قهرمان جذاب و دوست داشتنی «یاسهای وحشی» و «شیرهای جوان» که به نوعی بازیگر گیشه آن روزهای سینما هم به حساب میآمد و در قامت یک جوان تنومند و پرقدرت، طرفداران جوان زیادی داشت.
روزهای پرطرفدار دهقان البته با مردان آنجلس و مریم مقدس و یوسف پیامبر ادامه داشت، ولی کمکم انگار گرد عزلگزینی روی نام جعفر دهقان نشست و کمتر از او خبری شنیدیم. او هر چند هنوز هم در نقشآفرینیهایش مانند مختارنامه عیار بالای بازیگریاش را به رخ میکشید، ولی کمکم انگار در دنیای مدرن سینمای ایران جایگاه والایی نداشت و کمکاریاش در سالهای متمادی گواه این ماجراست.
اما حالا نوبت «سر دلبران» است تا شاگرد قدیمی حوزه هنری دهه 60 در کنار همکاران و رفقای دیرینهاش نقشآفرینی کند. سریالی هرچند هنوز برای قضاوت درباره کیفیتش زود است، ولی بیشک یکی از مهمترین ویژگیهایش همین است: دور هم جمعشدن قدیمیهای دنیای تصویر، کسانی که سالها ستاره بودهاند و حالا کمی از روزهای اوج فاصله گرفتهاند.
با جعفر دهقان گفتوگوی کوتاهی کردیم درباره «سر دلبران»...
هنگام ضبط سریال در یزد برخی رسانهها سخن از طولانی شدن ضبط سریال میدادند. به نظر شما واقعاً تصویربرداری این سریال بیشاز حد معمول طول کشید؟
ببینید این سریال مثل بسیاری از سریالهای داخل آپارتمانی مرسوم این روزهای تلویزیون نیست که تمام پلانهای آن در اتاق و داخل خانه باشد و سریع هم ضبط بشود.
فرض کنید یکی از سکانسهای ما 100 نفر داخل مسجد هستند و اکثراً هم یک خط دیالوگ یا اکت دارند. خب شما تصور کنید گرفتن همین پلانها و سکانسها چه مدت زمانی میخواهد.
جمعوجور کردن همین صد نفر، اصلاً تو بخواهی به این همه بازیگر یک لیوان چای هم بدهی کلی زمان میخواهد! من اصلاً باور ندارم که کار کُند ضبط شد.
اتفاقاً گروه «سر دلبران» خلی هم خوب و پرنشاط کار کردند و شاید اگر کمی زودتر سریال کلید میخورد به رمضان سال گذشته هم میرسید.
قصه «سر دلبران» چطور بود؟
واقعاً خیلی خوب بود. همه پتانسیلهای لازم برای روایتشدن و جذاببودن برای مخاطب را دارد و این در عین روانی و سادگی آن است و این قصه با کارگردانی خوب حسین آقای لطیفی به نظرم یک کار سنگین و آبرومند خواهد شد. برای خود من این سریال خیلی مهم بود.
این کار از کارهایی است که نمیتوانم به آن فکر نکنم، بسیار درگیر نقشم بودم، بسیار توجهم را به خودش معطوف کرده بود و الان هم منتظرم ببینم چه واکنشهایی را به دنبال خواهد داشت. برای خود من «سر دلبران» فرقهای زیادی با بسیاری از کارهایی که انجام داده بودم، دارد. نه تنها من، گمان میکنم بسیاری از بازیگران این کار برای «سر دلبران» ارزش ویژهای قائل هستند.
شما در طول سالهای فعالیت هنری خود گروههای زیادی را تجربه کردهاید. تجربه همکاری با گروهی که بخشی از آنها همنسلان پرتجربه و بخشی دیگر جوانان تازهنفس عرصه تلویزیون هستند، چطور بود؟
حال این گروه خیلی خوب بود واقعاً. بچههای این تیم بسیار یک دست بودند و دلسوز کار و این مطمئناً به بهتر شدن کار کمک ویژهای کرد، اما همین جمع شدن قدیمیهای تلویزیون اتفاق بسیار مبارکی بود.
ما همه کار میکردیم ولی هر کدام به طور جداگانه در پروژههایی حضور داشتیم، «سر دلبران» این فرصت را فراهم کرد که همه با هم باشیم و در کنار هم قرار بگیریم.
اگرچه جنس کار ایجاب میکرد که چنین ترکیب بازیگرانی انتخاب بشود، ولی نفس جمع کردن این بچهها دور یکدیگر به نظرم کمک زیادی به قوام سریال کرده است، حالا باید ببینیم مخاطبان چه نظری راجع به هنرنمایی پیشکسوتان در ««سر دلبران»» دارند.
