از عمر برنامه «رنگین کمان» حدود سیزده سال میگذرد و در این مدت طولانی بسیاری از مجریان و عروسکها به این برنامه آمده و رفتهاند،با توجه به تغییر عوامل این برنامه در این سالها تعدادی انگشت شماری افراد در «رنگین کمان» به طور ثابت ماندهاند.خاله نرگس هم یکی از این افراد است که در همین سیزده سال با عروسکهای بسیاری به اجرای این برنامه پرداخته است.حال برخی از کودکان اجرای او در کنار عروسک چرا را دوست داشتند و برخی نیز اجرایش در کنار پنگول را میپسندند. اما در حال حاضر خاله نرگس به یکی از مجریان محبوب کودکان دهه 80 و 90 تبدیل شده است که میتوان گفت برای یک دهه از کودکان این سرزمین نوستالژی دارد و برایشان خاطره سازی کرده است.با خاله نرگس برنامه «رنگین کمان» یا همان آزاده آل ایوب درباره دنیای کودکان،خاطره سازی یک مجری در ذهن کودک و بسایری از مسائلی که به حوزه اجرا و البته زندگی شخصی او مرتبط است،همکلام شدیم.
*چطور شد که به سمت اجرای کودک آمدید؟
- شاید گفتن این موضوع کمی سخت باشد،اما در ابتدای کارم حس کردم که باید وارد این حیطه شوم تا برای خود و دیگران فردی مفید باشم. در ادامه به خاطر روحیهای که از خود میشناختم به این نتیجه رسیده بودم که روحیاتم با حال کودکان تناسب دارد و میتوانم برای آنها نیز مفید باشم و حتی این موضوع را برخی از اطرافیان به من گفته بودند.
*تا به حال اجرا برای بزرگسالان داشتهاید؟
-بله،برای این رده سنی هم اجرا داشتهام و هم نمایشهای مختلف کار کردم، من آدم برون گرایی هستم و دلم میخواهد همه آنچه در قلبم میگذرد را با اطرافیانم در میان بگذارم و در این فضا(کار با کودکان) به راحتی میتوان احساسات را شرح داد.
*برخی از مجریان در همه ژانرها اجرا میکنند،ذاما شما از آن دسته نیستید و از همان ابتدا که کار خود را با اجرای کودک آغاز و تا همین الان نیز همین راه را ادامه دادید و ژانر خود را تغییر ندادید.
-بله درست است، علیرغم پیشنهادهای بسیاری که در زمینه اجرای بزرگسال و برنامه «به خانه برمیگردیم» داشتم و اینکه خیلی از افراد به من گفتند فضای کارت را تغییر بده تا به تکرار نیفتی، اما همیشه به ندای قلبم گوش کردم و از این بابت راضی هستم.ریشههای من در گلدان رنگین کمان محکم و عمیق شده است،حال فکر کنید اگر این درخت را از خاک نرم خود بیرون بیاورید و در جای دیگری آن را بکاری قاعدتا درخت جدید، درخت قبلی نخواهد شد و کیفیت آن را نخواهد داشت و من نیز به حضورم در برنامه «رنگین کمان» مثل یک گیاه نگاه میکنم.معتقدم که سرنوشت هر فردی را خدا طراحی میکند و من نیز همیشه نعمت توام با ظرفیت خواستم تا خودم را گم نکنم.
*از همان ابتدا خانوادهتان با ورود شما به این حوزه موافق بودند؟
-نه، حقیقتش خانوادهام زیاد موافق این موضوع نبودند، در کنار این بازیگری را هم دنبال کردم ،اما کم کم وارد حیطه اجرا شدم و خانواده هم با دیدن محیط کاریام خیالشان راحت شد، چراکه در صدا و سیما امنیت اخلاقی به دلیل عملکرد خوب حراست حفظ میشود.
*چرا بازیگری را ادامه ندادید؟
-الان هم بازیگری را دوست دارم و اگر نقشی ماندنی از سمت کارگردانهایی چون حسن فتحی، مهرجویی، حاتمی کیا و...پیشنهاد شود، حتما میپذیرم در غیر این صورت خیر. الان دوست دارم نقشی ماندنی را بازی کنم که از عهدهاش برآیم. چراکه در سینما به دنبال رزومه نیستم و دوست دارم اگر قرار باشد ورودی به سینما داشته باشم، همان ورودم نیز با فیلمنامه قوی،کارگردان خوب و در کل تجربهای درخشان باشد.
