توهین نمادین فیلم پریناز به حضرت مسیح وحضرت مریم/عکس

فیلم پریناز (۱۳۹۰) که دومین ساخته بهرام بهرامیان محسوب می‌شود بعد از شش سال توقیف، از چهارشنبه اول شهریور در گروه هنر و تجربه اکران شده است. بنا بر شنیده‌ها، آنچه باعث توقیف این فیلم گشت تصویر اغرق‌آمیز فاطمه معتمدآریا از یک زن مسلمان بود. اما چیزی را که هیچکس ندانست، وجهه تمثیلی و تمسخرآمیز فیلم است که داستانی از انبیاء را به صورت تحریف‌شده در دنیای مدرن امروز حکایت می‌کند.

*******

یهودیان حضرت عیسی را به پیامبری قبول ندارند. و لذا در هالیوود که تحت مالکیت آنها است، فیلم‌های فراوانی علیه آن حضرت و مادر مکرمه‌اش ساخته‌اند. به دلیل کثرت مسیحیان در امریکا و جهان، این فیلم‌ها عمدتاً قصۀ خود را به طور نمادین حکایت می‌کنند. راقم که به طور همزمان در سینما و ادیان ابراهیمی مطالعه کرده و قلم می‌زند، تاکنون بیش از هشتاد فیلم سینمایی را احصاء نموده که قصۀ حضرت عیسی در آنها به طور سمبولیک مطرح شده است. در اینجا برای تقریب به ذهن ناچاریم برخی از این فیلم‌ها را نام ببریم.

۱. سه پدرخوانده/ جان فورد (۱۹۴۸) ـ ماجرای سه کابوی فراری که سرپرستی نوزادی را بر عهده گرفته و با دلالت ستاره‌ای که در روز هم می‌درخشد، او را به نئو جروزالم (اورشلیم جدید) وارد می‌کنند

۲. پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته/ میلوش فورمن (۱۹۷۵) ـ شورش یک مرد ظاهراً دیوانه در تیمارستان بر علیه نظم حاکم که در نهایت به مرگ او منجر می‌شود

۳. حضور/ هال اشبی (۱۹۷۹) ـ مردی احمق به طور اشتباهی خیلی باهوش فرض می‌شود و جملات سادۀ او بسیار حکمت‌آمیز جلوه می‌کند. او در انتها بر روی آب راه می‌رود (یکی از معجزات خاص حضرت عیسی).

۴. ئی.تی/ اسپیلبرگ (۱۹۸۲) ـ یک موجود فرازمینی، عده‌ای کودک را به خود جلب می‌کند. می‌میرد و سپس زنده می‌شود و در نهایت به آسمان باز می‌گردد.

۵. بزرگ/ پنی مارشال (۱۹۸۸) ـ پسر بچه‌ای به نام یشوعا در یک شب، از سن ۱۲ سالگی به ۳۰ سالگی ارتقاء می‌یابد. پس از موفقیت‌هایی که در یک شرکت تولید اسباب‌بازی پیدا می‌کند، ناپدید می‌شود.

۶. آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ/ تیم رابینز (۱۹۹۵) ـ مجرمی که جنایت خود را انکار می‌کند و به وقت اعدام در زندان که به شکل چلیپاگونه است، صحنۀ قتل در ذهن او بازنمایی می‌شود و مخاطب، آن را می‌بیند.

۷. دالان سبز/ فرانک دارابانت (۱۹۹۹) ـ روایت اعدام کردن عیسای معجزه‌گر از منظر پیلاطس (تام هنکس) در دنیای مدرن امروزی.

۸. کودک را تبرّک کن/ چاک راسل (۲۰۰۰) ـ دختری که شباهت‌هایی به مسیح دارد.

