یازدهمین برنامه ماه عسل میزبان زوجی از قلعه گنج کرمان بود که با وجود نسبت دختر دایی پسر عمه که داشتند به دلیل شرایط بد مالی به شکل خانوادگی کار میکردند.
قلعه گنج جایی است که به آفریقای ایران معروف است. جایی که گرما و نبود امکانات و وضعیت اسفبار در آن موج میزند.
وضعیت انها به حدی بد بود که مهمان برنامه بدهکاری ۲۰۰۰ تومنی داشت.
مهمان برنامه به درس علاقه داشت و به زور کار میکرد و در حال کار به درس فکر میکرد. پس از مدتها سختی کار خوب پیدا کرد و به دنبال این بود که سر ماه مادرش را با پول حقوقش خوشحال کند، اما مادرش فوت میکند. پس از مرگ مادر معتقد شد که خدا از شهر او رفته است. مادرش در هنگام مرگ به او از نگهداری برادران و خواهرانش گفت: بنابراین حمایت از آنان را به دست گرفت و همه آنها را به دانشگاه فرستاد و آنها شاغل شدند.
مهمان برنامه در ۲۱ سالگی و پس از مرگ مادرناگهان حکم مردی ۳۵ ساله را پیدا میکند.
مرد و زن مهمان برنامه از پولداری در روستای خود به این معنی یاد کردند که پولدار یعنی کسی که مشکل خرید کتاب مدرسه و پول آن را نداشته باشند نه کسی که میلیاردر است.
در ادامه مهمانان برنامه از این گفتند که با ید استکان چای و یک خرما صبح تا شب کار میکردند و از احسان علیخانی خواستند که به ادامه داستان بپردازیم و از بدبختیهای گذشته خود نگویند.
در ادامه برنامه سه مهمان خانم در استودیو برنامه ماه عسل حاضر میشوند.
یکی از مهمانان خانم گفت: وضعیت قلعه گنج تنها ۷ سال است که خوب شده است و قبل از ان وضعیت بدی داشت. مردم ما مردمی بودند که تنها برای زنده بودن زندگی کردند، اما الان همه تلاش میکنند تا زندگی را تغییر دهند.
مهمان مرد برنامه مهاجرت در نظرش را هجرت فکر و رسیدن به تلاش برای ساختن جایی که هستی دانست. او هدف داشت تا در روستا یک رنسانس اقتصادی شکل دهد.
زن دوم از سه مهمان دوم برنامه با زبان محلی با هموطنانش صحبت کرد.
در دوران مدرسه کیف او از کیسه برنج بود که خواهرش دوخته بود. بچهها در مدرسه او را مسخره کردند و او خواست به مدرسه نرود، اما با اصرار مادرش برگشت. معلم مدرسه برای هر کتاب دفتری خواست که بچهها در آن بنویسند، اما او و خانواده اش پولی نداشتند دفتر بخرند بنابراین ترک تحصیل کرد. او ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. به حرم امام رضا (ع) رفت و دوست داشت اذن دخول بخواند، اما نمیتوانست؛ بنابراین به دنبال سواد و علم اموزی رفت تا با سواد عامل پیشرفت فرزندانش هم باشد.
زن سوم از تلاششان در مساجد برای سوادآموزی از طریق قرآن گفت و این که این منطقه با همکاری یکایک مردم جلو رفته است و این که فکر مردم این منطقه تکامل یافته و از فکر کردن به دیپلم به دکترا رسیده اند.
مهمانان برنامه از نداشتن اعتماد مسئولان به مردم قلعه گنج گفت: تا این که بنیاد علوی به مردم و به دنبال آن مردم به بنیاد علوی اعتماد کردند. ناگهان انقلابی در ون منطقه شکل گرفت و با شعار مردم برای مردم تلاش کرده و قلعه گنج را ساختند.
در ادامه برنامه تمام کسانی که در حال حاضر در قلعه گنج صنعت راه انداخته اند و به منطقهای صنعتی تبدیل کرده اند در استودیو حاضر شدند و از کارشان گفتند.
احسان علیخانی پس از پخش آیتم از دو مقطع زمانی قلعه گنج و تفاوت عجیب آن خواست که آین مردم را تشویق کنند.
مجتبی از فارغ التحصیلی و معلم شدن و برگشتش به قلعه گنج گفت و قصدش برای پرداخت بدهی ۲هزار تومانی اش گفت که مرد پاسخ داد بر فرزندم در مدرسه آنقدر سخت بگیر تا درس خوانده و در زندگی پلههای موفقیت را طی کند و این بزرگترین دینی است که پرداخت میکنی و از تو قدردانی میکنم.
مجتبی در پایان از حکمت خداوند در سختیهایی که در قلعه گنج در گذشته وجود داشت گفت و این که خدا در قلعه گنج حضور دارد.