پیمان طالبی، نفیسه سادات موسوی، ملیحه رجایی، سید ابراهیم بتشکن، رضاوحیدزاده، محمدصادق ارزانی، زهرا آراسته نیا ، مهدی جلیلی و حسین عباسی فر از جمله شعرایی هستند که در این مشاعره توئیتری شرکت داشتند.
در ادامه برخی ابیات و تویئتهای شعر کاربران میخوانیم:
یا پاسداران یا ظفر یا سمت تجریش
بد نگذرد یک وقت اى جمع #دراویش!
دستان قطبم را گرفتم تا ببوسم
فرمود: احمق! کنده شد! محکم گرفتیش!
ما از شما جز ظلم و بی مهری ندیدیم
ما را مچل کردید درویشان، خداییش؟!
سوءتفاهم بود وحشی بودن اما
شد واقعیت با شما خیل دراویش!
قانع به شیشلیکید و از فرط قناعت
مشروب انگور میزنید با نصفِ کیشمیش!
کم کم به جای هو هو ات، عو عو بلند است
یک ذره دقت کن به طرز گفتن خویش!
یک شب که قطبم ترش رویى کرد با من
دیدم سرِ شب نوش جان کرده ست دیش دیش!
ای قطب گشتم صوفی و ماندم درین کیش
پای تو را میبوسم و دل میشود ریش
گرگی نمی آید بِتان، هستید فوقش:
گوسالههای سامری در قالب میش!
شات آپ پلیز تابنده! آر یو آندر استند؟
ما دوستت داریم! این هم انگلیسیش!
از پاسدارن بشنو این حرف دل قطب
باید شوی خیلی شوی درویشِ درویش
ماشین مان را خط خطى کرده مریدت
در پاسداران هست آیا رنگ و پولیش؟
اول شما ثابت کن اون توو مغز داری
شاید بریم بعدش سراغ نقص فنیش!
درویش! تو رنج سفر بسیار دیدی
رخصت بده اینبار جایت من روم کیش
مال و منال و مصلحت اندیشی خویش
هرکس که بامش بیش، برفش با دراویش
گفت از ریاضات و کرامات دروایش
هر ماه را یک هفته در قشم است و در کیش
هر لحظه در این فرقه آئینی درآمد
این است تاثیر گل و افیون و حشیش
داعش در ایران، صورتش تغییر کرده
دارد سبیل گنده و یه ذره ته ریش
اصلا نگاه چپ به نامحرم ندارد
قطبِ پر از فسقِ دراویش، جون آبجیش!
قطب همایونی چنان رفته ست بالاشهر
که از سر بدعادتی بنموده سردیش
آقا "من و تو" کرده جذبت یا "وی اُ إی" ؟
الحمدلله خوب آنتن میدهد دیش؟
دیشب پتویت پهن شد بر بند خانه
زشت است درویشا چرا بنموده ای...
گویا شما در خواب خود کابوس دیدی
که فاش کرده بیست و سی از صندوقت فیش
هی چوب بردارید، دُشواری نداریم!
چون شهرداری خسته شد، خوابید در کیش
به به! قرائتهای از دینت قشنگ است
با ساز #ریاستارت باید قِر دهی بیش
درویشی و در کاخ بودن؟ این چه رسم است؟
لعنت به جدِ باعث و بر قبر بانیش
گاهی کنار آن سیبیل های کلفتت
محض فریب بیشتر بگذار تَهْ ریش(تَهْریش)
وقتی قمه در دست رفتی سمت مردم
اصلا دل مردم برایت گشت ریش ریش
با قاتل و طرار و خائن هم پیاله
با دشمنان جمعند این قوم کج اندیش
از آسمان باران هم آمد، فحش دادند
اصلش همین بوده بپا سازند تشویش
این قطب پر اطوار پوچ بی اراده
در موجی از ذلت در آخر می شود کیش
سالم ترین در بین اینها آن حسینی است
او هم بلانسبت خر است و شکل گاومیش
دستی به جام باده دارند و کم و بیش
باید که بسته می شده بر پشتشان خویش
دلگیری از حج و نماز و خمس و روزه
دلبستهء وافوری و پاتیل و جفتشیش
تابنده را عشقی ز قرآن است هرچند
گاهی تلاوت میکند آن را پس و پیش
هرچند بیآزار و نایسن این دراویش
گردند گاهی جملگی با فتنه همریش
در شهر همواره قمه همراهشان هست
تنها برای صلح و از بُعد روانیش!