*چطور شد تا به برنامه «رنگین کمان» پیوستید؟
-قبل از اینکه وارد حیطه اجرا شوم،اطلاعات عمومی خوبی در زمینه سینما،تئاتر و فیلمنامه نویسی داشتم و همه اینها از کتابهایی نشأت میگرفت که در آن مدت خوانده بودم.تنها چیزی که نداشتم تجربه زیاد بود که آن هم در این مدت بدست آوردم. از طرفی یکی از دوستان دوران تحصیلم که در سازمان صدا و سیما مشغول بود، از علاقه من به اجرا نیز خبر داشت و به محض اینکه متوجه شده بود گروه برنامه «رنگین کمان» برای انتخاب مجری اقدام کردهاند، به من اطلاع داد و من نیز برای تست اجرا رفتم. ضمن اینکه همان زمان که برای اجرای «رنگین کمان» تست دادم،آنونسهای برنامه را از تلویزیون دیدم و آرزو داشتم که روزی اجرای «رنگین کمان» را بر عهده داشته باشم. قبل از اعلام نتایج حس میکردم اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد و نمیتوانم از این کار هم راضی شوم.
*زمانیکه نتایج اعلام شد چه حسی داشتید؟
-خیلی خوشحال بودم،هیجان بکری داشتم و واقعا حس میکردم که از همه تکرار و روزمرگیها به یکباره جدا شدم.ترس،از طرفی اضطراب و هیجان و از طرفی دیگر از دست دادن این موقعیت برایم ناراحت کننده بود.توکلم را به خدا کردم و در ادامه دیدم که مخاطب نیز با من همراه شد و از اشتباهات من چشم پوشی کرد.
*در اجرای کودک و نوجوان الگوی خاصی داشتید؟
-در زمینه حرفهای نمیتوانستم الگو داشته باشم چراکه سبک اجرایم با مجریان قبل از خودم متفاوت بود.اما همیشه از دیدن اجرای خانمها خامنه، رضایی، هاشمی، معاونی لذت میبردم.
*این تفاوتها از کجا ناشی میشد؟
-نحوه،نوع اجرا و ارتباطم با بچهها با مجریان قبل از خودم تفاوت داشت و در این زمینه کوروش ذاکری -تهیه کننده اول برنامه «رنگین کمان»- ،با سختگیریهایش کمک بسیاری به من کرد.
*برخی از افرادی که به جایگاه خوبی در زمینه شغلی میرسند، معتقدند که برای رسیدن به این موقعیت تاوان دادهاند،شما هم از آن دسته افراد هستید؟
-بله،عمرم را پای این موقعیت گذاشتم.از تفریحات،مهمانی رفتنهایم گذشتم و درسم را شش ساله تمام کردم. در زندگی شخصی و کاریم حرف اول را «رنگین کمان» میزد.
*به طور قطع بخشی از ماجرا به شهرت و محبوبیتی که داشتید برمیگشت؟ یعنی شهرت باعث شد تا به این سمت گرایش پیدا کنید.
-درست است، من در آن زمان عاشق شهرت بودم،اما دوست داشتم تا این شهرت را از راه انسانی بدست آورم،چراکه طوری تربیت نشده بودم که شهرت را از راه غیر اخلاقی بدست آورم.
*در این سالها برای دور شدن از ورطه تکرار چه کردید؟
-ما هر روز موضوع مختلفی داریم و نویسنده هم بر همین اساس متنها را مینویسد. همیشه تکرار همراه با خلاقیت را میپسندم چراکه بچهها با تکرار بزرگ میشوند و بر همین اساس کارتونهای مورد علاقهشان را تا صد بار نیز میبینند.پس اگر من خاله نرگس هستم، بچهها مرا با همان لحنی که اجرایم را شروع کردم،میشناسند و باور دارند.کاری که میتوانم انجام دهم،این است که با همان سبک اجرایی،لحن،بیان و ریتم اجرایم برای بچهها خسته کننده نباشد و باید بگویم همین مسئله به من کمک کرده تا خاله نرگس 13 سال پیش باشم.
