گفتوگوی زیر را بخوانید:
خودتان را معرفی کنید آقای پورپاک.
من محمد مهدی پورپاک هستم متولد سال 1366 لیسانس حقوق دارم و تقریبا از دوره ی راهنمایی بحث شعر و مداحی را شروع کردم و الان چند سال است که عزیزان از اشعارم استفاده می کنند.هم خودمان جلساتی داریم هم در شمال تهران و شمیرانات و هم در جاهای دیگر.
چه شد که شاعری را آغاز کردید؟
پورپاک: علاقه ای بود که به هیئات و بحث مداحی داشتم و به نظرم آن چیزی که خیلی از هیئتی ها به خاطر همین در این عرصه افتادند واقعا محبت خود اهل بیت است. اگر بخواهیم در یک جمله بگوییم محبت اهل بیت است که باعث این موضوع می شود. البته عوامل زیاد است یعنی من مدرسه ای که در آن درس می خواندم تاثیر بسزایی داشته است و همینطور دبستان همت که در آن درس می خواندم و محلی که در آن زندگی می کردیم به واسطه ی هیئتی که بوده و به واسطه ی رفقایی که آنجا بودند و ما را آشنا کردند. و همینطور اساتیدی که داشتیم اما آن چیزی که اصل است محبتی از اهل بیت است که در همه ی ما هست و خود به خود همه را می کشاند.
شاعر و مداح باید برای فاطمیه وقت بگذارند و انجام وظیفه کنند/ بعضی از رفقای من مداحی را کنار گذاشتند
به نظر من کسانی هم که نه شاعر هستند و نه مداح شرایطش برایشان فراهم نبوده یعنی یا واقعا استعدادش را نداشتند و یا اینکه به واسطه مشغله هایی که به آن دچارند نتوانستند وگر نه همه علاقه دارند به بحث شعر،شعر آیینی و مداحی. این محبت به اهل بیت باعث می شود که آدم بخواهد یک کاری در این دستگاه انجام دهد. حالا یک نفر با شاعر شدن بروز پیدا می کند و یکی هم به سراغ مداحی می رود. و کسی هم که خیلی دچار زندگی و مشکلات است به سراغ کار های سبک تر و کارهایی که مشغله زیادی ندارد می رود. مثلا در بحث شعر ومداحی به خصوص در مناسبت هایی مثل فاطمیه و محرم باید چند ماه زحمت بکشید اگر بخواهید کار خوب ارائه دهید و واقعا وظیفه تان را انجام دهید. خب عده ای واقعا نمی رسند. عده ای از رفقای ما مداح بودند و آن را کنار گذاشتند. خب توانش را ندارند و واقعا نمی توانند.
به نظر من مداحی و شاعری یک جهاد است یعنی باید از یک قسمی از زندگی بزنید. شاید آن طور که بقیه پول در میآورند شما نمی توانی پول در بیاوری وقتی شما یک شاعر می شوید نمی توانی صبح تا شب به سر کار بروی و به فکر این باشی که اضافه کار بایستی برای اینکه یک دغدغه بزرگ در زندگی داری و اولویتت چیز دیگری است.
حالا یک عده در جاهای دیگر عرض ادب می کنند. یکی چای ریز هیئت است یکی تزئینات هیئت می کند و چیزهای دیگر که شاید خیلی کار نمی برد. ما هم این گونه شد که به لطف اهل بیت در این وادی افتادیم.
اولین شعرتان چه بود؟
پورپاک: اولین شعری که گفتم غزلی راجع به مادر بود که بعدها آن را گم کردم.
مشوق شما در این راه که بود؟
پورپاک: اگر بخواهم حقیقت را بگویم باید بگویم که هیچ مشوقی نداشتم یعنی ما در مدرسه که می خواستیم هیئت بگیریم انواع مشکلات را داشتیم باید می رفتیم رضایت مدیر،ناظم،مسئول تربیتی و ... را می گرفتیم و هر طور که بود در نهایت برنامه را برگزار می کردیم و در مورد شعر گفتن در آن موقع نه با مداح خاصی ارتباط داشتیم که بخواهیم بگوییم از آن طریق رسانه ای می شویم و یا تشویق می شویم؛ صرفا شعری که می گفتم در هیئتمان می خواندم که نهایت جمعیتش ده تا بچه بود. به شخص خاصی هم در آن دوره شعر نمی دادم ولی بهترین مشوقم اهل بیت بودند یعنی احساس می کردم با این کارم دارم به اهل بیت نزدیک تر می شوم. وقتی یک دهه محرم با همه سختی ها و آلودگی هایی که هر شخص می داند خودش دارد، نوکری می کردم اما احساس می کردم این راه راه درست است و این خودش مشوق بود و احساس می کردم که این راه راه درست است و دارم تغییر می کنم. احساس می کردم چیز هایی را دارم می فهمم که قدیم نمی دانستم و دریچه هایی دارد به رویم باز می شود. این معرفت به نظرم بیشترین مشوق می تواند باشد.
در واقع میسرودید که خودتان بخوانید؟
پورپاک: من در آن موقع جلسه ای نداشتم. مثلا چه می شد که با آن سن کمی که داشتیم گاهی در یک هیئت به ما در آن زمان میکروفون می دادند. یا خودمان در هیئتی که داشتیم و بعضا هم با فاصله های چند ماهه تعطیل می شد. اما برای دلم شعر می گفتم. شعر می گفتم و در خلوت خودم زمزمه می کردم. کم کم که هیئت ها بیشتر شد و سنمان هم بالاتر رفت و رفقای هیئتی پیدا کردیم برای آنها هم می خواندم و آنها هم استفاده می کردند. رفقای شاعر و مداحی که کم کم آشنا شدیم باعث شد که فضا تغییر کند.
پیشرفت شعر آئینی با اوایل انقلاب قابل مقایسه نیست
شعر سرودن شما یک سواد ذوقی و تجربی است؟ آن را عرضه نکردید که ببینید چه چیزی کم دارد چه چیزی زیاد دارد؟ ارزیابی نشده است؟
پورپاک: در مورد بخش اول بله دقیقا اما در مورد بخش دوم نه به آن صورت نه؛ اولا که بحث شعر آیینی مگر چند سال است که کلا جدی شده؟ اولین کتاب «آرام دل» شاید کمتر از ده سال است که منتشر شده است. قدیم هم به آن صورت نبوده که تشکیلاتی باشد. هنوز هم نداریم و خیلی کم است. متاسفانه باید بگوییم که در این عرصه خیلی عقب هستیم. یعنی با وجود همه تلاش هایی که شده و با پیشرفت سریعی که در این ده سال صورت گرفته عرصه فرهنگی در جبهه اهل بیت متحول شده و با پنجاه سال پیش و اوایل انقلاب قابل مقایسه نیست. الان اتفاقاتی افتاده که به نظر من واقعا عنایت اهل بیت است. منتهی با این حال نگاه می کنیم می بینیم که چقدر عقب هستیم. یقینا سلسله تحولاتی که در یک قشر و جامعه ی آماری انجام می شود در هیچ جای دنیا همه آن خوب نیست. شما وقتی یک هدفی را برای خودت تعیین می کنی به طور صددرصدی به آن نمی رسید بلکه باید یک برآیند بگیرید و به طور نسبی بررسی کنید که آیا قابل قبول بوده؟ و به نظر من قابل قبول بوده.
