نزدیک به شش روز از زلزله غرب کشور میگذرد و این موضوع همچنان در صدر اخبار کشور قرار دارد. رسانه ملی یکی از نخستین رسانههایی بود که در همان دقایق اولیه، اطلاع رسانی خود را از این اتفاق ناگوار آغاز کرد. شاید بتوان به غیر از ذات رسانه که اطلاع رسانی است، علت این مسئله را در احساس شدن این زمین لرزه در بسیاری از نقاط کشور از جمله تهران جستجو کرد. پایتخت نشینان به دنبال جوابی برای علت این لرزش بودند، اینکه آیا این لرزش تنها یک احساس غیر واقعی بوده یا رخداد طبیعی با نام ترسناک زلزله رخ داده است.
شب حادثه
تلویزیون در پایان بخش خبری ساعت 10 شب برای اولین بار به موضوع زلزله اشاره کرد. خبری که در آن مرکز زلزله سلیمانیه عراق ذکر شده بود و گوینده اخبار، اطلاعات مربوط به زمین لرزه را از روی کاغذ و نه از روی صفحه مقابلش خواند و در نهایت آرزو کرد مخاطبان شبی به دور از زلزله داشته باشند!
مخاطبان حالا متوجه شده بودند که زمین لرزهای سهمگین رخ داده (هر چند که مرکز زلزله دقیق مشخص نشده بود) و حالا به دنبال اطلاعات بیشتر از آن بودند. با اینکه انتظار خبرهایی با جزئیات زیاد از ابعاد ماجرا در ساعتهای اولیه چندان منطقی به نظر نمیرسد، اما رسانه ملی اولین تصاویر از زلزله را نیز در همان شب منتشر کرد که حتی مورد استفاده خبرگزاری های خارجی فارسی زبان نیز قرار گرفت.
اولین صبح روز بعد از حادثه
از صبح روز بعد از ماجرا، عده زیادی از مردم از حادثه مطلع شده بودند و حالا به دنبال جایی بودند تا خبرهای دقیقتری از ابعاد زلزله و خرابیهای احتمالی دریافت کنند. در این مرحله هم صدا و سیما با توجه به ارتباطی که با نهادهایی مانند بیمارستانها و پزشکی قانونی دارد در مورد صدمات جانی اطلاعات دقیقی را در بخشهای خبری و البته به صورت زیرنویس به مخاطبان ارائه میکرد. مخاطبان ولی هنوز به دنبال اطلاعات بیشتری بودند، برای همین ارتباطات زنده با خبرنگار اعزامی به محل وقوع حادثه آغاز شد.
ادامه اطلاع رسانی در تلویزیون
با اینکه این موضوع و به طور کلی اعزام خبرنگاران بیشتر به محل وقوع زلزله و تهیه مستند گزارشهایی از اتفاقات رخ داده در آن منطقه میتوانست برگ برنده رسانه ملی باشد، به خاطر گستردگی محل زمین لرزه و دسترسی بسیار سخت به برخی روستاها نتوانست انتظارات را آن طور که باید برآورده کند. به غیر از این مسئله باید به غافل گیر شدن تلویزیون مقابل شبکههای مجازی نیز اذعان کرد. این درست است که رسانه ملی به خاطر خطوط قرمزی که دارد نمیتواند به بسیاری از موضوعاتی که در شبکههای مجازی و رسانههای غیر رسمی پرداخته میشود بپردازد (البته شاید وقت آن شده باشد که بازنگریهایی در مورد خطوط قرمز صورت پذیرد)، ولی همچنان به عنوان رسانه رسمی کشور، میتواند خود را جدی ترین پیام رسان و البته مطالبهگر در اتفاقات ملی معرفی کند.
گزارشات رسانه ملی در روز دوم و حتی تا امروز از حیث فرم تفاوت چندانی با روز اول نداشت و ندارد و اغلب به مصاحبه با مسئولین کشوری حاضر در محل حادثه، گزارشی از اطلاعات وضعیت مجروحین و کمکهای سازمانها و نهادهای عمدتاً دولتی و تصاویری بسیار گذرا از شهرها و روستاهای زلزله زده محدود میشد. در همین زمان، رسانه های مجازی ائم از شبکههای اجتماعی و پیام رسان و همچنین خبرگزاریها فعالیت گستردهای در جهت انتشار ابعاد مختلف حادثه داشتند. از تصاویر خرابیهایی که برای اولین بار به نمایش درمیآمد تا اطلاع رسانی در مورد روستاهایی که همچنان در غفلت خبری مانده بودند و اعلام احتیاجات فوری مردم آسیب دیده.
