شب یَلدا یا شب چلّه، یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است.
در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیمکره شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته میشود.
یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته میشود.
خانوادههای ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر، انواع میوهها و رایجتر از همه هندوانه را مهیا و دور هم سرو میکنند. پس از سرو تنقلات، قصهگویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فالگیری با دیوان حافظ رایج است.
«یلدا» از واژه سریانی بهمعنای زایش برگرفته شده و شب چله هم که مترادف شب یلداست، از آن روست که چهل روز اول زمستان را «چله بزرگ» و بیست روز بعد از آن را «چله کوچک» نامیدهاند.
ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته است.
در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده است. در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شدهاست. واژهٔ چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشاندهندهٔ گذشت یک دورهٔ زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.
آیین های ملی ایرانیان با شعر و ادب پارسی آمیخته و کنایات شیرین و تشبیهات و استعارات دل انگیز آن همواره جاودانگی خود را حفظ نموده است.
شب یلدا در بسیاری از دست نوشته های ایرانی الهام بخش بوده و به عنوان آرایه ای ادبی به کار رفته است.
کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح ادب پارسی ترکیب یا جمله ای است که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد.
بنابراین کنایه ذکر مطلبی و دریافت مطلب دیگر است. در استعاره به دلیل وجود قرینه در کلام بکار گرفتن معنای ظاهری عبارت جایز نیست ولی در کنایه خواست شاعر معنای باطنی عبارت است؛ اما معنای ظاهری هم قابل پذیرش.
بسیاری از سخنوران بلندی گیسوی یار را به شب یلدا مانند کرده اند.
روز رویش چون بر انداخت نقاب از سر زلف / گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست (سعدی)
ادیبانی دیگر دوران فراق و دوری از معشوق را طولانی و جانفرسا چون شب یلدا دانسته اند.
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست/ شب فراق تو هر شب که هست یلداییست (سعدی)
در متون ادب و شعر پارسی گاهی شب یلدا، استعاره ای است از دوران جور و ستم و دوران جدال روشنایی و ظلمت که البته در پس آن چون همیشه پیروزی اهورا بر اهریمن قرار گرفته است.
صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی بو که بر آید (حافظ)
در شاهنامه فردوسی هم به شب یلدا اشاره ای شده است. فردوسی در پایان داستان پادشاهی اورمزد پس از آنکه از گذرا بودن جهان سخن می گوید، به شب یلدا اشاره می کند و از مخاطب شعرش می خواهد این روز را گرامی بدارد.
در شاهنامه فردوسی که براساس نسخه مسکوی این اثر توسط سعید حمیدیان گردآوری شده است، میخوانیم:
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز