همه ساله در دنیای سینما تعداد زیادی فیلمهای علمی- تخیلی روی پرده میآیند. فیلمهایی که شمار زیاد آنها در قیاس با ژانرهای دیگر میتواند مبین پرطرفداربودن آنها باشد. این پرطرفداربودن هم باعث شده تا این فیلمها بیشترشان با فروشهای باورنکردنی و مافوق تصور روبهرو شوند، بهخصوص گونه ابرقهرمانی این نوع سینما؛ از آنها که تماشاگران را در لذت تماشای نیروهای مافوق طبیعی قهرمانانی چون سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن و... شریک میکنند.
در واقع هالیوود با به تصویر کشیدن قهرمانانی که از قدرتها و قابلیتهای مافوقبشری برخوردار هستند، به خوبی حس زیادهخواهی و خاصبودن تماشاگران را بیرون کشیده و باعث شدند تا با اکران هر فیلمی در این ژانر، میلیونها یا حتی میلیاردها
دلار به جیب بزنند و همین هم ادامه پرداخت استودیوها به اینگونه فیلمها را تضمین و توجیه میکند.
در حقیقت استودیوها که بیشتر وجه صنعتی سینما برایشان اهمیت دارد در مواجهه با استقبال مردم از فیلمهای علمی- تخیلی ترجیح میدهند سرمایهشان را بیشتر در این زمینه به کار اندازند؛ حتی اگر در قیاس با انواع دیگر سینما این
سرمایه رقم به مراتب بالاتری باشد، همین هم به تولید و بازتولید فیلمهای این ژانر در دنیای سینما میانجامد. با اینکه ناچار به یادآوری این نکته هستیم که حتی با وجود این روند نیز هیچگاه دنیای سینما بسان این یک دهه اخیر تا این حد خود را در ساخت و نمایش آثار علمی- تخیلی غرق نکرده بود...
از میان انبوه فیلمهای تولیدشده این ژانر، اما، بسان هر ژانر دیگری، فقط و فقط معدود آثاری هستند که علاوه بر رعایت قواعد و استانداردها توانسته باشند سینما و ژانر را حتی اگر شده اندکی ارتقا دهند. این مطلب به بهانه این معدود فیلمها جمعآوری شده. فیلمهایی که هر کدام با متر و معیاری خاص
استاندارد خاصی را در ژانر خود تعریف کردهاند. فیلمهایی که بیشترشان از دنیای کتابهای مصور مارول و دیسی به پردههای سینما آمدهاند تا هم جلوههای بصری خیرهکننده و باورنکردنی و هنرمندانه هالیوود را به رخ بکشند و هم اینکه تماشایشان منبع التیامی باشد بر درد متوسطبودن و بیقدرتی تماشاگران سینما...
مردان ایکس: فرست کلاس
این ساخته متیو وان که در سال ۲۰۱۱ عرضه شد، تمام ویژگیهای آثار سازندهاش را با خود دارد. یک منتقد در نوشتهاش روی این فیلم به این نکته اشاره کرده بود که «مجموعه فیلمهای ساختهشده توسط متیو وان که از گذشته و حال و آینده
مردان ایکس میگویند، همیشه به سینمادوستان یادآوری میکنند که چرا آنها عاشق دارودسته تغییرپذیرها هستند». این جمله درباره این فیلم میتواند همه چیز را توضیح دهد: از قاعدههای تکامل و آراستگی این فیلم تا خمیدگی و پیچش خط داستانی گذشته آن و همینطور تمامی بازیگران جذاب و عالی، همه و همه نشاندهنده هماهنگی و هوش و ذکاوت سازندگان در به تصویرکشیدن این قهرمانان غیرطبیعی هستند. همین هم فیلم را محبوب کرده.
درواقع تعداد کمی از فیلمهای گیشهای با چنین جاهطلبی بسیار گستردهای میتوانند به سرعت محبوب شوند. اما بازیگرانی چون جیمز مکاوی، مایکل فاسبندر و جنیفرلارنس همراه با نیروهای منحصربهفردشان کاری کردهاند که این فیلم ۱۶۰میلیون دلاری هم جزو بهترین فیلمهای ابرقهرمانی محسوب شود و هم اینکه با فروش ۳۵۳.۶میلیون دلاریاش سرمایهگذاران را در این معامله برد-برد راضی کند...