نکته ای در صحبت هایتان داشتید که گفتید مداحی طوری است که برخی ها خواندند و بعدا کنار گذاشتند چون باید واقعا برای مناسبت ها وقت گذاشت اما به علت مشغله هایی که دارند نمی رسند.چرا باید به جایی برسد که این را تعطیل کنند؟ چرا این فضا وجود دارد که مثلا باید سبک شب اول فاطمیه امسال با شب اول فاطمیه پارسال فرق کند؟ وقتی به سنت ها و قدیمی تر ها نگاه می کنیم متوجه می شویم که آنها خیلی درگیر این ماجرا نیستند و کارشان را هم دارند انجام می دهند یعنی آن ارتباط با اهل بیت ایجاد می شود. چرا ما باید اینقدر درگیر این چیزها باشیم؟ خب اگر بتوانیم خوب است اما اگر نتوانیم چرا اینقدر خودمان را محدود می کنیم؟
پورپاک: من این را دو قسمت می کنم. یکی را می گویم این ضعف قدیمی تر ها بوده. چرا آنها این کار را نمی کردند؟برای اینکه آنها چهار تا شاعر نداشتند. اینکه می گویم پیشرفت کردیم همین را عرض می کنم، یک بعد آن همین است. او هم اگر داشت از خدایش بود که سال دیگر کارش فرق کند و بهتر شود. نداشته، باید می رفته فواد(کتاب شعر) را باز می کرده آخرش را می خوانده و یا حداکثر یک غزل دیگر را می خوانده. ثانیا در آن موقع رسانه نبوده و ضبط نمی شده و سال دیگر کسی نمی دانسته سال پیش او چه چیزی خوانده؟ کسی یادش نمی ماند و این طبیعی است که دستش بازتر بوده نه الان که ریکورد می شود و شب اول آنلاین روی سایت می رود. همه شب دوم این را حفظ هستند و از طرف هم می خواهند که دوباره فلان شور را بخوانند.خب این طبیعی است که او سال بعد این را نمی خواند.
برخی مداحان امروزی فکر میکنند هنر در شعر و سبک جدید خواندن و زودتر از بقیه خواندن است
یک بحث هم انتقادی است که به حال ما وارد است. یکی از ضعف هایی که ما در حال حاضر داریم این است که آن قدیمی ترها اینقدر پر بودند و هنرش را داشتند که با همان مطلبی که صد بار مردم شنیدند دوباره اشک بگیرند و دوباره آن حال را ایجاد کنند. اما متاسفانه امروز برخی مداح ها این هنر را ندارند و فکر می کنند هنر در چیز جدید خواندن و زود تر از همه خواندن است در صورتی که این نیست. همه تلاشش را می کند برای اینکه به فلان سبک برسد و قبل از آقایان دیگر بخواند. بعد می خواند و می بینیم همان آقایی که می خواسته از او زودتر بخواند دو ماه بعد از او می خواند و بیشتر به دل مردم می نشنید. این هم یک ضعفی است که این روزها وارد است. به نظرم این به تلاش بر می گردد و من معتقدم در این دستگاه سید الشهدا هم در بحث شعر کمتر ولی در بحث مداحی بیشتر استعداد آنقدری که می گویند تاثیری ندارد بلکه تلاش مهم است. بله کسی که کمتر استعداد دارد بیشتر تلاش می کند و به همان می رسد و کسی استعداد بیشتری دارد خب کمتر تلاش می کند. اما در نهایت دست یافتنی است. چون این وادی مثلا با خوانندگی پاپ و یا موسیقی سنتی تفاوت دارد و اهل بیت نگاه می کنند و کاستی ها و نواقص را می پوشانند.
اصل بر این است که طرف بتواند این کار را بکند؟یعنی مثلا بتواند متفاوت باشد؟مثلا برای سال بعد و سال های بعدش.
پورپاک: باید ببینیم ملاکمان چی هست؟
هر خلاقیت و نوآوری در شعر و مداحی خوب نیست
زمانی ملاکمان تعظیم شعائر است مثلا می خواهیم شعائر فاطمی را تعظیم کنیم.
پورپاک: خب ما می توانیم این طور بگوییم که اگر کسی هر سال بتواند متفاوت باشد و بهتر باشد خب این یقینا چیز بدی نیست و این را قبول داریم یعنی یک نفری زحمت می کشد و چهار تا شاعر خوب پیدا میکند و با آنها آنقدر رفیق و صمیمی می شود که آن شعرا برایش دل می سوزانند و دغدغه دارند و هر سال شما می بینید که کارش رو به جلو است و کارهای متفاوت ارائه می دهد. خب این در بحث شعائر هم تاثیر دارد. و خب یقینا این بیشتر شعائر اهل بیت را تعظیم می کند تا کسی که 20 سال است دارد می خواند و امسالش با بیست سال پیشش هیچ فرقی ندارد. این واقعا یک جورایی توبیخ می شود که شما چه تلاشی کردی و عین همان بیست سال پیش هستید؟ در این بیست سال فقط خواندی؟ آیا هدف خواندن است؟ به نظر من نه. اشکالی ندارد که آدم یک شب آماده نیست و می داند اگر امشب بخواند وقت مردم را گرفته خب نخواند و این همه مداح هستند کسی دیگری را دعوت کند در هیئت خودش بخواند. کسی بخواند که آن شب آماده است. هدف که خواندن نیست هدف همان تعظیم است. یعنی هم مردم را با معارف اهل بیت بیشتر آشنا کنیم و هم این محبت در دل مردم روز به روز بیشتر شود. من فکر می کنم این صرفا خوب است که هر سال متفاوت باشد ایرادی ندارد اگر تفاوت خوب باشد. اما آیا هر تفاوت و نوآوری خوب است؟ حداقل می توانیم بگوییم که در بحث مداحی و شعر و اینها یقینا هر خلاقیتی خوب نیست و یک سری چارچوب دارد که باید طبق آن پیش رفت.
شاید یک فضایی ایجاد شده کهآن هدف اصلی گم شده که مثلا برخی از رفیقان شما می گویند نمی رسند وقت بگذارند و کنار گذاشتند. اگر هدف این باشد خب راست می گویند که نتیجه طبیعی آن این است که نمی رسند. اما اگر هدف چیز دیگری باشد، هر طوری شده خودش را آماده میکند. یعنی فضا فضایی شده که شاید هدف ها خالص نیست.
پورپاک: خب بالاخره درهر سیستمی عده ای ممکن است هدف گذاری شان با آن سیستم جور در نیاید و خدای ناکرده هدف گذاری شخصی داشته باشند. خب ممکن هست، نمی گویم محال است اما فکر می کنم کسانی که این گونه هستند عده شان کم باشد. بالاخره همه می دانند که در وادی اهل بیت هدف رضایت حضرت صاحب الزمان است. امام زمان حاضر و ناظر است و اعمال ما را می بیند. اینها را آقایان مذهبی به آن واقف اند و مهم این است که برای تعظیم شعائر اهل بیت کاری انجام شود و خب حالا ممکن است که عده ای هدف گذاری اشتباهی داشته باشند و این هم طبیعی است و دور از ذهن نیست. آن کسی هم که هدف گذاری اش اشتباه است یقینا ضربه هایش را می خورد و خودش جایی متوجه می شود و یا همانطور که شما عرض کردید کلا جدا بشود از سیستم و کسانی که با این دید می آیند نمی مانند و یک جایی بالاخره معلوم می شود.
