اولین بار سینما را چطور شناختید؟ طبیعتا باید از طریق فیلمهای پدرتان باشد.
شناخت من از سینما به پنج ششسالگیام برمیگردد، همان زمانی که پدرم مشغول ساخت «خانه عنکبوت» در منزل خودمان بود. خاطراتی که با بزرگان سینما آقایان انتظامی و مشایخی عزیز و دوستداشتنی و زندهیاد داوود رشیدی دارم، هنوز با من است. اینکه در آن سن لحظه به لحظه شاهد ساخت یک فیلم بودم، برایم جذاب و عجیب و غریب بود. الان که به آن فکر میکنم، میبینم خیلی چیزها از آن لوکیشن و از آن فیلم شروع شد.
دختر علیرضا داوودنژاد بودن چه حسی دارد؟!
(کمی مکث میکند) واقعا نمیدانم چه جوابی به این سوال بدهم. خیلی سخت است.
من کمی کمکتان میکنم، مثلا این موضوع در کودکی و دوران مدرسه، امتیازی برای شما محسوب میشد؟
بله، بویژه آنموقعها و در سالهای اول دهه 60 که من مدرسه رفتم، سینما یک وجهه شکیلتر و عظیمتری بین مردم داشت و به این شکلی نبود که الان هست . اینقدر دوربین داخل خانهها نبود و اینقدر فیلم و عکس وجود نداشت و سینما جایگاه خیلی ویژهای داشت. از اینکه دختر علیرضا داوودنژاد هستم، احساس غرور ارزشمندی میکردم، اما این طوری نبود که مثلا در مدرسه پز آن را بدهم و این مساله امتیازی برایم نبود.
پدرتان به مدرسه میآمد؟
به هیچ وجه من الوجوه! (میخندد)
واقعا؟
من که یادم نمیآید. شاید هم آمده باشد و من به یاد نداشته باشم.
همیشه هجمهای علیه بازیگران و سینماگرانی بوده که پدر یا مادر سینماگر و سرشناس داشتهاند. شما هم هیچ وقت با واکنش و اعتراضی در این خصوص روبهرو بودید؟
به هرحال این برچسبی است که گریزی از آن نیست. البته اینکه پدر و مادر آدم، سینماگر سرشناسی باشند، افتخارآمیز است، اما مسالهای است که دست فرزندان این چهرهها نیست. ما که از جایی نیامدیم این افراد را به عنوان والدین خود انتخاب کنیم و مثلا بگویم آقای داوودنژاد شما پدر من میشوید؟! یا خانم باران کوثری بگوید خانم بنیاعتماد شما مادر من میشوید؟! (میخندد) مردم عموما از این زاویه به مساله نگاه نمیکنند، به همین دلیل این هجمه و این سوالات برای من تعجببرانگیز است. ضمن اینکه به نظرم این مساله ریشه در یک فرهنگ سنتی و قدیمی دارد و اگر شخصی کشاورز بوده پسر، نوه و دیگر نسلهای خانواده او هم این کار را انجام میدادند یا اگر فردی پزشک بوده، پسران او هم میخواستند پزشک شوند. در سینما هم همینطور است و من از وقتی چشم باز کردم، پدرم در سینما بود و ناخودآگاه من هم به این مسیر وارد شدم. فکر میکنم همه بچههایی که والدینشان با سینما عجین هستند، مشمول این اتفاق باشند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، محکوم به سینما هستیم. البته گاهی برخی علاقهمند به فعالیت و تجربه در این عرصه میشوند و بعضیها هم نه، دنبال شغل دیگری میروند.
چرا اینقدر کم کارید؟
این سوال را از سینما بپرسید.
یعنی پیشنهاد بازی به شما نشده؟
پیشنهاد که شده، اما بعضی پیشنهادها را باید پیشگیری کنیم که پیش نیاید! (میخندد)
پس این کمکاری خودخواسته نیست و دوست دارید پرکارتر باشید.
حالا انشاءالله امسال فیلمم، «شماره17 سهیلا» اکران شود، امیدوارم اتفاقات بهتری در سینما برایم بیفتد. من سال 90 و بعد از چند سال دوری از بازیگری، سعی کردم با «کلاس هنرپیشگی» بازگشت قویتر و پختهتری داشته باشم، هم فیلم و هم بازی من زمان جشنواره و اکران عمومی دیده شد، اما مثل اینکه مورد عنایت همکاران عزیز سینمایی قرار نگرفت. با بازی در «شماره 17 سهیلا» دوباره تلاش کردم که این اتفاق بیفتد و حضور قویتری از گذشته داشته باشم. نتایج و بازتابهای آن که در جشنواره فیلم فجر و میان مردم و منتقدان خیلی خوب بود، اما در کمال تعجب در داوری دیده نشد. حالا امیدوارم در اکران عمومی اتفاقات خوبی برای فیلم بیفتد و من هم منتظرم تا ببینم خدا، مردم و سینما چه میخواهند. بشدت دلم میخواهد کار کنم و قصهها و نقشهای مختلف را بازی کنم.