بعد از اینکه مردان ایکس برایان سینگر در سال آغازین قرن بیستویکم انرژی مضاعفی به کل این ژانر وارد کرد، این فیلم متفاوت ام نایت شیامالان معروف در همان سال ٢٠٠٠ ساخته شد و این راه را ادامه داد. فیلمی که در آن شیامالان به شیوهای پرمغز و معنادار داستان قهرمانی کلاسیک را تعریف میکرد. کاراکتری که بروس ویلیس آن را در این فیلم ایفا میکرد، با مشکلاتی در شغل امنیتی خود دستوپنجه نرم میکند: او دچار قابلیتها و قدرتهای فراانسانی شده و از شخصی مرموز با بازی ساموئل جکسون پیشنهادی را دریافت میکند که زندگی او و خانوادهاش را برای همیشه تغییر میدهد.
شکستناپذیر همیشه بهعنوان یکی از دستاوردهای بسیار واقعبینانه نسبت به عطش و نیاز انسان به قدرت و قهرماننمایی خواهد ماند و این مهمترین دارایی این فیلم ام نایت شیامالان است.
این ساخته پرسروصدای الکس پرویاس که بیشتر از خود فیلم با ماجرای کشتهشدن براندون لی پسر بروس لی افسانهای به یاد آورده میشود، مربوط به سال ١٩٩٤ است. داستانش هم شکل کلیشهای تمام فیلمهای ژانر را دارد: یکروز مانده به جشن ازدواج اریک گروهی از گناهکاران خشن و بیرحم، او و نامزدش را به قتل میرسانند و زندگیاش فنا میشود. اما در شبی، در سالگرد مرگش ناگهان از قبر بیرون میآید و متوجه قدرتهای غیرطبیعی خود میشود. شخصی که از قبر بیرون میآید، هدفش چیست؟
انتقام! فیلم از این نظر پیداست که حرف تازهای برای زدن ندارد. اما اتفاق مهم و حادثهای که برای بازیگرش پیش آمد فیلم را به نحو طعنهآمیزی ارتقا داد. درواقع این رخداد که طی آن بازیگر نقش اول این فیلم یعنی برندن لی که پسر بروس لی بزرگ است توسط یک تیر اشتباه در صحنه فیلمبرداری در ۲۸ سالگی جان خود را از دست میدهد، یکجورهایی با اتصال به داستان انتقام که کلاغ روایت میکرد، استقبالی جهانی را از فیلم موجب شد.
در سالهای آغازین قرن بیستویکم کمپانی
سونی پیکچرز تلاش بسیار زیادی برای قدرتنمایی مرد عنکبوتی داشت اما همه دوست داشتند که این شخصیت بسیار محبوب دوباره در دستان مارول قرار گیرد تا بتواند پتانسیلهای واقعی خود را بروز دهد. چنین شد که یک بار دیگر سام ریمی سکاندار این
کشتی و قرار شد آن را در سال ۲۰۰۴ به مقصد برساند که چنین هم شد و در نتیجه دومین فیلم این مجموعه با کارگردانی سم ریمی و ایفای نقش توبی مگوائر بسیار کار عالی و به اصطلاح درجه یکی از آب درآمد. نقطه اوج این قسمت درگیری اسپایدرمن با دکتر اختاپوس، مردی با چندین چنگک فلزی بود که به
زیبایی هرچه تمامتر اجرا و به نمایش گذاشته شد.
این ساخته جیمز گان که در سال ٢٠١٤ عرضه شد، در ادامه قدرتنماییهای کمپانی مارول در ساخت فیلمهای ابرقهرمانی، گامی پر از ریسک بود. درواقع این بار مارول فیلمی را ارایه داده بود که خیلی از دوستداران این نوع سینما با شخصیتها و داستان آن آشنا نبودند. محافظان کهکشان را از این نظر میتوان اصیلترین پروژه مارول تا به امروز دانست. یعنی یک فیلم علمی-تخیلی ناب که در آن روند تبدیل گروهی از مجرمان کهکشان را به نجاتدهندگان کهکشان میبینیم که سعی دارند جلوی شخصی که قصد کنترل همه دنیا را دارد، بگیرند.