شروع کار از هیئت حضرت رقیه با یک اتاق 6متری روی بام، دیوار کاذب، نقاشی با دستمال و شعارنویسی با ماژیک!
خب به جای خوبی رسیدیم و دو دوست عزیزمان آقایان پرچمی و یوسفی به موقع به جمعمان اضافه شدند. آقای پرچمی در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
من محمد جواد پرچمی هستم.الحمد الله به لطف حضرت زهرا از بچگی مانوس با هیئت بودیم. در بحث نوکری از 12 ،13 سالگی هیئتی در سعادت آباد داشتیم به اسم حضرت رقیه. یک اتاق 6 متری داشتیم روی پشت بام خانه ی یکی از بچه ها. با این دیوار های پیش ساخته درست کرده بودیم. قلم مو هم نداشتیم با دستمال آن را به رنگ سبز در آورده بودیم. پول کتیبه هم نداشتیم با ماژیک روی دیوار شعر نوشته بودیم. که آن خانه را خراب کردند و ساختند. یک آقایی به نام آقای پور اکبری بود که خیلی گردن من ایشان حق دارند.شب های جمعه ما در آنجا نوکری می کردیم و برنامه های روضه و مناجات و سینه زنی داشتیم. خیلی جعمیت مان زیاد می شد به 7 ، 8 نفر می رسیدیم. بیشتر هم در آن اتاق جا نمی شد!
خب آن دوران خیلی برای من موثر بود و از کوچکی هم ما نان جلسه حاج آقا منصور را خوردیم .من مسجد شهدا را به خاطر دارم که پدرم مرا می برد و روی شانه هایش می نشاند. بعد کم کم به پارکینگ یک خانه رفتیم.من یک نفری هر شب جمعه کل پارکینگ را از فرش و پشتی تا بساط چای و سیستم صوتی را پهن می کردم. حدود 10 ،12 نفری بودیم که وقتی همه ی آنها می رفتند باز من به تنهایی کل پارکینگ را جمع می کردم. کم کم آنجا بودیم و بعد با هیئت محترم «مهدی جان(عج)» آشنا شدم. هیئت حاج آقا مهدی ارضی بود و اینها همه موازی با رفتن به جلسه های حاج آقا منصور بود که ما ساعت ها می رفتیم جا می گرفتیم. مثلا جلسه قرار بود مغرب شروع شود ما از دو بعد از ظهر در آنجا حضور داشتیم. ولی یکشنبه ها هیئت مهدی جان(عج) می رفتم. حاج آقا مهدی عزیز خیلی گردن من حق دارد و کم کم در آنجا شروع کردیم به خواندن. شعر می گفتم اما به صورت حرفهای در هیئت مهدی جان(عج) شروع شد. به خاطر دارم اولین شعرم را حاج آقا مهدی ارضی خواندند که همین شعری بود که: «یک لقمه از آن نان تنوری بچشانم/یک عمر سگ کوی محبان تو باشم». غزلی بود که اولین شعری بود که برای حضرت زهرا سرودم که 7 بیت بود. بعد به خاطر دارم که حاج آقا منصور اولین شعری که ازمن خواندند یک شب ماه رمضان بود. حاج آقا یک چیزی را گفتند و بعد من یک دو تا تک بیت دادم که حاج آقا خواندند. ولی به طور رسمی اولین شعری که به حاج آقا منصور دادم یک غزلی بود که برای شهادت حضرت جواد الائمه(ع) سروده بودم که می گفت: «مانده ام در قفس و بال و پرم می سوزد/ در جوانی همه برگ و برم می سوزد».
پس درست است که می گویند وقتی حاج آقا منصور روی منبر می خواند، عده ای پای منبرش نشستهاند و شعر می گویند.
پرچمی: بله. فی البداهه است. این هم لطف حضرت زهرا(س) است و ما هیچ چیز واقعا از خودمان نداریم. یعنی آن ذره که در حساب نیاید واقعا من حقیر هستم اما خب حاج آقا دریاست. کسانی که به حاج آقا نزدیک می شوند این را درک می کنند که حاج آقا واقعا دریاست و وقتی به او نزدیک می شوی به شما هم می رسد . یک خورشیدی است که همه ی ستاره ها هم دارند از او نور می گیرند. در مناسبت های مختلف به خصوص ماه رمضان ها اکثر رفقا پای منبر شعر به حاج آقا می دهند و گرنه ما که شعرهایمان به درد نخور است.
آشنایی ام هم با حاج آقا و متصل شدنم به او بر می گردد به اولین سفر کربلایی که حاج آقا مشرف شدند ما هم رفتیم و من تا حالا نرفته بودم. در آنجا شروع کردم به ایشان شعر دادن و کم کم وارد شدیم به این فضای محبت حاج آقا و لطفشان شامل حال ما شد. در کنار همه ی اینها نوکری مان را داشتیم که کم کم دیواری را که بین طبقه ی پایین خانه مان بود با کمک بچه ها خراب کردیم و آنجا را حسینیه کردیم و آقا مجتبی فیلسوف زاده و آقا وحید یوسفی هم آمدند و آنجا شد «هیئت محبان الحسن المجتبی و العسکری» "ما زیر پرچم دو حسن سینه می زنیم" و الان تقریبا پنجمین سال محبان الحسن است.
آقای یوسفی شما هم خودتان را در آغاز گفتگو معرفی کنید.
وحید یوسفی هستم در سن 6 سالگی در وادی قرآن بودیم و حفظ و قرائت کار می کردیم و بعد در سن 8 و 9 سالگی به وادی مداحی آمدیم. ما بچه محله هاشمی هستیم و در آن موقع اتاق 6 متری هم نداشتیم. محرم ها با چادرهای مادرانمان در کوچه و خیابان تکیه می زدیم و دسته ای راه می انداختیم و می خواندیم. به خاطر دارم که حاج آقای سازگار یک کتاب نوحه یا شعر داشت و ما تبدیل می کردیم به شور و هر چی که می آمد به آن می خواندیم. کم کم دیگر همینطور می خواندیم تا به سن 13 ،14 سالگی رسیدیم که با حاج آقای بنی فاطمه آشنا شدیم.
یک جلسه ای بود سمت خانی آباد منزل آقای کریم پور و جمعه شب ها پیش ایشان می رفتیم و یواش یواش به ایشان نزدیک شدیم و من خیلی چیز ها را من از حاج آقای بنی فاطمه یاد گرفتم. هنوز هم که هنوز است ایشان استاد بنده است و حق پدری به گردن ما دارد. تقریبا دیگر همه ی جلسات را می رفتم و خیلی چیزها را هم در بحث مداحی و هم در مباحث دیگر این وادی یاد گرفتم. در سن 14 سالگی به هیئت رزمندگان اسلام رفتیم. آقای هوشیار من را به این هیئت معرفی کرد که نوجوانان عاشورایی بودند. بعد در آن جا با حاج آقای حدادیان؛ حاج محمد آقا طاهری و دیگر بزرگان آشنا شدیم که حقا و انصافا این اساتید به گردن اینجانب خیلی حق دارند و بنده هیچ گاه این حق را فراموش نخواهم کرد. آن موقع ها هم هیئت داشتیم برای خودمان و الان هم یک هیئت برای خودمان داریم به نام هیئت سپهسالار کربلا در محله جنت آباد که چهارشنبه شب ها برگزار میشود. جلسه ی خوبی است و الحمد الله بچه های خوبی آنجا می آیند. مثلا 4، 5 نفر از بچه های مدافع حرم که الان جانباز هستند و بازگشتند آنجا بودند و الان دوباره هم می خواهند برگردند. نوکری می کنیم و امیدوارم دستگاه امام حسین از ما قبول کند.