صحبت از پیشکسوتان شد. بسیاری از کسانی که به بهانه««سر دلبران»» دور هم جمع شدند هر چند سالها جزو درخشانترین هنرمندان سینما و تلویزیون ایران بودند، ولی چند سالی هست که کمتر خبری از ایشان میشنویم. به نظر شما چرا این قشر کمرنگ شدهاند؟
ببینید بههرحال برخی از این طیف پا به سن گذاشتهاند ولی این سن دلیل بر گوشهنشینیشان نیست. اینها کمرنگ نشدهاند، بلکه برخی دوستان ما کملطف شدهاند. شاید برخی دوستان این سن را دلیل بر ناتوانی در بازیگری میدانند، ولی من فکر میکنم اتفاقاً این تجربه، بسیار مفیدفایده است و تلویزیون صرفاً نیست که نقشهای جوان داشته باشد. گمان من این است که سازمان اوج و آقای شفیعی و آقای لطیفی که باعث جمع شدن این گروه بازیگری شدهاند، باعث شدند اتفاق خیلی خوبی رقم بزنند که فکر میکنم بسیاری از تفکراتی که برخی فیلمسازان پیش خود داشتند را از بین ببرد. انشاءالله وقتی مردم این سریال را میبینند خواهند دید که این بازیگران چقدر دقیق و متناسب با نقش خود انتخاب شدهاند و چقدر باورپذیر از آب درآمدهاند. و آن همه خاطرهای که مخاطب با این بازیگران دارد چقدر بجا افتاده و این نقشها به سریال کمک میکند.
این بچههای سینمای دهه 60 و 70 بعد از سالها کنار هم جمع شدهاند. حالا شما ببینید میزان تأثیرگذاری این سریال را که باعث میشود هم خاطرات قدیمی این هنرمندان زنده شود و هم چقدر به بهتر شدن سریال کمک کردهاند. ولی بههرحال نفس این اتفاق میگوید که هنوز در خاطر برخی مسوولان باقی ماندهایم و از یاد برخی نرفتهایم، جای تشکر دارد.
آقای دهقان، کمی از فضای «سر دلبران» فاصله بگیریم. این روزها پر است از حرفوحدیثهای مختلف درباره فرهنگ و فضای فرهنگی کشور. میخواهم نظر جعفر دهقان را بهعنوان یکی از هنرمندان خوشنام تلویزیون و سینمای کشور درباره وضعیت فرهنگی این روزهای کشور بدانم.
ببینید من آدم سیاسی نیستم، این را هم همه میدانند، ولی واقعیت این است که بروبچههای هنرمندان5-4سالی هست که روزگار خوشی را نگذراندهاند. بیکاری، بیپولی و عزلتنشینی اتفاقهای خوبی نبود.
من نمیدانم چرا اساساً جایگاهی مثل صدا و سیما باید دغدغه بودجه داشته باشد و هر از گاهی زمزمههایی مبنی بر نبودن پول و بودجه کافی به گوش برسد. چرا باید مدام باید سریالهای تکراری دهههای 70 و 80 بازپخش بشود و مردم هم به خاطر نبود سریالهای جدید دیدنی، ناگزیر به تماشای آنها بشوند؟ متأسفانه این چند سال چیزی جز بیکاری و خانهنشینی عاید بسیاری از هنرمندان نشده و این موضوع منجر به رکود فرهنگی هم شده و امیدوارم از این رکود فرهنگی خارج شویم. چون رکود، فقط در حوزه اقتصاد معنا نمیدهد. این رکود، در فرهنگ هم داشتیم که واقعاً میتوانم بگویم ما در چهار سال قبلی درجا زدهایم و امیدوارم که از این رکود و این شرایط خارج شویم.
اما آقای دهقان، این وضعیت با برخی رفتارهایی که ما از هنرمندان میبینیم قابل جمع نیست. بالاخره ما سینهچاکی برخی برای دولت در ایام انتخابات را باور کنیم یا دلزدگیها و پشیمانیهای بعدی را؟ این تناقض، این دلسردی و این عدم منجز بودن رأی و تصمیم چه دلیلی دارد؟
شاید دلیل این که هنرمندان در ایام انتخابات آنچنان دفاع میکنند، این است که امید به بهبود شرایط دارند. من به شخصه ولی دفاعی نمیکنم چون جز بیکاری و بیپولی و رکود اقتصادی و فرهنگی ندیدهام. بحث من به هیچوجه چپ و راست نیست ولی برخی شعارها جداً محل سؤال است برای من، این که تا چند ماه پیش این همه از کنترل تورم سخن گفته میشد، خب به چه قیمتی این اتفاق افتاد؟ به قیمت این که کسی پول نداشته باشد که معاملهای کند؟
خب معلوم است تو وقتی قدرت خرید نداشته باشی، هیچ معاملهای صورت نگیردو همه چیز در تورم باشد به چنین شرایطی میرسیم.