این روزها تعداد فیلمهایی که در این بازه زمانی خاص بر پرده سینما جان گرفته اند، زیاد است.
این تعدد فیلم، میتواند تماشاگر را برای انتخاب فیلم مناسب گیج کند. یکی از آثاری که این روزها بر پرده سینما میدرخشد؛ شنل به کارگردانی حسین کندری است.
این اثر دومین ساخته کندری بعد از فیلم «اینجا کسی نمیمیرد» به شمار میآید که حمیدرضا بابابیگی کار نگارش فیلمنامهاش را بر عهده گرفته و علیرضا شجاع نوری در قامت تهیه کننده ظاهر شده است.
این فیلم از حضور بازیگرانی چون باران کوثری، بهار کاتوزی، مسعود فروتن و رضا بهبودی بهره میبرد.
«شنل» قصه ای است که از دل جامعه بر می آید و به مشکلات زنان اشاره میکند. البته، بحرانی که شنل به آن اشاره دارد، از نوع متفاوتی است و به مسئله زنان پناهنده افغان می پردازد.
شروع فیلم؛ خیره کننده است و از همان ابتدا بیننده را میخکوب میکند و یک به یک گرههای درام را بر او هویدا می سازد.
فیلم به بیراهه نمیرود و همه عناصرش در خدمت قصه گویی پیش می روند؛ فیلم با ریتمی تند واقعیت را به تماشاگر مینمایاند و اطلاعات را به صورت قطره چکانی می دهد تا تماشاگر تا آخرین لحظه چشم از پرده سینما بر ندارد.
بازی باران کوثری در این اثر خوب و قابل قبول است؛ اما شاید بتوان گفت که ستاره بازیگری این فیلم رضا بهبودی است که در قامت یک نقش کاملاً سیاه خوش درخشیده است. او به نقشش جان بخشیده و با دقت به جزئیاتی خاص، در باورپذیرترین شدن آن کوشیده است.
البته میتوان بخشی از بازیهای خوب فیلم را به دارا بودن فیلمنامهای منسجم نسبت داد که ظرافت های شخصیتی آدمهای فیلم گواهی بر این ماجراست. می توان گفت همه کاراکترهای فیلم اسراری دارند که به شخصیت آنها جلوه مرموز و پیچیدهای میدهد و بیننده برای کشف هرکدام از آنها ذات خود را درگیر میکند.
فیلمنامه این اثر پر از خرده پیرنگهایی است که به خوبی پرداخت شدهاند و میتوان گفت فیلمنامه نویس با دقت هرچه بیشتر، برای نگارش جزئیات این اثر وقت گذاشته است. البته فیلمساز هم توانسته است به خوبی وقوع رویدادها در فیلمنامه را به تصویر بکشد و به آنها جنبه ای واقعی بدهد و این کار را با دکوپاژهای خوبش انجام داده است.
در واقع میتوان گفت «شنل» فیلمی منسجم است که به موضوعی ملتهب می پردازد؛ یعنی هر جزئی در فیلم از کارگردانی و بازیگری گرفته تا فیلمنامه و نور و صدا و تصویر همه در خدمت به تصویر کشیدن داستانی ملتهب از ترسهای یک زن افغان است.
میتوان «شنل» را فیلمی موفق در سینمای ایران دانست؛ چرا که این قابلیت را داراست بیننده را دو ساعت بر صندلی میخکوب کند و او را به بهت برساند و در فیلم به خوبی نشان دهد که آدمها چطور رنگ عوض میکنند و کسی که به نظر نقش مثبت فیلم است، چگونه به منفورترین شخصیت داستان تبدیل می شود.
«شنل» میتواند برای کسانی که علاقهمند به سینمای نوآر هستند، هم جذاب باشد. جدای آن هر کسی که میخواهد برای ساعتی بهت زده، غرق در فضای وهم آلود یک فیلم شود؛ شنل را ببیند.