در هیئت هفتگی شما باید بیشتر جوانان حضور داشته باشند؛ درست است؟
یوسفی:بله؛ بیشتر جوانان هستند اما متغیر است و تغییر می کند. یک هفته بالای 150 نفر هستند و حداکثر 200 نفر آنجا می آید. ما بیشتر روی سخنرانان کار کردیم یعنی سخنران محور است. بیش تر از آن که ما مداح دعوت کنیم سخنران دعوت کردیم. ابتدای جلسه ما کلاس قرآن داریم و گاهی هم آموزش احکام داریم. برای منبرمان هم بیشتر روحانی دعوت می کنیم تا لباس شخصی. سخنران را کاملا می سنجیم که واقعا ولایتی است یا نه؟ خیلی از سخنرانان هستند که ما می توانیم دعوت کنیم و می بینیم اگر این طوری نیستند دعوت نمی کنیم و اگر هم دعوت کنیم جمعیت خیلی می آید ولی این کار را نمی کنیم.جلسه خوبی است در کل حاشیه چندانی نداریم.
آقای فیلسوف زاده شما هم خودتان را معرفی کنید.
مجتبی فیلسوف زاده هستم متولد مهرماه 1365 و در محله قدیمی خیابان خراسان به دنیا آمده ام و لیسانس روابط عمومی امور رسانه دارم ، تقریبا از سن 6 سالگی با شرکت در کلاس های قرآن و اذان مسجد محله مان بنام مسجد همت آباد که مسجد بسیار قدیمی است که قدمت 120 سال دارد ما شروع کردیم و رسما مداحی را در سن 12 سالگی در هیئت و مسجد محله مان آغاز کردیم و مشوق اصلی من در این مسیر برادر بزرگترم بودن که در آن زمان مداحی جلسه هیئت محبان امام حسن مجتبی (ع) را به عهده داشتند و در حال حاضر هم در این هیئت می خوانم بعد کم کم با هیئت های بزرگتر مثل هیئت یازهرا(س) که در محله دروازه دولاب مسجد حیدری بود آشنا شدیم که فکر می کنم سال 79 -80 بود و حاج محمود آقا کریمی در آنجا مداحی می کردند من بیشتر جلسات این هیئت را شرکت می کردم و دیگر به یک پای ثابت جلسه تبدیل شده بودیم و تقریبا قرائت قرآن اول جلسه و بعضی اوقات زیارت عاشوراهای مناسبت هایی مثل محرم ، فاطمیه و ... را می خواندم عملا کلاس شاگرد استادی ما در همان سالها بود که در هیئت یازهرا (س) پای منبر حاج محمود آقای کریمی بودیم و من مراحل حرفه ای تر مداحی ام را پای منبر ایشان یاد گرفتم . الان هم تقریبا بعضی از اوقات هیئت ایشان می روم و از ایشان یاد می گیرم.
در حال حاضر هم تقریبا به صورت ثابت در جلسه برادر عزیزم حاج آقا مهدی ارضی در کنار ایشان درس پس می دهیم و هیئت محترم محبان الفاطمه(س) و هیئت الحسین(ع) است که تقریبا 2- 3 سالی است که به آنجا به طور ثابت مشرف می شوم در برخی از اوقات هم خدمت دوستان عزیزمان مثل آقا جواد و آقا وحید عزیز و دیگر دوستانمان می رسم و استفاده می کنم. بیشتر سعی دارم استفاده کنم تا به قول ما مداح ها فیض بدهم چون هنوز در خودم نیاز یادگیری را می بینم و می خواهم بیشتر یاد بگیرم و اگر هم الان هر چه کسب کردم از زانو زدن در پای منبرهای بزرگانی همچون استاد اخلاق آیت الله جواد آملی که سعادت داشتم مدت 3 ماه خدمت ایشان در شهرستان احمد آباد دماوند باشم.
سعی میکنیم به نوجوان و جوان گیر ندهیم
سازو کار جذب جوانان چگونه است؟برای داشتن یک هیئت متشکل از جوانان هدف گذاری کرده اید. برای جذب نسل امروز و رفع این نیاز ها و خواسته هایی که وجود دارد ما چه اقتضائاتی را باید فراهم کنیم و آیا همه چیزهایی که ما فراهم می کنیم، هدفی متعالی و خوب است؟
یوسفی:ما سعی می کنیم مثلا در جلسات خودمان از نوجوانان بیشتر استفاده کنیم و بعد جذبمان فقط این نباشد که ما در جلسه یک روضه و منبری باشد و ما سینه بزنیم و خداحافظی کنیم. خب این فقط یک ساعت درهفته است و این جوان بقیه اش را کجا باشد؟ در پارک باشد یا کار دیگری انجام دهد؟
خب ما با برنامه ای به نام حلقه ی صالحین جوانان را به دور خودمان جمع می کنیم. روحانی داریم که دعوتش می کنیم. در سال آینده اردو های فرهنگی می گذاریم مشهد و جمکران یا جاهای دیگر و یا دیدار با مراجع تقلید از برنامه های در پیش ماست. ما سعی می کنیم خیلی به جوان و نوجوان گیر ندهیم. با نسل بعد از ما دهه 70 و اینها دیگر نمی توان به راحتی صحبت کرد. ما داریم کاری انجام می دهیم که مثل هیئت های دیگر فقط روضه و سینه زنی نباشد و روی این جوانان باید کار شود. اگر جستجو کنید می بینید ما بیشتر سخنرانان را دعوت کردیم. و البته هزینه هم کردیم و این مشکل را هم داریم که ما مثلا برای دعوت یک سخنران خیلی باید کار کنیم.اگر همان سخنران به هیئت ما بیاید خیلی ها با صحبت هایش جذب می شوند ولی چون هم سخت می شود دعوتشان کرد چون به قول خودشان همه ی مناسبت ها را قول داده اند خب پس کی وقت برای ما دارند به هر حال ما هم برای اینکه بتوانیم هم جلسه ی خودمان را تبلیغ کنیم و هم به هر حال یک وزنه ای دارند و می توانند جذب خوبی در جوانان و حتی بزرگسالان در هیئت داشته باشند باید به نظرم در این مورد خیلی بیشتر به هیئت های جوان تر مثل ما بها بدهند.
ما نبی نیستیم ولی رسالت داریم؛ مامور به دعوتیم
سازوکار تربیت سلایق این نوجوانان و جوانان با وجود سلایق گوناگون آنها چیست؟ اینکه این سلایق را مدیریت و برای آنها تولید محتوا کنیم با وجود داشتن یک هیئت 1.5 ساعته چگونه است؟
پرچمی: من یک مقدمه خدمت شما عرض کنم.شما در شرح جامعه ی کبیره وقتی تفحصی می کنید و در مبانی اعتقادی شیعه این هست که آدم ها نبی نمی توانند باشند. نبی باید مستقیما از طرف خدا برگزیده شده باشد اما رسول می توانند باشند یعنی هر کسی می تواند رسالتی داشته باشد.حالا رسالت ما در محل و کوچه ی خودمان است. هر کسی به اندازه ی وسع خودش. اول ما باید به این یقین برسیم که این رسالت روی دوش ما است و باید برایش زحمت بکشیم و بعد نکته ی دوم این است که ما مامور به دعوت هستیم یعنی با این دیگاه باید جلو رفت. ما مامور به دعوت هستیم اما خود آن دعوت هم یک سازوکار و راهی دارد. ببینید رسول الله چگونه مردم را به اسلام دعوت می کرد؟ در قرآن هست که می گوید "قولاً کریما" به گفتار و رفتار ما اشاره دارد این یک راه دعوت است که دعوت مستقیمی است. یک دعوت غیر مسقتیم داریم.