قطب شمال،قطب جنوب،قطب دراویش
قطب تمام فتنه گر ها ، از بریتیش
بانو الیزابت الکساندرا مری،در شهر لندن
فرموده دستوری دگر بهر دراویش
در بوقِ وی او اِی ، منوتو و بی بی سی
خط جدید فتنه پردازی و تشویش
همراه با فحاشی و فیلم و تظاهر
با اندکی مظلوم نمایی در پس و پیش
هر بار با مردم فریبی و تمارض
این بار همچون بار دیگر، روغنش بیش
قطب شمال شهر و اسکی روی اخبار
درویشِ پاسداران و جردن یا که تجریش
ذکر و دعا بر لب ، ولی اسفار بر دوش
از مخ حمار ، رفتار گرگ ، ظاهر چنان میش
قربان اون سیبیل تو گردد مریدت
از بس نشُستی کرده آنجا لانه شیپیش
من گلْسِتان هفتمِ تهران ندانم
خواهم رسم پابوسیت میدی کروکیش؟
گشته هوا پس گوشهی پستوی خانهت
یا چاره کن بهرش ویا گردد قاراشمیش
ای مدعی صلح و آرامش چرا پس
هر دم به پا می گردد از گور تو آتیش؟
راه طریقت میکشاند پاسداران
قربان این راهی که مالت می کند بیش
گفتیم ای قطب از تجاوز دست بردار
با لحن تندی کله را چرخاند و گفت عیش
جمع فریدون و مشایی= تاجزاده
ضرب بقایی در بقایی گشت درویش
در بین کل چهره ها، قطب دراویش
دارد سبیل شاخ و پر مویی خداییش
اندر ریاکارى این عده همین بس
شش تیغ سابق یک شبه گشته ست پر ریش
اهل عمل هستند اما پاى منقل
اهل نبردند آه اما بر سر دیش
دیدار قطبم نیست هردنبیل، مردک!
باید که در نوبت بگیرى اولش فیش
یک شب لباس زهد را شیخى درآورد
در اینترنت پخش شد عکساى لختیش!
از بوی شِشلیکت هزاران گربه در صف
گفتی بلاله آی بلال! چخّه، برو، کیش..
درویش اینجا بس که مظلوم و نجیب است
چون گاو نر سطح خیابان را زند خیش
خونِ جوانان وطن را نوش میکرد
درویش وحشیای که میزد بر همه نیش
چون تاجزاده مصلح و زیباکلامند
قدری قرائتهایشان گشته پس و پیش
شیطان درون ذکرهاشان شعلهور بود
خاکستری بودند اینان روی آتیش
با خودنگهداری زدن یک #دامداران
در خودشناسی آخر خط بود درویش
تا یَک یَکیشان را نوازش مینکردیم
ول کن نبودن مثل قُزمیت مثل سیریش
دیروز در انبان تان یک دانه بادام
امروز، از هر پولداری مایه تان بیش
درویشی و پر مایگی؟ چیز عجیبی ست!
شورش درآورده دگر این مرد درویش
گر فکر کردی از جدال دین و شرع است
کو دین که سازد قاتلی از این دراویش؟
با قمه راه دوستی را طی نمودید
با گرز می گیرید راه مهر از پیش
یک ،دو،سه ؟نه پنج تن را مثله کردند
با چوب و شمشیر و گلوله این دعاویش
درویشی آمد بر سر قبر رفیقش
گفتم همین را میپسندی یا که زیریش؟