*استقبال مخاطبین و به ویژه کودکان از برنامه «رنگین کمان» نسبت به سابق تغییری داشته است؟
-خوشبختانه در حال حاضر با وجود شبکههای مجازی و ارتباط گستردهتر با مردم، راحتتر میتوانیم با مخاطبانمان در ارتباط باشیم. علاوه بر این هر از گاهی به واحد ارتباط مردمی 162 میروم و نظرات مردم را درباره برنامه جویا میشوم. برخی افراد بابت عدم حضور فرزندانشان در برنامه گلایه دارند.
*قطعا برایتان پیش آمده که کودکی از سیزده سال پیش با اجراهای شما بزرگ شده باشد و خاطرات یک نسل توسط شما شکل گرفته باشد؟ هنوز با این افراد در ارتباط هستید؟
-بله،خیلی برایم اتفاق افتاده است و این افراد الان دانشجو هستند و ازدواج کردهاند. بعضی مواقع با خودم میگویم آزاده مگه تو چند سالته؟! حتی خانمی چند وقت پیش به برنامه آمده بود و به من گفت:بچه بودم که به در برنامه شما به عنوان مهمان حاضر شدم. در مورد بخش دوم سوالتان نیز باید بگویم که با همهشان نه،اما با تعداد محدودی از آنها ارتباط دارم. خیلی خوشحالم که این ارتباط بین من و مخاطبم وجود دارد و به عبارتی خیالم از این بابت راحت است که با مردم بزرگ شدم و مطمئن شدم که عمرم را در «رنگین کمان» به بطالت نگذراندم.
*حضور شما آن هم به طور مستمر در یک برنامه کودک و نوجوان برایتان محدودیت ایجاد نمیکرد؟
-اوایل عاشق شهرت بودم، اما بعد از آن فهمیدم محبوبیت خیلی بهتر از شهرت است، چراکه شهرت از دست رفتنی است. بعد از آن خود را موظف کردم تا از محبوبیتم نگهداری کنم و به این دلیل که بسیاری از کودکان و نوجوانان مرا الگوی خود میدانند،باید مراقب رفتارهایم باشم. خواه ناخواه،خاله نرگس زندگی شخصیم را تحت الشعاع قرار داده است و تنها کاری که میتوانم برای مجزا کردن خودم و او انجام دهم این است که به خانوادهام بگویم مرا با نام آزاده صدا بزنید.
*برای حضور در «رنگین کمان» چرا نام هنری برای خودتان در نظر گرفتید؟
-همان زمان که برای حضور در این برنامه انتخاب شدم به من گفتند نام هنری را برای خودتان در نظر بگیرید و من نیز به خاطر ارادتی که به امام زمان (ع) داشتم نام مادر ایشان را برای خودم انتخاب کردم. اتفاقا خیلی خوب شد و الان حداقلش این است که خیلی وقتها میتوانم آزاده، همان دختر نازپرورده خانهمان باشم.
*معمولا در برنامههای زنده مخصوصا آن دسته که برای کودک و نوجوان ساخته میشود،حساسیتهای بسیاری دیده میشود.چند سال پیش در برنامه «رنگین کمان» یک اتفاقی افتاد و گافی توسط یکی از بچههای حاضر در استودیو بیان شد که شما در لحظه آن را جمع کردید.
-به دلیل صدای غالب موسیقی در صحنه من و دیگران صحبت آن کودک را نشنیدیم و پاسخ من اصلا منطبق با حرفی که او گفت،نبود، بلکه فقط حدسی زدم و جوابی بی ربط دادم.بعضیها در برابر این موضوع انتقاد کردند و برخی تمجید،فقط از یک موضوع اطمینان دارم و آن هم این است که خواست خداوند باعث شد تا مکر انسانهای مکاری که قصد داشتند نامم را از زبانها بیاندازند به خودشان باز گشت.آنها که قضاوتم کردند را حلال میکنم و امیدوارم از این به بعد بیشتر مراقب اعمالمان باشیم.
*تا به حال خود را موظف کردید تا برنامههای مجری محور خارجی را تماشا کنید؟
-نه زیاد،شاید خیلی گذرا دیده باشم.آنهم به این دلیل که این دست برنامهها معمولا با زبان اصلی پخش میشود و من هم به طور کامل به این زبان تسلط ندارم. اما دوست دارم همینجا از مسئولین بخواهم که این برنامهها را برایمان دوبله کنند و در اختیارمان قرار دهند.