یک جوانی که دارد الان گرایش پیدا می کند به خاطر من جذبِ هیئت نشده است بلکه آن جاذبه بی نهایت امام حسین(ع) است که اینها را به دور پرچم امام حسین می آورد. حالا که آمده شما باید از او استفاده کنید و برایش برنامه بریزید. ببینید اگر جوان و نوجوان بیشتر گرایش پیدا می کند به هیئت به خاطر آن عشقی است که در پوست و گوشت و استخوانش نسبت به امام حسین(ع) دارد؛ حالا دارد می آید و ما چکار باید با او کنیم؟
جوان با قربانت بروم و دورت بگردم جذب نمیشود، باید از صمیم قلب دوستش داشته باشی
الان بعد از این تجربه ی دو ساله به این رسیده ام که اگر من بیایم هزاری هم به این بچه بگویم قربانت بروم،دورت بگردم و فدات شوم شاید تاثیر داشته باشد اما مهمتر از همه ی اینها این است که اگر از صمیم جان و قلبت این بچه را دوست داشته باشی، اینطوری است که بردی. نه اینکه ادای دوست داشتن در بیاوری. الان یک بخش اعظم زندگی ام با اینها است.من هیچ گروهی در فضای مجازی عضو نیستم فقط در گروه هیئت با این بچه ها راجع به همه چیز حرف می زنم.این یک راه است و قبل از همه ی اینها آن توسل است که ما باید به خانه خدا یک سری بزنیم و زنگ بزنیم که خدایا ما این کاره نیستیم و تو باید کمک کنی.
پیغمبر خدا چله نشینی می کرد برای هدایت مردم و ما که در وادی هدایت عددی نیستیم اما وقتی می خواهید وارد این وادی شوید به نظرم راهش توسل و توکل است. این یک بخش و بخش دیگرش همین فرمایشات آقا وحید یوسفی که گفتند الان ما می بینم یک بچه را نمی شود مستقیما به هیئت آورد او را جذب تیم فوتبال می کنیم.ما یک تیم فوتبالی در آنجا داریم اول به فوتبال می آید او را به اردو می بریم و یک برنامه تفریحی و ورزشی می بریم. بعد متوجه می شود که اینها که هیئت می روند چقدر بچه های شاد و مودبی هستند.
از شهرداری، سازمان تبلیغات، بازاریها و ... توقعی نیست چون یقین داریم خزانه عالم دست حضرت زهراست(س)
یک سال آقا مهدی توکلی به من گفتند یک ریال از جایی برای هیئتت پول نگیر. ما یک هزار تومانی ورودی نداریم. بانی هیئت هم نداریم. نه بازاری پشتمان است نه هیچکس. الان متاسفانه کسی هم که می خواهد پولش را خرج کند می گوید کجا ده هزار نفر جمع می شود بروم آنجا پول بدهم. الان شهرداری هیچ کمکی به ما نمی کند.ما می گوییم یک اتوبوس به ما بدهید ما این بچه را به اردو ببریم نمی دهند. شهرداری هیچی، سازمان تبلیغات هیچی و ارگان های دیگر هم هیچی. سپاه به بعضی جاهی خاص دارد کمک می کند ولی خدای من شاهد است که اگر کسی به این یقین برسد که این کار برای حضرت زهرا(س) است تمام خزانه ی عالم دست حضرت زهرا(س) است و دست ما را خود بی بی دارد پر می کند. شبی شده است که ما حتی یک هزار تومانی نداشتیم که یک بسته شکلات بخریم، دیدیم کسی چهار کیلو شیرینی آورده. پول منبری نداشتیم بدهیم.من توکلم این گونه است که می گویم بقیه اش با خودش و ناگهان کسی به من می گوید این پول را بگیر برای کمک به هیئت. یعنی پشتوانه ای نیست و کسی حمایتی نمی کند و حضرت آقا می فرمایند که سنگر اول دفاع از انقلاب،ارزش ها و اسلام الان هیئت ها هستند. یک عده ای می دانند که کمک به هیئت ها ضربه به دشمن است و باید کمک کنند ولی نمی کنند.
در بحث شعر و سبک، سازوکار تولید سبک ها و اینکه من یک سبکی را می خواهم ارائه بدهیم بر چه اساسی است؟ چه نیاز ها و تقاضا هایی را از جامعه مخاطبین می بینید و برای آن یک سبک خاص و نو ارائه می دهید؟آیا هر سبک نویی لزوما یک سبک خوبی است؟ هر چیزی شأنیت خوانده شدن در هیئت دارد؟
پورپاک: الان من فکر می کنم بین عزیزانی که دارند در بحث سبک و شعر دارند کار میکنند هیچ کدام به صورت رسمی و آکادمیک این کار را انجام نمی دهند. یعنی هیچ کسی را الان نداریم که رفته باشد مثلا 20 سال ملودی و دستگاه کار کرده باشد و ده سال زحمت کشیده باشد در آن عرصه و الان بیاید بگوید من می خواهم یک سبکی بگویم برای فاطمیه خوب یا بدش را نمی دانم. بیشتر هم تجربه است و هم خلاقیت شخصی است و وقتی آدم شروع می کند به انجام کاری کم کم بعد از مدتی با فضا آشنا می شود و با سلیقه مخاطب آشنا می شود. می بیند که جامعه ی امروز چه چیز هایی را از او می خواهد و می بیند چه سبک هایی ماندگار شده و مورد استقبال قرار گرفته است که این می شود تجربه. و بعد از مدتی من می فهمم که سبک هایی مثلا بار عاطفی بیشتری دارند ماندگار تر هستند. مثلابرخی از سبک هایی که حاج آقای خلج خوانده اند و ظاهرا آقای سید محسن حسینی هم سروده اند مثلا «ای نور قلب عاشقم/ شمع این خانه مرو ...» شما هر جا این را بخوانید شاید مجلس هم خیلی آماده نباشد تاثیرش را می بینید، چرا؟ چون ایشان واقعا روانشناسی کرده است و حالا شاید هم ناخودآگاه انجام داده باشد. این می شود یک تجربه که من می فهمم پس سبک هایی که بار عاطفی بیشتری دارند تاثیر گذاری و ماندگاری بیشتری دارند. اما اینکه شما فکر کنید کسانی که در بحث سبک فعالیت دارند رفتند موسیقی کار کردند، دستگاه می دانند، خب اطلاعات عمومی دارند و از طیف معمول جامعه هم خیلی این اطلاعاتشان بیشتر است اما اینکه کلاسی رفته باشند نه این گونه نبوده که آکادمیک باشد.
گاهی فکر می کنیم که برای جذب جوانان باید دست به هر کاری بزنیم که او دوست دارد تا از منِ مداح خوشش بیاید. انگار اصلا قرار نیست ذائقه او را ارزیابی و اصلاح کنیم، فقط قرار است هروقت او هرچه دوست داشت انجام دهیم.