یکی از نکات بارز فیلم، قهرمانهای بسیار متفاوت آن است؛ یک راکون سخنگو به نام راکت با بازی بردلی کوپر در کنار یک درخت بااحساس به نام گروت با بازی وین دیزل و یک مرد قدرتمند به نام درکس با بازی باتیستا که در کنار انسانی با بازی کریس پرت جزو بیاعصابها و نجاتدهندگان کهکشان محسوب میشوند. ۲۰۰میلیون دلار
بودجه ساخت و فروش ۸۰۰میلیون دلاری محافظان کهکشان حرفی در مورد پرسودبودن این ریسک که سازندگان انجام دادند، باقی نمیگذارد.
دومین فیلم بتمن از سهگانه کریستوفر نولان، کارگردان محبوب و تحسینشده فیلمهای عظیم و پرهزینه هالیوودی، اثری بود که هر فیلم ابرقهرمانی تا به آن لحظه را تحتتأثیر خود قرار داده بود و البته یک سر و گردن از تمامی آنها بالاتر بود. وجود بازیگران بسیار پخته و کاربلد مانند کریستین بیل در نقش بتمن، گری اُلدمن در نقش جیمز گُردن، مرگان فریمن در نقش فاکس و هیث لجر در نقش جوکر، کاری بود که نولان انجام داد و در کنار ایجاد جوی تاریک، داستانی عالی و اکشنهای درخور و شایسته نام بتمن این فیلم را به نهایت خود رساند.
بسان هر فیلم موفق دیگری اما شانس هم در مراحلی به یاری نولان آمد؛ مثل ماجرای دردناک
مرگ هیث لجر که در عین تاریکی و ناراحتکنندگی، بعدی دیگر نیز به ابعاد مختلف افسانه شوالیه تاریکی افزود...درباره این فیلم گفتهاند که نولان برای
ساخت فیلم از کتابهای مصور جوکر در سال ۱۹۴۰، شوخی کشنده در سال ۱۹۸۸ و هالووین طولانی در سال ۱۹۹۶ الهام گرفت. جالب است بدانید که نام شوالیه تاریکی در نخستین شماره بتمن در سال ۱۹۴۰ توسط بیل فینگر استفاده شده است. بودجه ۱۸۵ میلیونی این فیلم نتیجه فروش بیش از یکمیلیارد دلاری را به همراه داشت و در ۸رشته مراسم جوایز اسکار نامزد شد تا کاملا پروژهای رویایی ارزیابی شود؛ هم برای سرمایهگذارها و هم برای کارگردان و عواملی که این فیلم کارنامهشان را کیلومترها ارتقا داد...
یکی دیگر از آثار
شاخص گی یرمو دلتورو، درباره هیولایی قرمز رنگ به نام پسر جهنمی است. این فیلم براساس داستان مصور مایک میگنولا یکی از کارهای اصیل و خوشساخت دل تورو محسوب میشود؛ یک فیلم اصیل از دل تورو که شامل صحنههای اکشن ناب و موجودات رنگارنگ و عجیب است. در قسمت دوم پسر جهنمی، او به همراه دوستانش سعی دارند تا جلوی شاهزاده نوادا که قصد بیدارکردن ارتشی خفته را دارد، بگیرند. این تنها پسر جهنمی است که میتواند جلوی شاهزاده را بگیرد. مثل تمام ابرقهرمانان با داستانها و موجودات و آدمهای عجیبوغریبشان که در موارد مربوط به فیلمهای دل تورو رنگوبوی افسانههای
آمریکای لاتین هم دارند...
بتمن: نقاب
این ورسیون
انیمیشن بتمن که توسط اریک رادُمسکی و بروس تیم در سال ١٩٩٣ ساخته شده، به کل از دیگر بتمنها متفاوت است. باید گفت هنگامی که هنوز لایواکشنها پا به دنیای سینما نگذاشته بودند، انیمههای بتمن که توسط کمپانی برادران وارنر عرضه میشدند، قدرتنمایی میکردند. در این انیمه که داستانش در سال ۱۹۴۰ رخ میدهد، بتمن به دنبال شخص مرموزی است که خلافکاران خطرناک گاتهام را یکییکی از میان برمیدارد. البته در این داستان اتفاق دیگری نیز رخ میدهد و بتمن مشغله ذهنی دیگری نیز دارد: ازدواج!