نمونه یکی از گزارشات مربوط به روز پنجم حادثه، مجری اخبار سوالی درمورد جزئیات ریزتر از کارهای انجام شده نمیپرسد
از سوی دیگر در حالی که صدا و سیما به صورت دائم شماره حسابهایی را از جمله هلال احمر برای کمک به زلزله زدگان اعلام میکرد به تدریج در شبکههای اجتماعی نیز شماره حسابهایی از طرف هنرمندان، ورزشکاران و افراد مشهور دیگر اعلام شد و در این بین تصاویری هم از برخی مسائل ناامید کننده در مورد اقلام توزیع شده توسط نهادهای رسمی از سوی این شبکه ها به انتشار رسید. همین موضوع سبب شد برخی از هموطنان اعتماد خود را به نهادهای زیربط از دست بدهند و تلاش کنند تا کمکهای خود را از محلهای غیر رسمی به دست آسیب دیدگان برسانند.
شاید بد نباشد در این مورد مقایسه ای با زلزله بم داشته باشیم. با اینکه میزا ن آسیبهای جانی و مالی در آن حادثه فاجعه بار بسیار بیشتر از حادثه اخیر بود ولی میتوان رویه آن زمان تلویزیون را با امروز در کنار هم گذاشت. در آن زمان خبری از شبکههای مختلف مجازی نبود و یگانه اطلاع رسان همان رسانه ملی بود. البته تلویزیون نیز مانند امروز آنقدر شبکه تلویزیونی نداشت ولی در خارج از بخشهای خبری نیز با محلهای جمع آوری کمک های مردمی ارتباط زنده برقرار میکرد و از قول هنرمندان و ورزشکاران که در آن ایام صفحه ای برای خود نداشتند مخاطبان را دعوت به همیاری میکرد. اما امروز با اینکه هنرمندان، ورزشکاران و حتی صاحب نظران عرصه سیاست و تفکر، شاید همچنان تلویزیون را به عنوان مهمترین محل دیده شدن میدانند و دوست دارند در سریالها و برنامههایش حضور داشته باشند، در مورد این گونه حوادث ترجیح میدهند مانند اوپزسیون رفتار کنند و البته مورد اقبال نیز واقع میشوند. تا آنجا که یکی از مدعیان تفکر نو، در شماره حسابی که برای کمک در شبکه اینستاگرام اعلام کرده بود بعد از حدود سه روز به گفته خودش بیش از یک میلیارد تومان کمک شده است و از سویی دیگر عدهای از بازیگران نیز با اعلام مکانهایی برای جمع آوری کمک های مردمی، در این امر بسیار موفق عمل کردهاند.
ورود افراد مشهور و محبوب برای کمک رسانی در اینگونه حوادث فی نفسه بسیار خوب و پسندیده است اما مسئله اینجا است که اطلاع رسانی در مورد نحوه این کمکها، محل جمع آوری و اطلاعات جزئی دیگر تنها از شبکههای مجازی صورت گرفته است. این نشان میدهد برد شبکه های مجازی امروز پهلو به رسانه ملی میزند و اگر رسانه ملی فکری جدی و نو به دور از جهت گیریهای سیاسی نداشته باشد ممکن است از غافله عقب بماند.
در حادثه کرمانشاه تلویزیون میتوانست به عنوان یک رسانه پیش رو که امکاناتش از حیث کمیت بسیار بیشتر از رقبا است، مرجع تمام اطلاع رسانیها در ابعاد مختلف باشد ولی در این کار توفیق قابل انتظار را نداشت. مخاطبان امروز دوست دارند از تلویزیون به غیر از شنیدن فعالیتهای کلی نهادها و سازمانها از سوی مسئولین ،در جریان جزئیات ریزتر نیز قرار بگیرند. جزئیاتی مانند میزان کمکهای دقیق مردمی چه مالی و چه کالایی، شرح و جزئیاتی از شهرها و روستاهای آسیب دیده و مقایسه قبل و بعد از زلزله در آنها، وضعیت بیماران در بیمارستانهای صحرایی و نحوه دقیق مدیریت کمک رسانی به افراد حادثه دیده، جزئیات نحوه مصرف کمکهای مالی که به نهادهایی مانند هلال احمر شده و همچنین ریز وعدههای مسئولین و پی گیری آنها که با توجه به دسترسیهای زیاد رسانه ملی تنها از این نهاد بر میآید و میتواند گامی بزرگ در رضایت مندی مخاطبان فراهم کند.