یوسفی: این که شما می فرمایید در هیئت فقط شامل سبک می شود. فقط سبک شور و سینه زنی است چون روضه که تغییری نمی کند.
نه لزوما فقط سبک شور و سینه زنی، این ماجرا به سبک مجلس داری و عزاداری هم رسیده است.
این نیست که هرچه مستمع خواست من انجام دهم
یوسفی: سوال اول شما این بود که ما به هر دلیلی باید جوان را جذب کنیم؟ نه این نیست هر چیزی که مستمع می خواهد را که من نباید انجام بدهم و نباید با مستمع جلو بروم این دو طرفه است. باید مستمع هم هوشمند باشد آن چیزی را که من می خوانم را بخرد و بازخوردش را در همان جلسه با گریه و رفتارهایش به من نشان دهد که اگر درست بود من آن را ادامه دهم و اگر هم خوب نبود آن را اصلاح یا حتی حذف کنم.
پورپاک:در کار موسیقی هم همین گونه است هر کاری را نمی توان از هرکسی خواست. مثلا نمیشود از آقای اصفهانی خواست که ریتم محسن یگانه را بخواند.در وادی اهل بیت که این خیلی حساس تر است و صد برابر می شود. در آنجا شما یک خط قرمز هایی دارید که جاهای دیگر ندارید. مشکلی که هست این است که ما هم خیلی نباید به جوانان گیر بدهیم یعنی حالا یک هیئتی هستند یک سلیقه و ذائقه ای دارند قبول داریم که اشتباه است و این ذائقه ذائقه خوبی نیست. بله باید ذائقه را تغییر داد اما چگونه؟ با مذمت کردن پیوسته و گفتن این که این دور از معارف اهل بیت است،امام حسین(ع) نگاهت نمی کند آیا این درست می شود؟ سال ها دارند برخی از بزرگان این کار را می کنند و جوانان را تحویل نمی گیرند و جوانان را می خواهند طرد کنند و نمیخواهند آنان جمعیتی داشته باشند. ولی جواب نداده و این راهش نیست بله خیلی اشتباهات هست، آسیب شناسی هم شده.
راهش همین است که مثلا در هیئت های آقایان پرچمی و یوسفی این کار انجام شده است. هیئتشان بازی در نمیآورد ولی جمعیت نوجوان و جوان خوبی را هم دارد.
پرچمی: رفقا قلم مرا می شناسند من شعر هیئت می گویم،من شعری می گویم که این برای جلسه کارکرد دارد و مداح راحت می تواند بخواند. الان برای فاطمیه می خواهم شعر بگویم. خب شعری باید بگویم که به درد جلسه بخورد. این شعر باید عاطفه،معارف،حماسه،مرثیه و مصیبت داشته باشد و ما داریم این را می گوییم. اما از آن طرف ما داریم یک جریانی را می بینیم که رو به روی این جریان می ایستد و دارد دائما تخریب می کند که اینها شرعیت ندارد، من از شما یک سوال دارم که کجای شعر قدما شما شعریت می بینید؟ بسیاری از اینها شعریت ندارد اینها آن تفضلی است که اهل بیت کردند. «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد/ اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد». همه چیز این شعر دارد و این یک مرثیه است. می خواهم بگویم که ما آمده ایم یک کاری کنیم. امام حسین(ع) تا قیامت ماندگار است. ما آمده ایم کاری کنیم که این پرچم ماندگار شود. من نیامده ام اینجا کاری کنم که شعرم ماندگار شود این بزرگترین اشتباه است که من بگویم می خواهم یک کاری کنم که شعرم ماندگار شود. اگر این شعر،آن مجلس ،این خواندن این قدرت را داشت که یک عده را کنار پرچم امام حسین (ع) نگه دارد قطعا ماندگار می شود. مثلا «مدینه شهر پیغمبر» که حاج آقا منصور خوانده است. می خواهم بگویم که راه را اشتباه نرویم.
فیلسوف زاده:نکته ای که الان در جامعه ما هست اینکه حضرت زهرا(س) یا ذوات مقدس اهل بیت را ما می خواهیم بشناسیم باید چه کارهایی بکنیم؟ آقای پورپاک در سبکش آقای جوادآقا در شعرش آقا وحید یوسفی در مداحی و به نظر من یکی از راه ها شناخت آن حضرت است. این که ما چگونه حضرت زهرا(س) را بشناسیم. اینکه آقای پورپاک یک سبکی را الان خواند و بگوید حاج حسین آقا این سبک را می خواند و هر جا بخواند این کاربرد دارد. آن شناخت را شناسایی کرده؟ چگونه باید این شناخت را پیدا کنیم؟ ما الان می خواهیم خدا را برای جامعه معرفی کنیم چگونه این کار را می کنیم؟ یکی از بهترین راه هایش قرآن است که کلام خود خداست آیا اهل بیت کنار خدا هستند یا نیستند؟ آیا اهل بیت ذات نور دارند یا ندارند؟ ولی ذات ما با ذات اهل بیت و خدا یکسان نیست پس باید آن را رقیق تر کنیم و پایینتر بیاوریم. یکی از راه ها این است که ما آن راهکار های اصلی شناخت را بلد باشیم.
یوسفی: مشکل ما همین است که امروز نمی توانیم بشناسانیم.فقط دغدمه مان این است که سبک و شعرمان ماندگار باشد.
فیلسوف زاده: احسنت ، یکی دیگر از راه های این است که ما خودمان را به سبک شناخت برسانیم.آقا جواد حرفی زد که پیغمبر می رفت چله نشینی می کرد یعنی آن راه شناخت فهمیده و دارد خودش را به سطح شناخت می رساند. تا من خودم را به یک جایگاهی نرسانم چیزی به من نمی رسد. می گویند تو ظرفیت این را نداری تو ظرفت را بزرگ کن و بعد اهل بیت تفضل می کنند. یکی از راه های دیگر زنده کردن محبت حضرت زهرا(س) و اهل بیت در دلهاست. شعر شاعر باید محبت حضرت زهرا(س) را به دل ها راه بدهد. سبک هم همینطور. نه اینکه شخص سبک را بخواند و به یاد همه چیز بیافتد به جز حضرت زهرا(س). می بینید یکی الان سبکی می خواند که مثلا شبیه فلان خواننده غربی خوانده است. آیا ما به دنبال این هستیم؟ نرسیدن به آن سطح شناخت باعث می شود که ما نتوانیم آن محبت حضرت زهرا(س) را به دل ها وارد کنیم.
یکی هم بحث آثار است. ما وقتی می خواهیم به خداوند عالم برسیم می گویند برو کوه و دریا را نگاه کن و عظمت خدا را ببین. مثلا در خواندمان می خواهیم چیزی را بخوانیم که همه گریه کنند مجبورم از عاطفی ترین سبک و عاطفی ترین شیوه خواندنم استفاده کنم چه در روضه و چه در هر چیز دیگر. حالا من میخواهم عظمت و جلال و شکوه حضرت زهرا(س) را نشان بدهم باید از لحن دیگری استفاده کنم. یعنی تمام تلاشم را باید بکنم و بالاترین صدایم را به جمعیت عرضه کنم تا مستمع بفهمد که این گریه نیست و یک وجه دیگر از شخصیت حضرت زهرا(س) است.پس یکی از راه های رسیدن به یک جایگاه خوب چه در برگزاری مراسم ، چه در جذب جوانان و نوجوانان و چه در بحث سبک ها و مداحی کردن ها رسیدن به شناخت است وقتی من شناخت درست دارم دیگر هر سبکی را نمی خوانم ، دیگر هر شعر را نمی گویم دیگر می دانم که اگر این کار را بکنم چه خیانتی به این ساحت مقدس کرده ام.