بتمن
این ساخته عجیب تیم برتون در سال ١٩٨٩ نگاهها را به ابرقهرمانانی از این جنس تغییر داد. درواقع اگرچه این نخستین فیلم ابرقهرمانی سینما نبود و پیش از این فیلم سوپرمن بهعنوان نخستین فیلم مدرن ابرقهرمانی جلوی دوربین رفته بود، اما این فیلم تیم برتون بود که نگاهها را نسبت به قهرمانان عوض کرد. جالب است بدانید که اگر تیم برتون در ساخت فیلم بیتل جوس در سال ۱۹۸۸ موفق نمیشد، شاید هیچگاه فیلم بتمن چراغ سبز را برای ساخت دریافت نمیکرد. تعداد بیشماری از بازیگران نیز در لیست ایفای نقش بتمن قبل از کیتون در لیست حضور داشتند، اما هنگامی که مشخص شد او قرار است نقش بتمن را بازی کند، همین موضوع بهخودیخود باعث بحث و ستیزهای بسیار فراوانی شد، زیرا او تا آن لحظه تنها با ایفای نقشهای کمدی معروف شده بود و بسیاری از مردم نگران این بودند که او نمیتواند بهعنوان یک شخص بسیار جدی ایفای نقش کند.
به این منظور بیش از ۵۰هزار نامه از سوی طرفداران داستانهای مصور بتمن ضد انتخاب مایکل کیتون در نقش بتمن نوشته شد. جک نیکلسون نیز ایفای نقش بهعنوان جوکر را تحتشرایط سخت حقوقی پذیرفت؛ به جز
دستمزد فیلمبرداری، او خواهان درصدی از فروش فیلم بود. این فیلم به مدت یکسال در استودیو پاینوود با بودجه ۴۸میلیون دلاری ساخته شد. اما در نهایت، نخستین فیلم بتمن توانست به فروش عالی ۴۰۰میلیون دلار در آن زمان برسد که بهعنوان پنجمین فیلم پرفروش تاریخ در زمان خودش محسوب میشود. بتمن جوایز بسیاری را در مراسم اسکار و گلدنگلوب از آن خود کرد.
جاش ویدان این فیلم را در سال ۲۰۱۳ عرضه کرد. فیلمی که دربارهاش گفتهاند با انتشار آن، موج نخست سری فیلمهای ابرقهرمانی مارول به سرانجامی درخور رسیده است. با اینکه علاقهمندان از دیدن مرد آهنی، تور، کاپیتان آمریکا و... در فیلمهای منحصربهفرد این قهرمانان اسطورهای لذت میبردند، اما جاش ویدان همه آنها را گرد هم آورد و در یک موقعیت ویژه قرار داد تا کاری کند که علاقهمندان ابرقهرمانان کتب مصور مارول بیش از پیش هیجانزده شوند.
در این فیلم درواقع با کلکسیونی از صفات و ویژگیهای ابرقهرمانان ژانر سروکار داریم. داستانش هم همان داستان همیشگی نبرد خیر و شر است در قالبی دیگر: قدرتطلبی لوکی، برادر ثور بیپایان است و اینبار به زمین میآید تا همهچیز را نابود کند. جمعی از قهرمانان مارول تحت نام گروه انتقامجویان برای جلوگیری از نابودی
زمین به دست لوکی با یکدیگر متحد میشوند. فیلم به واسطه این نبرد همهجانبه خیر با شر بسیار موفق شد و البته دلیل دیگر بزرگی این فیلم نیز جمع بازیگران عالی آن بود. در حقیقت گفته شده که بازی رابرت داونی، کریس ایوانس، اسکارلت یوهانسون و جرمی رانر در کنار هم چیزی نیست که هر سال و در هر فیلمی شاهدش باشیم. فروش ۱.۵میلیارد دلاری فیلم هم در نتیجه هزینه ساخت ۲۲۰میلیون دلاری آن را بهراحتی جبران کرد تا سفر پرماجرای سازندگان به دنیای این ابرقهرمانان بسیار سودآور باشد.