ظاهرا با چالش زیادی برای بازی در «شماره 17 سهیلا» روبهرو بودید و کاراکتر با خود واقعیتان فاصله زیادی داشت. شما در زندگی واقعی ازدواج کردید و دختر دارید، اما شخصیت فیلم دختر میانسالی است که از سن ازدواجش گذشته.
بازی در این نقش بشدت چالشبرانگیز بود و تجربه غریبی را از سر گذراندم. واقعا این نقش از من متولد شد، چون از زمانی که این کار به من پیشنهاد شد، 9 تا ده ماه بعد فیلم کلید خورد و یک پروسه خیلی طولانی تا فیلمبرداری طی شد. با اینکه من نمیدانستم سرانجام این پروژه چه خواهد شد، اما چون خیلی این نقش را دوست داشتم، آن را پرورش دادم و زمان فیلمبرداری حس کردم این نقش باید در قالب این قصه متولد شود. شخصا از نتیجه تلاشم نسبت به توقعی که از خودم دارم، بسیار راضی هستم. امیدوارم تماشاگران هم در اکران عمومی از این کار راضی باشند.
از قضاوت احتمالی تند و تیز منتقدان و تماشاگران خاصتر سینما موقع جشنواره واهمه نداشتید؟
نه، واهمه از چه چیزی؟ بالاتر از سیاهی که رنگی نیست و آخرش هم که مرگ است! فقط نسبت به فضای عمومی که در سینما وجود دارد، احساس تاسف و دردمندی خیلی عمیقی دارم. هرچند باوجود این وضعیت، هنر هیچ وقت عقب نمیماند و سینما باوجود هر ضوابط و روابطی، با تمام قوا پیش میرود. بگذریم، خدا انشاءالله سینمای ایران را شفا دهد.
در مدتی که غایب بودید، احیانا حسرت بازی در نقشهایی را نخوردید و با خود نگفتید که کاش این نقش را من بازی کرده بودم؟
شاید یکی دو سال است که دوباره دارم فیلمهای سینمای ایران را میبینم. اما واقعا نقش خاصی یادم نمیآید که بگویم کاش آن را بازی کرده بودم. اما یک چیز جالب برایتان بگویم؛ گاهی پیش آمده از خودم بپرسم زهرا! اگر این نقش را تو بازی کرده بودی، چطور از آب در میآمد و بعد بلافاصله به این نتیجه میرسیدم که من اصلا نمیتوانستم آن نقش را بازی کنم. جنس بازی من طوری است که شاید از نظر بقیه از عهده خیلی نقشها خارج باشد، اما جدا از این مزاح، اگر هم نقشی بوده الان حضور ذهن ندارم.
فیلمهای خارجی روز را میبینید؟
حالا نه دقیقا خیلی بهروز، اما فیلم میبینم. این اواخر فیلمی عاشقانه به نام «من پیش از تو» را دیدم که به نظرم کار خیلی قشنگی بود.
امیلیا کلارک، بازیگر زن این فیلم همان بازیگر نقش مادر اژدها در سریال «بازی تاج و تخت» است. سریالبین هستید؟
تا قبل از اینکه بچهدار شوم، سریالبین بودم، اما بعد از بچهدار شدن، فعلا سریال بچهام را دنبال میکنم تا ببینم در (season) فصلهای بعدی چه اتفاقی میافتد! (میخندد)
در آخرین فیلم پدرتان، «فِراری» نقشی نبود که شما بازی کنید؟
حتما نبوده دیگر.
فیلم را دوست داشتید؟
بله، فیلم تاثیرگذاری است. به قول معروف از آن کارهایی است که با روح و روان آدم بازی میکند.
خودتان فیلمهایی که پدرتان با حضور خانواده ساخته را دوست دارید یا آن فیلمهای تجاری کارنامه او را؟
فیلمهای مورد علاقه من از آثار پدرم، به ترتیب «نازنین»، «خانه عنکبوت» و «کلاس هنرپیشگی» است.
کارگردانی پدر از زبان دختر
زهرا داوود نژادر درباره شیوه کارگردانی خاص پدرش و فوت و فن او در بازی طبیعی گرفتن از برخی نابازیگران خانواده و فامیل گفت: من اصلا بلد نیستم درباره این مساله صحبت کنم. حتما یک شیوه خاصی است که فقط او میتواند از آن استفاده کند. راستش دستش را برای ما هم رو نمیکند! اما به نظرم میرسد این شیوه کارگردانی از روانشناسی، جامعهشناسی و شناخت خوب ایشان از احوالات و صفات انسانی نشات میگیرد. همین باعث میشود آنچه میخواهد را به شکلی زنده، ملموس و باورپذیر به تصویر بکشد و تماشاگران هم چون مابهازای آدمهای این فیلمها را دیدهاند، آنها را لمس و باور میکنند.