بیش از یک قرن از داستان مظفر الدین شاه و آوردن اولین دوربین به ایران میگذرد؛ دوربینی که برای اولینبار به دست میرزا ابراهیم خان عکاس باشی سپرده شد و این تنها آغازی بود برای مسیر بیپایان سینمای ایران. سینمایی که کار خود را از «آبی و رابی» آغاز و بعد از آن «دختر لر» که فیلمی ناطق بود جای آن را گرفت. واژههای آشنای امروزی در حوزه سینما در آن سالها برای مردم عجیب میآمد و هیچ از آن نمیدانستند, وقتی قطار از پرده سفید سینما وارد سلولهای خاکستری مردم میشد طعم هیجان را میچشیدند یا وقتی وسط تابستان روی صندلیهای سینه سیسیو (Cine Thisio, Athens, Greece) مینشستند تا طعم تصویر را در هوای باز بچشند فکرش را هم نمیکردند روزی سینما را در این حد گسترده و آمیخته با زندگی معمولشان ببینند. در ایران هم این صنعت بیتأثیر نبود.
سالهای بسیار گذشت و سینمای ایران از هر سال آن برگ تجربهای برداشت تا این که به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رسید. انقلاب و دفاع مقدسی که روزهای طلایی را برای سینمای ایران به ارمغان آورد و این تازه شروعی بر روزهای بهتر برای سینمای ایران بود. سالهای دفاع مقدس بیشک سختترین برهه زمانی برای ساخت فیلمهای سینمایی بود؛ اما با تلاش فیلمسازان نام آشنای سینمای ایران این سختیها به فرصت تبدیل شد. فرصتی که پایههای سینمای ایران را محکم کرد و این پایه محکم و استوار در سینمای جهان سربلندمان کرد.سینمای ایران یکی از قدیمیترین سینمایهای جهان است و سینمای کره با فاصله بسیار زیادی در رتبههای بعدی قرار میگیرد؛ اما امروز سینمای کره نسبت به سینمای ایران بسیار موفقتر بوده است که علت این موضوع مدیرانی بودند که در سالهای آغازین انقلاب و دفاع مقدس، به جای کار برای سینمای ایران دارایی خود را ضربدر کردند و سینمای ایران را زیر رادیکال گذاشتند. مدیرانی که افرادی تحت تعلیم خود داشتند و طی سالهای مدیریتشان این افراد را در پی استوار سینمای ایران تزریق کردند.
مدیرانی که به جای پیوند، گسست را برای سینمای ایران به ارمغان آوردند که در این بین میتوان ورود جناح بندیها را در سینمای ایران مهمترین واقعه دانست. واقعهای که اگر چه منشأ آن از مدیران سیاسی و نه فرهنگی گرفته شد؛ اما معدود سینماگرانی بودند که با این جریان هم داستان شدند.حاصل دعواهای گذشته و ادامه دار سینمای ایران، امروزی را برایمان به جای گذاشته است که باید شتابان حرکت کنیم تا بتوانیم به سینمای کرهای که سالها پس از ما سینما را شناخت، برسیم. مدیرانی که باید در سالهای گذشته درخت سینمای ایران را آبیاری میکردند، سم تفرقه را پای آن ریختند.
حالا سینماگران خسته از جناح بندی بهدنبال فرصتی هستند تا در فضایی عاری از سم تفرقه به هنر بپردازند و این مهم در دستان مدیران سینمایی کشور است و مجال بروز این اندیشه اعتدال گرایانه (با تمرکز بر شعاری که دولت یازدهم برای پیشبرد سیاستهایش در پیش گرفته) جشنواره فجر است که از ابتدا راهش را با اعتدال جدا کرده است. احکامی که در ابتدای کار جشنواره صادر شد دور از فضای اعتدالی بود. با این نگرش در واسپاری مسئولیتها به افراد، نتیجه جز تکرار و تکرار برای سینمای ایران حاصل نمیشود. اصلا مدتی است هر کجای سینمای ایران را رصد میکنی انگار یک حرکت و یک نگرش میبینی که تنها برای یک سلیقه تدارک بصری دیدهاست و وقتی به دلایلش فکر میکنی مسئولان یکسان را برای تصدی مشاغل مختلف می یابی. شاید همین است دلیل تکرارهای این دوران هنر سینما هنری در ماهیت برای تنوع خلق شد و حال کسالت را برای صنعتش پدید آورده است.
در واقع می توان گفت استفاده از افراد یکسان در سمتها و مسئولیتهای مختلف یکسانی عملکرد در فعالیتها و محتوای تولیدی را در پی خواهد داشت. به طور حتم سینمای ایران با این سابقه طولانی بزرگانی برای به کارگیری در فعالیتهای مختلف دارد تا یک نفر مجبور نباشد بار مسئولیت 11 سمت را بر دوش کشد یا یک نفر در چند نهاد مسئولیتش را به صورت یکسان اجرا کند، چرا که همین رویکرد زایش مافیایی را بهدنبال خواهد داشت.
دست آخر در روز ملی سینمای ایران باید آرزومند بود که مدیران فرهنگی کشورمان دست از جناح بندیهای خود بردارند و در جهت اعتلای سینمای ایران حرکت کنند تا شاید از تکرارهای هر روزه سینما و آثار سینمایی خارج شویم. برای دستیابی به این مهم هم چاره ای جز ایجاد تنوع در انتخاب مسئولان در سمتهای مختلف دیده نمیشود.