سام ریمی این فیلم را ٢٧سال پیش ساخت. در سال ١٩٩٠؛ مدتها قبل از اینکه این کارگردان سهگانه مرد عنکبوتی را ساخته باشد. ریمی در مرد تاریکی قهرمان ذهنی خودش را داشت. دانشمندی با بازی لیام نیسون که به دنبال درمانی برای آسیبدیدگان حوادث سوختگی و اسیدی است، شبی در آزمایشگاه خود مورد هجوم افرادی ناشناس قرار میگیرد و علاوهبر اینکه همکارش کشته میشود، صورت و بدن خود او هم بشدت دچار سوختگی میشود. همه فکر میکنند او مرده است، تا اینکه دانشمند داستان با چهرهای متفاوت و البته ترسناک به دنبال شخصی است که صورت او را با آتش به شکلی وحشتناکی درآورده است. مرد تاریکی همانند فیلمهای دیگر سام ریمی، یک اثر خوشساخت و قابلستایش است؛ با همان داستان آدمهای دوچهره به دنبال اجرای عدالت شخصی در دنیای تا عمق جان فاسد. فرمول سودآوری است. نه؟
تیغ ٢
فیلمی از یکی از بزرگترین کارگردانان دنیای سینما گی یرمو دل تورو که همین چند روز پیش هم با فیلم جدیدش،
شیر طلای ونیز را به دست آورد. درباره این فیلم که تاریخ ساخت و عرضه آن به سال ۲۰۰۲ میرسد، باید گفت که قهرمانش یک خونآشام با بازی ویزلی اسنایپز است که برخلاف دیگر نژادهای خود قصد دارد به انسانها در مقابل اهریمنان و خونآشامها کمک کند و برای آنها بجنگد.
درواقع این فیلم مربوط به روزهای پیش از اقتدار مارول است؛ به روزهایی که قبل از اینکه غوغای ابرقهرمانان مارول به شکل امروزی و منسجم آغاز شود، این کمپانی سهگانه شکارچی خونآشام را داشت. فیلم در همان روزهای نخست عرضهاش هم موفق بود، اما وقتی چندی بعد دل تورو قسمت دوم آن را ساخت، این نسخه دوم را یک آدرنالین خالص به همراه موسیقیهای عالی با گردبادی از خون، آتش و گلوله به شمار آوردند که با این چیزها نسبت به دیگر قسمتهای خود کاملا بالاتر قرار میگرفت.
در سال ٢٠١٣ و به کارگردانی شِین بلک این فیلم بهعنوان هفتمین فیلم مارول در سینما و بهعنوان نخستین فیلم از مرحله دوم فیلمهای ابرقهرمانی این کمپانی، باید سروسامانی به همه چیز میداد که البته این کار را نیز به خوبی انجام داد. شین بلک از همه بهتر میدانست که مرد شماره یک او یعنی رابرت داونی جونیور نمایش بهتری بدون لباس فلزی خود دارد. به این دلیل هم بود که در قسمت سوم مرد آهنین شما تونی استارک باهوش و میلیاردر را بیش از پیش خارج از لباس پرقدرتش میبینید و با زندگی شخصی و عواطف او آشنا میشوید. این اتفاق هم او را خوشتیپتر و با قدرت مانور بیشتری جلوه میداد و هم در موضعی نزدیکتر با تماشاگری که حتی در چنین فیلمی هم دنبال موقعیتهای دراماتیک خالهزنکی میگردد...
مردان ایکس ٢
برایان سینگر این فیلم را در سال ٢٠٠٣ ساخت؛ با این توضیح که سنگینی انتظارات را زمان ساخت این فیلم بر دوشش احساس میکرد. درواقع شروع مجموعه مردان ایکس از سوی برایان سینگر اگرچه واقعا تحسینبرانگیز بود، اما ادامه این فیلم در سال ۲۰۰۳ به چیزی فراتر از شروع طوفانی خود نیاز داشت که سینگر نیز در عمل به آن رسید و فیلم را ارتقا داد. این نسخه با کارگردانی برایان سینگر گروهی از قهرمانان کامیکهای مردان ایکس مارول را دور هم جمع کرد. بازیگرانی نظیر پاتریک استوارت، هیو جکمن و سر لن مکلن و با الهامگیری از داستان مصور God Loves Man Kills موجب موفقیت فیلم شدند. ساخت مردان ایکس٢ مدتزمان کوتاهی پس از به نمایش درآمدن نخستین نسخه فیلم شروع شد و در سال ۲۰۰۳ با فروش ۴۰۷میلیون دلاری به نتیجهای پر از موفقیت رسید.