۹. رستاخیز قهرمان/ راد لوری (۲۰۰۷) ـ یک قهرمان بوکس که همه فکر می‌کنند که مرده است (ساموئل ال. جکسون)، توجه یک روزنامه‌نگار را جلب می‌کند. او مقاله‌ای می‌نویسد و از زنده بودن این قهرمان بوکس خبر می‌دهد که الان کارتن‌خواب است. وارثان متوفی شکایت می‌کنند و می‌فهمیم که آن مرد، دروغ گفته است. قصه‌ای نمادین در انکار رستاخیز عیسی بعد از تصلیب، که مسیحیان بر آن اصرار دارند.

۱۰. یشوعا/ جورج راتلیف (۲۰۰۷) ـ شرارت یک پسر بچۀ ۹ ساله به نام یشوعا، پدر و مادر او را به زندان و دیوانه‌خانه می‌فرستد.

 در بعضی از این فیلم‌های فوق مانند «بزرگ» و «یشوعا»، از نام عبرانی حضرت عیسی(ع) برای نامگذاری شخصیت استفاده شده است (یشوعا/ جاشوآ). تا آنجا که راقم خبر دارد، کلیسای کاتولیک، علیه دو عنوان از اینگونه فیلم‌های سمبولیک، بیانیه داده است. یک بار بر ضد فیلم "آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ" که شان پن در انتها همچون عیسای مسیحیان، به شکل صلیب در زندان اعدام شد. و قبل از آن، علیه فیلم "زنده‌باد مریم" (۱۹۸۳) ساختۀ ژان لوک گدار؛ فیلمسازی که اصالتاً یهودی است. اعتراض کلیسای کاتولیک به فیلم گدار، به دلیل استفاده از نام مریم برای نامیدن شخصیت اصلی بود. مخصوصاً که روایت فیلم، به قرائت یهودیان از ماجرای حضرت مریم(س) و عیسی(ع) شبیه است.

*****

    اما چگونه می‌توان کسی باور کرد که در جمهوری اسلامی نیز یکی از این گونه فیلم‌ها تولید شود؟ فیلم پریناز ساختۀ بهرام بهرامیان یکی از همین فیلم‌های نمادین است که در تمسخر حضرت عیسی و مادر مکرمه‌اش ساخته شده. آنطور که از تیتراژ پایانی برمی‌آید طرح فیلمنامه از جناب کارگردان است. اما فیلمنامه را بابک کایدان نوشته و امیر پوریا و صادق عاشورپور نیز در این خصوص مشورت‌هایی به آنها داده‌اند.

خلاصۀ داستان

 زنی (شبنم قلی‌خانی) در خانه‌اش در ابتدای فیلم مورد تجاوز صاحبخانه قرار می‌گیرد. او سپس با حال نزار از پشت بام سقوط می‌کند و می‌میرد. پریناز دختر هفت سالۀ او، شاهد مرگ مادر است. الباقی قصه از زبان فرخنده خواهر متوفی (فاطمه معتمد آریا)، روایت می‌شود. او خبر می‌دهد که خواهرش آنقدر گناهکار بود که حتی خاک هم جسد او را نمی‌پذیرفت. صدای تلقین‌کننده به گوش می‌رسد که او را خورشید بنت عبدالله خطاب می‌کند.

افسر زن همسایه (مژگان بیات) با لباس‌های جلف قرمز رنگ، پریناز را به خانۀ فرخنده می‌آورد. اما خاله، از قبول خواهرزاده‌اش استنکاف دارد. هرچند که نهایتاً مجبور می‌شود دختر را به خانه‌اش بیاورد، به این امید که چاره‌ای برای او بیاندیشد. فرخنده یک پیردختر وسواسی است که مشکل‌گشای امورات مذهبی اهالی محله است. ما وسواس‌های او را می‌بینیم که اجازه نمی‌دهد که پریناز بر فرش خانه‌اش پا بگذارد. زیرا اعتقاد دارد که او حرامزاده و نجس است.