*آنطور که شنیدم مدتی است استودیوی «رنگین کمان» به فضای دیگری منتقل شده است؟
-بله،از استودیو نرگس واقع در تپه صبا به استودیو گلستان رفتیم.برای من به شخصه شنیدن این خبر خیلی تلخ بود چراکه با آن فضا انس گرفته بودم و اصلا دوست نداشتم از آنجا به فضای دیگری بروم. در تپه صبا یک درخت بید مجنون به نام سالار یکی از علاقهمندیهایم بود و هر روز قبل از رفتن به استودیو نرگس اول به سالار سلام میکردم و بعد به استودیو میرفتم.
*قبل از هر برنامه تمرین میکنید؟
-بله، با دیگر اعضای گروه، جلسه دورخوانی قبل از برنامه داریم،اما اغلب موارد صحبتهایم در برنامه برگرفته از متن و بداهه است.
*برنامه «رنگین کمان» در این سالها به صورت زنده بروی آنتن میرفت، اما مدتی است که تولیدی شده است،دلیل خاصی داشت؟
-نه،بیشتر به دلیل صلاحدید مسئولین،افزایش کیفیت،فراهم شدن فرصت بیشتر برای فکر کردن، کاهش خستگی برای اجرا،صرفه جویی در بودجه و کاهش اشتباهات در اجرای زنده از اجرای زنده به تولیدی رسیدیم.
*سیزده سال از حضور شما در برنامه «رنگین کمان» میگذرد،در این سالها قطعا با سختیهایی مواجه بودید، اما میخواهم بدانم دلیل این همه سال ماندن در یک برنامه صرفا علاقه محض بود؟ دلیل این ماندگاری چه بوده؟
-زمانیکه شرایط بسیار دشوار میشود،نفس کشیدن سخت است.در این شرایط استغاثه و توکل و توسل بسیار به کمکم آمده و شرایط دشوار را برایم آسان کرده و خداوند افرادی را در راهم قرار داده که کمکم کردهاند. مادرم همیشه به من میگوید حواست باشه همیشه کسی را دعا کنی که دلت را میشکند،چراکه کسی که دلت را میشکند تو را به خدا نزدیکتر میکند و خداوند نیز در دلهای شکسته است.
*پس با این اوصاف فکر میکنم در زندگی فرد قویای هستید؟
-نه،اصلا اینطور نیست.اما به یک توانمند قوی تکیه میکنم و همه دلخوشیام به لطف خدا است تا پشتم در مواجهه با حوادث زندگی نلرزد.لطف خدا بیشتر از جرم ما است،نکته سربسته چه دانی خموش.
*فکر میکنید تا چه زمانی در برنامه «رنگین کمان» حضور داشته باشید؟
-هیچوقت اهل این نبودم که برای آینده تصمیمی بگیرم و یا بخواهم کاری انجام دهم.نه آدم گذشتهام نه آدم آینده،اما تا زمانی که تقدیرم طوری رقم خورده باشد که در «رنگین کمان» بمانم، خواهم ماند.اما در این میان همیشه آرزو میکنم که اگر قرار باشد تا هر زمانی کار کنم،با نشاط و سر زنده باشم.
*اگر بعد از مدتی دیگر در این برنامه نباشید،حدس میزنید بچهها شما را در خیابان بشناسند؟
-به این دلیل که چهره من در قاب تصویر با چهره واقعیام خیلی فرق دارد،اگر مرا به خاطر بیاورند و بشناسند مطمئن میشوم که مرا در خاطرشان سپردهاند.
*برنامه «رنگین کمان» از 13 سال پیش چقدر پیشرفت کرده است؟
-خب 13 سال زمان کمی نیست و قطعا این برنامه هم در این مدت زمان دچار فراز و فرودهای بسیاری شده است.زمانی خیلی خوب بود و زمانی هم بد،منتهی همه اینها به شرایط موجود بستگی داشته است. من همیشه دوست داشتم بهترین خاله برای بچهها باشم و در همه شرایطی که برایمان پیش میآید در مقابل بچهها همانی باشم که آنها میخواهند.
