتبالی بود که سهیلیزاده در این رابطه در سال 1390 برای شبکه پنج ساخت و در آن قصه خانوادهای روایت میشد که بدون آنکه بدانند فوتبال را چگونه مینویسند، پایشان به باشگاهداری باز میشود. این سریال حاشیهها و اتفاقات پشت پرده فوتبال حرفهای را با چاشنی طنز و اغراق به تصویر میکشید و از بازیگرانی چون فرهاد آییش، رضا رویگری، شهره لرستانی و سیاوش خیرابی بهره میگرفت.
«سه، پنج، دو» در زمان خود دیده شد و تیتراژ آن با صدای علی لهراسبی میان مخاطبان گل کرد. بعد از این مجموعه، سهیلیزاده بار دیگر سراغ فوتبال رفت و اینبار هم در قالب مجموعهای کمدی.
«آخرین بازی» سریال بعدی سهیلیزاده در سال 93 بود که در 15 قسمت به ماجرای دلالی فوتبال و ورود با واسطه و رانت برخی بازیکنان میپرداخت و در اینجا نیز امیر حسین رستمی با همان نام سیاوش رستمی در سریال پیشین سهیلیزاده، نقش این دلال را بازی میکرد که شخصیت جاه طلب قباد با بازی مانی نوری را با رانت وارد دنیای حرفهای فوتبال میکند و این سرآغاز ماجراهای سریال میشود. بازگشت مانی نوری بازیگری که روزگار کودکی و نوجوانی در سریالهایی چون «قصههای تابهتا» و «خانه ما» خوش درخشیده، از اندک جذابیتهای سریال بود.
ماجراهای مامور دوپینگ
لژیونر ساخته مسعود آبپرور هم ترکیبی از عشق، دلالی فوتبال و مامور دوپینگی بود که در پی شناسایی متخلفان برایش ماجراهای متفاوتی پیش میآمد. تلاش لژیونر اما در پیوند این همه، چندان موفق نبود. سریال میان کمدی و ژانرهای دیگر کمی مخاطب را بلاتکلیف میکرد. هر چند گاه خنده ات میگرفت ولی حرفش تکرار گفتههایی بود که پیش از این در سریالهای کمدی فوتبالی دیده بودیم. یکی از نقاط جذاب و متفاوت سریال اما حضور اشپیتیم آرفی بازیکن آلبانیایی تبار فوتبال بود، حضوری که در سریال دیوار به دیوار نیز تکرار شد.
رد سبز فوتبال
در میان بسیاری از سریالها و برنامههای نمایشی سیما رد فوتبال دیده میشود. سالها پیش در قسمتی از سریال زیر آسمان شهر یک، علی انصاریان در نقش خودش حضور داشت که احتمالا همین حضور او را به دنیای فیلم و سریال معرفی کرد و باعث شد تا امروز در زمینه بازیگری، اجرا و تهیهکنندگی فعال باشد. در سریهای بعدی این مجموعه نیز به فوتبال و دربی پرداخته میشد. در قمستهایی از مجموعه موفق مرد دو هزار چهره نیز مسعود شصتچی اتفاقی بهعنوان سرمربی یک تیم ورزشی پایش به کناره زمین چمن و مصاحبههای مطبوعاتی پس از آن باز میشود. مهران مدیری بازیگر و کارگردان این سریال در قالب این فضا با طعنه به برخورد و رفتار برخی سرمربیان فوتبال و بازیکنان، گاه خندههای تلخی از بازنمایی کمدیگونه واقعیت از مخاطب میگرفت. برنامههای آیتمی و کمدی چون خنده بازار، شبکه سه و نیم و... هم عمدتا آیتمی را به فوتبال اختصاص دادند. آیتمهایی که در آنها سهم عادل فردوسیپور و برنامه باسابقهاش یعنی 90 بیش از سایرین بود. این بخش ها به سبب تقلید مو به مو از رفتار گزارشگران فوتبال یا مربیان ابتدامخاطب را غافلگیر میکرد و خنده به لب مینشاند اما به مرور به تکرار افتاد و بیکارکرد شد.
انتقادهای کادوپیچ
سریالهای فوتبالی تلویزیون غالبا زبان طنز را برای بیان قصه خود انتخاب کردهاند و این شاید به این سبب باشد که فوتبال امروز نه یک ورزش و سرگرمی بلکه بیشتر موضوعی اقتصادی، حتی سیاسی و البته همواره حساسیتبرانگیز است و از این رو گفتن از آن اگر در لفافه و میان شوخی باشد سهلتر است.
طریقی که اغلب نویسندگان آن را انتخاب میکنند تـــا از ظرفیت محبوبیت و همهگیر بودن این ورزش در میان مردم و همچنین حواشی جــذاب و جنجالیاش بـرای قصهگویی بهره ببرند.