اما در بحث آسیب های هیئت های مذهبی گاهی حضور برخی از همین جوانان آسیب هست. بعضی موقع ها ما برای اینکه جمعیتمان زیاد شود دست به سیاه لشکر می زنیم. دست روی کسی می گذاریم که قیافه اش که هیچ بلکه هیچ کدام از رفتارهای او به هیئت امام حسین(ع) نمی خورد. ما آداب تشرف به روضه داریم این جوان که می آید هیئت باید بداند کجا می رود که این همون شناخت است که هم من به عنوان مداح بدانم هم آن مستمعی که می آید من جلساتی مهمان بودم که شخص موقع شور خودش را به زمین می زند. بعد من می گویم که ما برای چی این کار ها را می کنیم؟ و چرا چهار نفر دیگر را فرار می دهیم؟ من خودم دیگر به آن جلسه نرفتم. موضوع این است که روضه خیلی باز و مکشوف است و روز و شب عاشورا است. جلسه به اوج رسیده است و یک نفر هم لطمه خودش زد این اشکال ندارد و من این را نمیگویم ولی اینکه یک نفر در یک جلسه کارش این باشد که دائما خودش را زمین بکوبد این آسیب است و اصلا نباید باشد.الان متاسفانه خیلی برای اینکه جلسه شان را شلوغ و گرم کنند دست به همچین کارهایی می زنند که به نظر من نه تنها غلط است باید جولیش را هم گرفت که بهانه به دست دشمن ندهیم ، وهن یعنی چی یعنی آن چیزی که برای ما فرصت جذب شده مثل همین کاری که گفتم یا قمه زنی که در برخی جلسات هنوز هست دشمن از آن سوء استفاده کند و تبدیل به تهدید اسلام و دستگاه امام حسین(ع) شود پس باید جلوی این کار را گرفت . انقدر کارهای خوب و شایسته هست که در این دستگاه می شود انجام داد که به نظرم این کارها جز اینکه خودمان را ضایع کردیم چیز دیگری ندارد.
وقتی چندین خانه برای مداحان ایجاد شده و کاری نمیشود، هر جوانی برای هیئت خودش حاج منصور میشود!
یوسفی: یک سری مداح ها الان آمده اند و جوان هم هستند و طوری میخوانند که واقعا در شان اهل بیت نیست. در یک شور سه بندی شما متوجه نمی شوید ایشان چه می گوید! اصلا امام حسین را دارد می گوید یا کس دیگری؟ این واقعا آفت است. بعد وقتی می روید نگاه می کنید می بنید مستمع او 4 برابر کسی هست که عادی و امام حسینی می خواند. مستمع که می آید و می رود. طرف را جایی دعوت می کنند و می گوید که تیم دارد. بحثی که اینجا مطرح می شود به عنوان خانه مداحان. چندین خانه درست شده است. خوب است و ما هم حمایت می کنیم اما چکار کرده اند تا الان؟ یک بار در سال همایش می گذارند در مشهد آن هم جوانان برگزیده را دعوت می کنند. آیا فقط جوانان همین ها هستند نباید یک مقدار تحقیق کنند و بگردند شاید جوانان دیگری هم وجود داشته باشند که نیاز به حمایت دارند، ما از خانه مداحان حمایت می کنیم ولی شما برای جوانان چه کار کردید؟ هیچ کس حمایت نمی کند و همین می شود که متاسفانه اصطلاحا هر خواننده ای برای هیئت خودش حاج منصور شده است.
فیلسوف زاده: ببینید برخی موقع ها کسی علاقه دارد که از سوی بزرگتر ها مورد حمایت قرار بگیرد. اما برخی مواقع چنین علاقه ای ندارد.مثلا شخصی که من الان اسم نمی برم حالا برای خودش هیئت چند هزار نفری دارد. این را من از زبان خودشان شنیدم که بزرگترهایی به ایشان زنگ زدند که این کار را کن و این کار را نکن اما ایشان پاسخ دادند که دست از سر من برداید و اگر زیاد بخواهید به من گیر بدهید به خارج از کشور می روم و می خوانم!
پرچمی: خدا حاج منصور را خیر بدهد که یک بابی باز کرد و گفت "خواننده ها" و نه مداحان. این لفظ را عوض کردند و کار درستی هم بود. اما الان یک عده دیگر خواننده هم نیستند بلکه اینها شومن هستند. از دید بنده نوکر امام حسین(ع) هستند اما در جلسه اش یک قطره اشک هم نمی توانید بریزید فقط باید بروید تا احساساتتان تخلیه شود.
فیلسوف زاده: اگر جذب جوان و مستمع داشته باشد باید زیر پر و بالش را بگیرد حتی اگر شومن باشد.باید یک کسی بهش بگوید که این کار اشتباه است و این جز با رفتار حسنه و برقراری ارتباط دوستانه ممکن نیست.
پرچمی: من چنین چیزی را قبول ندارم. اصلا جمعیت داشته باشد. مگر هر جمعیتی دلیل صراط مستقیم است.
فیلسوف زاده: الان آقا وحید یوسفی دارد می گوید که شخصی با صدای غیر طبیعی می خواند و دو هزار نفر پای منبرش هستند ولی من دارم سبک قدیمی و سبک بزرگان قدیمی را می خوانم اما کسی نمی آید. حرف آخر این است که مستمعان ما تبدیل شدند به مستمعان تنوع طلب یعنی به دنبال اصالت نمی گردند بلکه به دنبال قشنگی هستند و این آفت است.
یوسفی: به طرف می گویم روضه بخوان و چرا روضه نمی خوانی؟ می گوید برای سینه زنی صدایم خراب می شود.
بحثی که با آقای پورپاک شروع کردیم ناظر به همین مطلب بود. گفتند برخی رفقای مداحشان تشخیص دادند که نمیرسند وقت بگذارند و رها کردند. گفتیم مگر لزوما باید سبک فاطمیه امسال با سال قبل تفاوت داشته باشد؟ تنوع خوب است اما این فضایی که ایجاد شده خوب نیست. انگار کسی که حالا سبک جدید ندارد، نباید بخواند! مداحان با اصالت قدیمی که الان با یک دمشان مجلس بهم میریزد کجا اینطوری عمل کردند؟
اگر عزتی را که امام حسین(ع) داده جای دیگری خرج کنی این کم فروشی است
پرچمی: ما آمده ایم یک باری را ببریم. امام حسین(ع) مطرح است اما اگر آمده ایم خودمان را مطرح کنیم این چیز ها پیش می آید. یک عده آمده اند خودشان را مطرح کنند. الان ممکن است شخصی به هیئت من بیاید و به سبک مجلس داریمان بخندد چون وسط روضه باید مثلا به نوجوان ها تذکر بدهم که بنشینند، تمرکز کنند، نظم را حفظ کنند. جلسه من نه صوتش به درد می خورد نه تصویرش به درد می خورد اما ما نیامده ایم که خودمان را مطرح کنیم. الان نام امام حسین برای برخی پلکان شده است. امام حسین(ع) کریم است و همه سر سفره اش عزت پیدا می کنند. اما اگر این عزت را پیدا کردی و چهار نفر به برکت امام حسین(ع) شناختنت این را باید در راه خودش خرج کنی و گرنه این کمفروشی است.
