داستان از جایی شروع شد که خانواده مرحوم عباس کیارستمی به روند درمان پدرشان اعتراض کردند و از پزشک معالج او به دلیل قصور در درمان شکایت کردند.
حالا حکم صادر شده است. حکمی که هر دو طرف داستان به آن اعتراض دارند. دکتر احمد میر - متخصص جراحی عمومی یکی از دوطرف ماجراست. ماجرایی که حالا و با صدور حکم ابعاد تازه ایی پیدا کرده است. او انتظار چنین حکمی را نداشته است و میخواهد از حقش دفاع کند. بخش هایی از گفتگوی این جراح را می خوانید.
* مطلقا چنین انتظاری نداشتم که حکم به این سنگینی برای مشکلات و قصوری که میگویند پیش آمده و من میگویم پیش نیامده برای من صادر کنند. خوشبختانه قانون این اجازه را به من میدهد که از حقوق خودم دفاع کنم و به این حکم اعتراضم را نشان بدهم.
* این ادعا که آقای کیارستمی می خواستند پدرم او را عمل کند اصلا صحت ندارد. آقای کیارستمی پدر مرا نمیشناختند. پدر من دکتر علی محمد میر 93 ساله است و بیش از 10 سال است که جراحی نمیکند و اشتباهی نمیتواند رخ بدهد. بین یک فرد 93 ساله و من حتی اگر تشابه اسمی وجود داشته باشد کلی اختلاف هست. پس چنین چیزی اصلا درست نیست.
* آقای کیارستمی بهدلیل کمخونی در بیمارستان دیگری مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته بودند و نتایج این آزمایشها نشان میداد که به علت کمخونی و نتایجی که از کولونوسکوپی و بافتشناسی حاصل شده بود باید مورد عمل جراحی قرار بگیرند. تمام همکارانی که وی را دیده بودند پیشنهاد عمل را داده بودند. به همین علت وقتی به من مراجعه کردند درباره این مسئله با هم صحبت کردیم و به توافق رسیدیم تا پس از قطع داروهای ضدانعقادی که مصرف میکردند به بیمارستان بیایند و در بیمارستان مورد عمل جراحی قرار بگیرند.
* چنانچه خانواده مرحوم عباس کیارستمی چنین اجازهای به من بدهند، من با کمال میل نوع بیماری و درجه بیماری و کل مسائلی را که مربوط به بیماری وی است در اختیار همگان قرار میدهم ولی تا قبل از اینکه اجازه به من داده شود من متاسفم. امروز هم درباره نوع دقیق این بیماری اجازه ندارم با کسی صحبت کنم.
* آقای عباس کیارستمی بعد از عمل دوم یک روند بهبودی کاملاً رضایت بخشی داشتند. بعد از عمل دوم فقط یک واحد خون تزریق کردیم و دیگر نیازی برای تزریق خون نشد. هموگلوبین رفتهرفته به حد نرمال برگشت و از لحاظ کلیوی، قلبی، ریوی و عملکرد روده کاملا خوب بودند. تغذیه با مایعات شروع شد، راه میرفتند و هموگلوبین 11 داشتند. در چنین شرایطی بود که بعد ازظهر روز 29 اسفند، 9 روز بعد از عمل دوم در حالیکه در موقعیت پایدار و مطلوب قرار داشتند، با وی صحبت کرد. من اعلام کردم فقط با موافقت وی به سفر خواهم رفت و گفتم چنانچه با سفر من موافق نباشند من در کنار ایشان خواهم ماند و این فقط به خاطر ارادت خاص به آقای کیارستمی بود و الا پزشک در صورتیکه جانشین صلاحیتداری به جای خود معرفی کند مکلف نیست برای سفر از بیمار اجازه بگیرد.
آقای کیارستمی و برادر وی و پسرشان با سفر من موافقت کردند. من برای این سفر به جای خود جانشینی انتخاب کردم. آقای دکتر ناصری متخصص جراحی عمومی که از روز اول، از عمل اول و دوم در کنار من بودند و هر روز آقای کیارستمی را دیده بودند، از ریزه کاری بیماری و تحول و پرونده وی مطلع بودند. آقای دکتر ناصری را بهعنوان جانشین معرفی کردم و آقای کیارستمی با این جانشینی کوچکترین مخالفتی نشان ندادند و با اجازه بیمار و خانواده و تعیین جانشین به سفر رفتم.