صبح فردا، سالار پسربچۀ همسایه که لکنت زبان داشت بعد از بازی با پریناز، بهبود می‌یابد. زن‌ها هجوم می‌آورند تا پریناز را ببینند اما فرخنده او را بر سر راه گذاشته است. از قضا مردی به نام زکریا (حمید فرخ‌نژاد) که دوچرخه‌فروشی دارد و بدنام محله است، پریناز را می‌یابد و به او محبت فوق العاده نشان می‌دهد. آقا قدرت (حسن نجاریان) دکه‌دار محله، که پریناز را صبح همان روز با فرخنده دیده بود، دخترک را از چنگ زکریا درمی‌آورد و به خاله‌اش تحویل می‌دهد.

 

حالا دیگر مردم به پریناز اعتقاد پیدا کرده‌اند. مخصوصاً وقتی می‌بینند که آرزوی بچه‌ها برآورده شده و یک تاب آهنی برای بازی بچه‌ها در محله نصب شده است. فرخنده برای رد درخواست‌های مردم، به زن‌های همسایه خبر می‌دهد که پریناز، فرزند نامشروع خواهر اوست. اما آوازۀ پریناز در شهر پیچیده و مردم از اماکن دور، بیماران خود را به درب خانۀ فرخنده می‌آورند. افسر برای تصاحب پریناز برمی‌گردد. فرخنده او را متهم می‌کند که خواهرش را به مفسده کشانده است. زن خبر می‌دهد که پریناز، پدر دارد. در انتهای فیلم می‌بینیم که او برادر دیوانه‌اش به نام داود (مصطفی زمانی) را که سندرم داون دارد، به عنوان پدر پریناز معرفی می‌کند!

نقد و نظر

فیلم پریناز، ایدۀ خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسی(ع) را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. یکی از فصل‌های تلمود، «تولد یشوع» (Toledot Yeshu) نام دارد که حکایت جعلی زندگی حضرت مریم(س) در آن روایت شده است. طبق این داستان، میریام در حالیکه نامزد یوحنان بود با مردی به نام یوسف ارتباط گرفت و عیسی به دنیا آمد. جعل چنین متن‌هایی از کاهنان یهود که به سبب نقشۀ قتل حضرت عیسی، بی‌آبرو شده‌اند، عجیب نمی‌نماید. چنانکه کاهنان و کاتبان این قوم در قرون قبل‌تر نیز برای همۀ انبیاء پاک خدا، گناه‌هایی جعل کردند و در توراتشان مکتوب نمودند تا ساحت قدیسان را بیالایند.

 

در منابع اسلامی و برخی اناجیل غیررسمی آمده است که یوسف، پسر خالۀ حضرت مریم(س) بود که همسر و فرزندانی هم داشت. حضرت مریم(س) به الهام خداوند دانست که یوسف در آینده، شوهرش خواهد شد و باید او را به عنوان کفیل خود برگزیند. بعد از قبول کفالت، یوسف، متوجه بارداری مریم شد. پس اراده کرد که او را ترک کند. اما فرشتۀ خدا در خواب به یوسف فهماند که مریم(س) گناهی نکرده است. ماجرای  خواب یوسف، در نخستین انجیل مسیحیان نیز مذکور است (متی ۱/ ۱۸ تا ۲۱).

 این فیلم به منابع اسلامی یا حتی قرائت مسیحی از عیسی، کاری ندارد و فقط به روایت دروغین تلمود اشاره می‌کند. برای این مقصود، جناب فیلمساز از سابقۀ شبنم قلی‌خانی که در اولین و معروف‌ترین بازی‌اش در نقش مریم مقدس(س) ظاهر شده، سوء استفاده کرده است؛ و همچنین از مصطفی زمانی که همگان او را به خاطر بازی در نقش «یوسف» می‌شناسند. افسر زن بدنام همسایه، به فرخنده می‌گوید پریناز، پدر دارد و من او را خواهم آورد. اما مردی که او با خود می‌آورد، یک دیوانه است که در پشت دیوار مدرسه به خورشید تجاوز کرده و بدین سبب پریناز به دنیا آمده است! جالب توجه اینکه نام قبلی فیلم، «سبب من» بود. این نام، مخاطب را به سبب تولد پریناز توجه می‌دهد.