پورپاک: من یک مقدار مخالفم با این جوی که یک مدت خیلی بیشتر و الان کمتر ایجاد شده بود با نام آسیب شناسی مداحی. هر جا می نشنیم حرف از آسیب شناسی است و همه آسیب شناس شدند. به نظرم اگر هم قرار است آسیب شناسی شود، اولا که همه ی مشکلات جامعه ی مذهبی ما مداحان نیستند و دوما متخصص آسیب شناسی باید این کار را بکند و این طبیعی است که هر رشته ای وقتی می خواهد آسیب شناسی شود باید متخصص این کار را بکند.
سوال دیگر این است که چرا ما همیشه آسیب شناسی می کنیم؟ چرا یک بار زیبایی شناسی مداحی نمی کنیم؟ بیایم بگویم هیئت های آقایان فلان چه جمعیتی به هیئت شما می آیند و این همه سال است با وجود حرف و حدیث ها شما به کارتان ادامه دادید و ... این همه زیبایی ها را ما رها می کنیم و می آییم می گوییم که حالا کسی فلان طور می خواند. خب نمی گوییم که این کار خوبی است. باید ببینیم که خط قرمز ما چه چیزی است؟ سبک خواندن خط قرمز ما نیست. اگر کسی شعری خواند و جراحاتی به ساحات این بزرگواران کرد این خط قرمز ماست.
من فکر می کنم که ما مقداری باید دیدمان را باز تر کنیم. حالا کسی دارد با یک مدل خواندن عده ای را جذب می کند و در آن مدل هم دارد زحمت می کشد و خبره شده است. ممکن است هزاران روضه خوان حرفه ای نتواند یک ربع مثل آن آقا مجلس آرایی کنند. حالا مثلا یک مقداری متفاوت و خلاف عرف می خواند آیا خواندنِ او یک نوع بی احترامی به ساحت اهل بیت است؟ ما باید هنر را در این عرصه در نظر بگیریم،این جا جای هنر است. جای این نیست که ما بیایم فقط بگوییم که خب از روی مقتل باز کنیم بخوانیم وکه هیچ حرف و حدیثی نماند. وادی اهل بیت عین هنر است. حاج آقای ارضی یک بار حرف خیلی زیبایی زدند: که هر چه ملودی زیبا در عالم هست برای امام حسین(ع) است. مگرغیر از این است که منشا هر زیبایی که در ساختار آفرینش هست اهل بیت هستند.
خب این فرم اصلا به فرم مداحی نمی خورد چون همه چیز آن عوض شده و هیچ سنخیتی با محتوا ندارد. فرض کنیم محتوا هم همجنس آن فرم باشد پس درکل هیچ شانیتی برای خوانده شدن در مجلس اهل بیت پیدا نمیکند. اینطور که پیش برویم و هر فرمی را به بهانه تنوع بپذیریم، باید منتظر باشیم که از چند سال بعد پایین بنر هیئت فلان مداح بنویسند: « خرید، رزرو اینترنتی و جانمایی صندلیها در سایت فلان!»
پورپاک: ما خیلی از چیز هایی که می گوییم اعتباری است. ما اعتبار کرده ایم که الان فرم هیئت ها این گونه باشد.این اعتبار ما است.
یوسفی: این یعنی همه کار کنیم و بازی در آوریم تا جمعیت بیاید. جمعیت ملاک است آقای پورپاک؟
پورپاک: نه اصلا. مثلا می گوییم که برخی هیئت ها چرا گریه نمی کنند؟ کجا گفته اند که ملاک گریه کردن است؟ امام رضا بدترین روضه ها را برای فرزندش شبیب می خواند و ظاهرا ایشان گریه هم نمی کرده است. وقتی امام سجاد در بازار قصاب ها آن روضه را می خواند که اگر ما الان در هیئت بخوانیم می گویند بی احترامی کردید. همانطور که می گویند مروان هم گریه کرد و عمر سعد هم روز عاشورا گریه کرد.
فیلسوف زاده: اگر آن روضه را در مقابل یک ملت و دوربین بخوانید و کسی گریه نکند یا کاری دیگری انجام دهند همه می گویند که عیب است.
یوسفی: اگر ملاک گریه نباشد فردا روزی هم می گویند ملاک سینه زنی هم نیست. پس ملاک چه چیزی است؟
پورپاک: من می گویم ملاک سیره ی اهل بیت است.
فیلسوف زاده: اهل بیت می گویند که چیزی که ما را به معارف ما نزدیک می کند آن مهم است. الان چند سال است که سبک "بر مشامم می رسد" را می خوانند. منظورم این است چیزی که به امام حسین(ع) نزدیک شود عاقبتش این می شود.
پورپاک: مگر نگفتید ماندگاری مهم نیست؟
اگر به ماندگاری فکر کنیم و برای آن کار کنیم خوب نیست ولی وقتی چیزی خودش در ذهن و قلب مردم ماندگار میشود چه ایرادی دارد؟
پرچمی: به لطف خدا بحث به جای خوبی رسید. الان فاطمیه است و ما باید تمام تلاشمان را بکنیم تا آن چه که امروز در زندگیمان کاربرد دارد مطرح کنیم.دریای اهل بیت آنقدر وسیع است و رودخانه اهل بیت آنقدر جاری است که برای تمام اعصار و قرون راهکار و نسخه داده است. الان بیایند روی خطبه حضرت زهرا(ع) کار کنند و ببینند بی بی دارد سر مهاجر و انصار فریاد می زند. یعنی سر حزب اللهی های آن موقع دارد فریاد می زند. یعنی دارد سر من بچه هیئتی فریاد می زند. یک موقع ما شامل آن نشویم. ما باید این مسیر را به گونه ای برویم که خدای ناکرده فردا مدیون حضرت زهرا(س) نشویم. چیزی نشود که نتوانیم جواب پس بدهیم. و ما آن مهاجر و انصار نشویم.این در تبعیت از ولی فقیه،یا شاید کار فرهنگی در محله مان و یا کمک در مردم است . بی بی فدک را برای چه چیزی می خواست برای درست کردن معیشت مردم.همه ی اینها را می توان در بستر هیئت عنوان کرد.
این که بحث آسیب شناسی و زیبایی شناسی مطرح شد لازم است بگویم که همین حضور آقایان پرچمی و یوسفی به عنوان دو مداح جوان که هیئتشان را بدون بازی و حاشیه با حضور تعداد زیادی از نوجوانها و جوانها اداره میکنند، یک زیبایی است . زیبایی کار در این است که این دو بزرگوار نمونه بزک کردهای را در کنارشان میبینند اما اینها اصالتشان را حذف میکنند.
پورپاک:بله این حقیقتا درست و نشانه خوبی است.
یوسفی: جمعیت جذب کردن یک هنر است. همینکه از این همه جذابیت های کاذب جوان را جدا کنی و به هیئت بیاری تا زیر بیرق اهل بیت، دم بگیرد و بگوید «حسین(ع)» هنر است. این خوب است. اما باید برای محتوای این جوان فکر کنیم. نه اینکه سالها پای روضه بیاید و هیچ آورده معرفتی نداشته باشد.