* روز دوم فروردین با وضعیت خوب از بخش مراقبتهای ویژه به بخش منتقل شدند و در وضعیت بسیار خوبی به سر میبردند تا اینکه چند روز بعد آقای دکتر ناصری که همکار و جانشین من، تشخیص میدهند بیمار دچار عفونت کیسه صفرا شده است. عفونت کیسه صفرا هیچ ارتباطی به عمل اول و دوم ندارد و ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد.
* آقای دکتر هاشمی وزیر بهداشت روز 12 فروردین از آقای عباس کیارستمی دیدار کردند و در این دیدار گروهی از متخصصان و همکاران مطرح جراحی، داخلی، آیسییو و عفونی را انتخاب کردند برای اینکه به نحوه درمان آقای کیارستمی رسیدگی کنند. همه متفقالقول بودند که درمان آقای کیارستمی بهخوبی انجام شده و کوتاهی در این درمان انجام نشده است.
* متاسفانه عوارض زیادی برای مرحوم کیارستمی رخ داد که خوشبختانه ما همه این عوارض را تشخیص دادیم و درمانهای درستی را انجام دادیم و بیمار درمان شد و ترخیص شد. راه و روش درمان بیماری و عوارض وی درست و علمی بوده است. بنابراین اگر قرار بود این فرآیند تکرار شود، دقیقاً همان کارهایی را انجام میدادیم که انجام دادیم با همان جدول زمانی.
* وقتی که وی سوار هواپیما شدند که بروند، پزشک هواپیما به من زنگ زد و گفت من برای فرستادن فردی با این هواپیما باید یک دلیلی بنویسم. عفونت دارد؟ تب دارد؟ خونریزی کرده؟ ضربه مغزی دیده؟ هوشیار نیست؟ گفت شما که همه کار را در ایران کردید و الان مشکلی ندارند من چی بنویسم به عنوان دلیل؟ من گفتم این سوال را از من نباید بپرسید چون من که نمیخواستم وی را به فرانسه بفرستم. باید این سوال را از همانهایی که هواپیما را فرستادهاند بپرسید. از خانوادهاش بپرسید. ما پیشنهاد کردیم که بمانند و همین جا درمان ادامه پیدا کند. به خصوص که وی قبل از رفتن مشکل خاصی نداشتند.
* آخر مگر میشود من عباس کیارستمی را نشناسم ؟ من اگر از پشت کوه هم آمده بودم بالاخره فیلم آن بچهای که از مدرسه به خانه میرفت را دیده بودم اما حالا اسمش را یادم نیست. اسمش چه بود؟
* ممکن است عدهای یا یک آقای هنرمندی در روزنامه نتواند احساسش را کنترل کند و افکارش را نتواند جمع کند و تحت تاثیر جوی قرار بگیرد و حرفی بزند اما او یک نفر است. این تلفن من است. حدود 20 تا 30 نفر از تمام ایران به من بد و بیراه گفتند و فحشهای بدی به خانواده من دادند. خب اینها تنها 30 نفر هستند اما ایران 80 میلیون جمعیت دارد 30 نفر انسان بیادب و بینزاکت هم در این میان پیدا میشود.
* پرونده کیارستمی در فرانسه را ندیدم. اصلاً هیچ مدرکی نفرستادهاند که ما ببینیم و تنها به برخی صحبتهای گوشه و کنار اکتفا شد. من چند بار که از برخی از دوستان پرسیدم میگفتند گویا سازمان نظام پزشکی فرانسه هیچگاه مدرک پزشکی برای کسی نمیفرستد اما من دقیق نمیدانم چون در فرانسه کار نکردهام. شاید اگر فرزندان وی درخواست کنند به آنها گزارشی ارائه شود اما اینکه بخواهند نامهنگاری کنند خیلی کم اتفاق میافتد و من هیچ وقت در خارج ندیدم که این اتفاق بیفتد. مگر اینکه شکایتی مطرح شود و پزشکان به نظام پزشکی آن کشور مجبور به پاسخگویی باشند. به گفتهای وی سرشان به یک جایی برخورد کرده بود و از آنجا که داروی ضد انعقاد هم مصرف میکردند خونریزی مغزی کردند و فردا صبح فوت شده پیدایشان کردند. اگر واقعاً خونریزی مغزی دلیل مرگ بوده، نباید آن بخش از پرونده مورد بررسی قرار بگیرد؟ حالا این پزشک و این نظام پزشکی در این شرایط چه بنویسد؟