اصغر فرهادی که این روزها «فروشنده»اش خوب میفروشد، در گفتوگو با شماره ۳۷ ماهنامه اندیشه پویا به پرسشهایی درباره این فیلم و حاشیههای پدید آمده بر سر داستانش پاسخ داده است.
گزیدهای از پاسخهای فرهادی را در زیر میخوانیم.
- اقلیت انگشتشماری اصلاً کاری به فیلم ندارند و خود فیلم برایشان مهم نیست و دنبال چیز دیگری هستند. اگر احساس کنم که سکوتم را به این حساب میگذارند که میشود جلوتر آمد، دیگر درست نیست، سکوت کنم. وقتی وارد حریم خصوصی من میشوند، نمیتوانم سکوت کنم.
- من هم یک شهروند هستم. من هم یک انسان هستم و اجازه نمیدهم دربارهام هرزهگویی و فحاشی کنند و تهمت بزنند. اینجا خط قرمزی است که من سکوت نمیکنم و حتی به لحاظ حقوقی میتوانم پیگیر باشم.
- وقتی به مسئول فیلم دوحه گفتم که میگویند خواهر پادشاه هزینۀ فیلم فروشنده را داده، خندید. من یک بار کامل توضیح دادهام و فکر میکنم آنهایی که این حرفها را میزنند، خودشان هم میدانند که دارند دروغ میگویند و دنبال این که چیزی را شفاف بکنند نیستند. اینقدر هم ماجرا زرد است که اصلاً واردش نمیشوم.
- نمیشود گفت عماد یعنی مرد ایرانی. نمیشود گفت خانۀ عماد و رعنا یعنی ایران. اینها تعمیمپذیر نیستند، چون فردیت آدمها بسیار برجسته است و آدمها خیلی به هم شبیه نیستند یا لااقل در موقیعتهای بحرانی رفتارهای بسیار متفاوتی نشان میدهند که از فردیت آنها برآمده است.
- پیام فیلم؟ پیام مال تلگرافخانه است. بحث پیام نیست. اگر پیامی از این فیلم برداشت میشود، حاصلجمع شمای مخاطب با فیلم است نه برآمده از خود فیلم به تنهایی. میدانم آنهایی که دم از سینمای متعهد میزنند، کاملاً مخالف این حرف هستند.
- من اگر تماشاگر فیلم باشم به لحاظ سیاسی پیرامون دربارۀ الی میتوانم حرف بزنم و پیرامون فروشنده کمتر. اما اگر شما تماشاگری باشید که نشانهها را به گونهای دیگر کنار هم بگذارید، به نتیجۀ دیگری میرسید.
- حالا میشنوم که میگویند ساعدی طرفدار منافقین بوده و فرهادی به او در فیلمش ادای احترام کرده. اگر این طور است چرا شرح حال و داستان ساعدی در کتاب ادبیات دبیرستان آمده است؟ چرا اوایل انقلاب از گاو به عنوان یک فیلم پاکیزه اسم برده شد؟ یعنی نمیدانستند نویسندۀ اصلی داستان فیلم چه کسی بوده است؟ نوبت فیلم فروشنده که شد این اسناد رو شد؟ اینها از نظر من شیطنتهایی است که دارد انجام میشود و کاملاً به آنها آگاهم.