 

شخصیت نمادین دیگر، حمید فرخ‌نژاد است که در نقش زکریا ظاهر شده و دوچرخه‌ساز محله است. زکریا برای مدتی کفیل پریناز می‌شود و فیلمساز، قصد سوء او را به مخاطب القاء می‌کند. وقتی پریناز به نزد خاله‌اش برمی‌گردد اثراتی از دست‌های روغنی او بر موهای پریناز دیده می‌شود! زکریای این فیلم، از طریق دوچرخه که از علایق کودکان است به آنها نزدیک می‌شود. همسر قدرت در انتهای فیلم، خبر می‌دهد که زکریا دوچرخه‌ای دارد که آن را به سقف خانه‌اش آویزان کرده است. آن دوچرخه مربوط به بچۀ او بوده که بعداً کشته شده. و می‌دانیم که حضرت یحیی، فرزند زکریا بود که به امر هیرود بدکار به شهادت رسید. به این ترتیب جناب فیلمساز، شخصیت‌های مریم و زکریا و یوسف را که در تولد حضرت عیسی در انجیل‌های متی و لوقا و در قرآن مجید (بدون اشاره به یوسف)، نقش اساسی ایفا می‌کنند، با دقت انتخاب کرده است؛ چه به لحاظ فیلمنامه و چه به سبب انتخاب هنرپیشه و چه به لحاظ اجرا.

تنها چیزی که در این میانه درست به نظر نمی‌رسد، دختر بودن آن کودک است. اما اگر پریناز، یک پسربچه انتخاب می‌شد شاید خیلی‌ها می‌توانستند دست کارگردان را به راحتی بخوانند. و این چیزی نبود که کارگردان بخواهد. به هر حال پریناز، در نظر مردم، توانایی شفابخشی دارد. اما فیلمساز که قصدش توهین به پیامبران خدا است مردم را تمسخر می‌کند تا از این طریق راهی برای مضحکه دین و انکار معجزات بگشاید. در فیلم کودک را دعا کن (۲۰۰۰) ساختۀ چاک راسل نیز منجی، یک دختربچه انتخاب شده است.

 یکی از معجزاتی که قرآن کریم برای حضرت عیسی(ع) برشمرده این است که آن حضرت، از گِل پرنده‌ای می‌ساخت و در آن می‌دمید، که به اذن خدا زنده می‌شد و پرواز می‌کرد. این معجزه، گرچه در اناجیل رسمی دیده نمی‌شود اما در یکی از اناجیل غیررسمی به نام انجیل کودکی آمده است. حضرت عیسی در دوران طفولیت، در زمانی که با مادرش و یوسف در مصر به سر می‌بردند در ساحل دریا از شن، پرنده می‌ساخت و آنها را پرواز می‌داد. برخی معجزات دیگر نیز از عیسای کودک در منابع اسلامی دیده می‌شوند. از جمله، معجزۀ خم رنگرزی که عیسی از یک داخل یک دیگ رنگرزی، نخ‌ها را به هر رنگی که استاد رنگرز نیاز داشت بیرون می‌آورد (علامه مجلسی، حیوة القلوب).

بنابراین، معجزات حضرت عیسی(ع) مختص به دوران پیامبری او نیست. چنانکه در قرآن هم نقل شده است که خداوند حکیم، حضرت عیسی(ع) را در بدو تولد به سخن درآورد تا مادر مکرمه‌اش را از تهمت‌های مردم مبرّا کند. و اینچنین دهان بدخواهان در آن زمان بسته شد. هرچند که کاهنان یهود بعد از آنکه قصد جان عیسی(ع) را کردند و رسوا شدند، سعی کردند به واسطۀ یک نفوذی به نام پولس در میان پیروان آن حضرت دشمنی بیاندازند و بعدها که تلمود را می‌نوشتند این فصل را برای حضرت عیسی(ع) و مریم پاک(س) تماماً جعل کردند.