*کودکانِ الان تا چه میزان با برنامههای کودک ارتباط برقرار میکنند؟
-به نظر من این موضوع به بزرگترهایشان نیز بستگی دارد که چه خوراکی را به بچههایشان میدهند.خانوادهای که تماشای شبکههای ماهوارهای را به تلویزیون ایران ترجیح میدهد،آنها هستند که برای کودک در وهله اول تصمیم میگیرند که چه برنامهای را ببیند و چه برنامهای نبیند،پدر و مادرها میتوانند به راحتی دوست داشتنهایشان را به کودک انتقال دهند.برخی اوقات بچههایی که به برنامه میآیند با تعجب ما و پنگول را نگاه میکنند و ما متوجه میشویم که اصلا تا به حال «رنگین کمان» را تماشا نکردند چراکه مادر و پدرهایشان زمانی که برنامه ما پخش میشود،شبکه دیگر و برنامه دیگری را میبینند.اگر والدین ما را قبول داشته باشند بچهها نیز تماشا میکنند.
از طرفی هم کودکان خیلی باهوش هستند،طوریکه هر اسباب بازی جدیدی برایشان تهیه کنید باز هم خسته میشوند و به سراغ تبلت و گوشی تلفن همراه میروند و مدتها با آن سرگرم هستند،پس ما باید طوری جذابیت را در برنامههایمان به کار بریم که با این مسئله مقابله کنیم و باید به این بازیهای کامپیوتری نفوذ کرده و راهی را پیدا کنیم که بچهها از آن خوششان بیاید.
*وضعیت آثاری که برای بچهها ساخته شده است را چطور میبینید؟
-سینمای کودک که مدتی است تعطیل شده و سینماگرهای ما رغبتی برای ساخت آثار کودک ندارند،شاید به این خاطر که جواب خوبی نگرفتند،این موضوع برمیگردد به اینکه شاید میبایست آثار کودک مثل «کلاه قرمزی» ابتدا در تلویزیون خاطره سازی میکردند و بعد از جذب مخاطبشان به سینما راه پیدا میکرند.برای مثال الان فکر میکنم که فیلم سینمایی «پنگول و خاله نرگس» با استقابل خوبی از جانب مخاطب روبرو شود،آنهم به این دلیل که در این آزمون و خطاها توانسته خود را بالا نگه دارد.
*سرنوشت این فیلم سینمایی به کجا رسید؟
-خیلی دربارهاش صحبت کردند،اما به مرحله عمل و اجرا نرسید. همه نهادهای ما الان مشکل مالی دارند.
*وضعیت برنامههای کودک در تلویزیون را چطور میبینید؟
-فعلا به ثبات نرسیدیم. بین برنامهسازها و شبکههای مختلف تلویزیونی همهمهای وجود دارد که هنوز نتوانستند به نقطه مورد نظر برسند و به عبارتی سردرگمی در برنامههای کودک به خوبی دیده میشود.
*این روزها غیر از اجرای کودک به کار دیگری مشغول هستید؟
-مدتی دوست داشتم و تلاش کردم تهیه کنندگی را نیز تجربه کنم،اما در این حیطه معضل بزرگی به نام اسپانسر وجود دارد که اگر نباشد،نمیتوان کاری را شروع کرد. طرحهای زیادی نوشته و ارائه دادم که امیدوارم گشایشی شود و بتوانم به عنوان تهیه کننده کودک فعالیت کنم.
*جمله پایانی.
-بدانید که با جان و دل کار میکنیم و اگر حتی دلخور و معترض باشیم و در شرایط خوبی نباشیم هم همیشه طوری کار میکنیم که بهترین باشیم چراکه میدانیم مخاطب ما هم به دنبال ستارهای است که آسمان زندگیاش را روشن کند و با تماشای این برنامه حس خوبی داشته باشد. از مردم میخواهم که برای رنگین کمانیها دعا کنند که پیشرفت و ترقیمان روز افزون شود و هیچگاه دشمن شاد نشویم و همیشه هم دوستان مهربانی چون شما داشته باشیم و زمانی هم که از این دنیا رفتیم، آنگاه که خداوند از ما میپرسد برای این همه موهبتی که به تو دادم چه کار کردی؟ جواب دهیم که عمرم را خالصانه پای آن گذاشتم،منظورم این است که امیدوارم در دنیا و آخرت سربلند شویم.