 

 فیلمساز در این فیلم، با دین خدا و انبیاء حقیقی عداوت ورزیده است. نام محله‌ای که فیلم در آن اتفاق می‌افتد، «اسلام‌آباد» است. هرچند که نمای کلوزآپ تابلوی محله، از نسخۀ کنونی حذف شده است اما در نمای دور می‌توان آن را دید (در دقیقۀ ۲۴ از فیلم/ سکانس مکالمۀ قدرت و فرخنده). همچنین دقت کنید که در این اسلام‌آباد، هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. آقا قدرت (حسن نجاریان) بهترین شخصیت فیلم است که عملاً یک خرافاتی است و به پا قدم افراد و سعد و نحس روزگار اعتقاد دارد. او عاشق قناری‌ها است و بعد از مرگ هر کدام از قناری‌هایش، یک مجلس ختم برای آنها ترتیب می‌دهد. قدرت، فرخنده را «حاج خانم» صدا می‌زند.

ما گرچه با فرخنده نزدیکی بیشتری می‌یابیم اما او نیز وجهۀ تمسخرگونه دارد. مخصوصاً که گریم خانم معتمدآریا با آن ابروهای پرپشت، وجه سخریه‌آمیز فیلم را شدت می‌بخشد. موسیقی تیتراژ پایانی، شباهت انکار ناپذیری به آلبوم نی‌نوا از حسین علیزاده دارد. بعید نیست که جناب کارگردان این شباهت را به محمدرضا درویشی آهنگساز فیلم سفارش داده باشد. به این قصد که ذهن‌ها را به سمت بنیانگذار جمهوری اسلامی بکشاند. چنانکه برای بسیاری از مردم، شنیدن این موسیقی یادآور ایام رحلت حضرت امام(ره) در خرداد ۱۳۶۸ است که این موسیقی مکرراً از تلویزیون پخش می‌شد.

سخن آخر

برخی اخبار پشت صحنۀ فیلم حکایت دارند که جناب کارگردان قصد داشت بعد از ساخت پریناز از ایران مهاجرت کند. و این فیلم در واقع هدیۀ خوش‌خدمتی جناب کارگردان به صهیونیست‌ها بود که بخش اعظمی از دنیای امروز را اداره می‌کنند. اما توقیف شدن فیلم در سال ۱۳۹۰، نقشه‌های کارگردان را بر باد داد.

 

 

اخبار دیگر، حکایت دارند که چند فیلمنامه‌نویس قبل از بابک کایدان برای نگارش فیلمنامه دعوت شدند. اما هیچکدام قبول نکردند که طرح جناب بهرامیان را به فیلمنامه تبدیل کنند. اما در نهایت بابک کایدان بود که این همراهی را سبب شد. و قاعدتاً این دو نفر، فیلمنامه را به صورت یک راز مکتوم نوشتند و از محتوای پشت پردۀ فیلم سخنی نگفتند. هرچند که نمی‌توان مطمئن بود که برخی از بازیگران از نیت کارگردان بی‌خبر بوده باشند. مخصوصاً افرادی همچون شبنم قلی‌خانی و حمید فرخ‌نژاد (بازیگران نقش‌های نمادین مریم و زکریا). البته به نظر می‌رسد که محمد نجیبی تهیه کنندۀ فیلم از هرگونه اتهام وارده مبرّا باشد زیرا که پریناز، نخستین فیلم تهیه شدۀ اوست و ایشان تجربۀ چندانی در سینما ندارد.

ساخت این فیلم و مجوز گرفتن آن از وزارت ارشاد برای کارگردانی همچون بهرام بهرامیان که فیلم آینه و شمعدان (۱۳۹۱) از او فقط چند روز مانده به پایان فیلمبرداری، توقیف شد از غفلت مسئولان وزارت ارشاد حکایت دارد. مخصوصاً که جناب بهرامیان در همین روزها مشغول فیلمبرداری سریالی به نام «از یادها رفته» است که قرار است از شبکۀ پنجم سیما پخش شود.