«پشت بام تهران» در دامنه کوه‌های البرز

موفقیت یا عدم موفقیت سریال‌های اجتماعی فقط منوط به تم اجتماعی، ملودرام و حتی شبکه پخش کننده آن نیست،بلکه دلایل جذابیت یک سریال علاوه بر درونمایه اثر،گزینه‌هایی مثل بازیگران،قصه،پرداخت و کارگردانی را نیز شامل می‌شود. سریال «پشت بام تهران»‌ که این شب‌ها از شبکه یک سیما پخش می‌شود،‌به کارگردانی بهرنگ توفیقی،نویسندگی سعید نعمت اله و تهیه کنندگی زینب تقوایی تهیه و تولید شده است. این سریال با درونمایه اجتماعی و با داشتن قصه‌ای بروز،بازیگرانی حساب شده و روندی تند، یکی از سریال‌های پربیننده این شب‌های تلویزیون است.

 

«پشت بام تهران»؛ نه صرفا در پشت بام

وقتی نام سریالی عبارت «پشت بام»‌ را در خود داشته باشد، ممکن است ناخودآگاه این موضوع را به ذهن متبادر کند که قطعا لوکیشن اصلی سریال باید در «بام تهران» و یا فضاهایی بلند و بام مانند باشد، این ذهنیت تا حدودی درست است، چراکه در قسمت‌های ابتدایی سریال مخاطب با اطلاعاتی که از شخصیت کاراکتر غیاث بدست می آورد، شغل او را با انتخاب این نام مرتبط می‌داند.

لیست پر و پیمان در گروه بازیگران

اگر به لیست بازیگران سریال «پشت بام تهران»‌ نگاهی اجمالی بیندازیم،‌به سادگی متوجه می‌شویم که بهرنگ توفیقی و سعید نعمت اله در انتخاب بازیگران کم فروشی نکرده‌اند. ثریا قاسمی،بهزاد فراهانی،لعیا زنگنه،کامبیز دیرباز و ... از جمله بازیگرانی هستند که در این سالها در تلویزیون گزیده کار بوده‌اند و کمتر آنها را در قاب تصویر دیده‌ایم. اما باید دید که سریال «پشت بام تهران» چه ویژگی در ساخت و محتوایش دارد که این افراد حضور در این سریال را پذیرفته اند.

بهرنگ توفیقی و ساخت سریالی اجتماعی

توفیقی تا به امروز در مدیوم تلویزیون ساخت سریال‌هایی چون: «مسیر انحرافی»، «انقلاب زیبا» و «آمین» که در ژانر پلیسی و معمایی است، را در کارنامه خود داشته است. تکنیک ساخت سریال‌های توفیقی شاید تفاوتی بین او و سایر کارگردان‌ها باشد که امضای وی را پای آثارش محکم‌تر کرده است. اما در «پشت بام تهرن» برخلاف آثار قبلی‌اش از تکنیک فلش فوروارد استفاده نکرده و تکنیک‌های جدیدی را به پرداخت داستان اضافه کرده است.

بهرنگ توفیقی: قصه «پشت بام تهران»‌ را به سرعت باور کردم

در همین اثنی به سمت بهرنگ توفیقی می‌روم و با او درباره این سریال صحبت می‌کنم. او درباره علاقه‌اش به متن این سریال می‌گوید:این سریال قصه متفاوتی برایم دارد و انگار فضایی که همیشه دلم می‌خواست تجربه کنم، در این سریال محقق شده است و معتقدم به نسبت سایر سریال‌هایی که تا به حال کارگردانی کردم،بعد از خواندن متن،به سرعت قصه را باور کردم.

سرمای هوای روزهای زمستان،پشت بام تهران را هم سرد می‌کند

از آنجایی که بخشی از این سریال در روزهای پایانی تابستان ضبط شده این احتمال می‌رفت که بخش‌هایی از آن هم به پاییز و زمستان برسد. گروه تولید که این روزها هنوز مشغول ضبط هستند با هوای سرد تهران و –چند روزی شمال- می‌بایست کار تولید را طوری پیش ببرند که هیچ خللی در روند تولید و احتمالا حفظ راکوردها پیش نیاید.

حوالی امام زاده قاسم؛ لوکیشن امروز گروه

لوکیشینی که امروز گروه «پشت بام تهران»‌ در آن مشغول به کار هستند، خانه باغی است در حوالی نیاوران و امامزاده قاسم،البته در آدرسی که دارم نوشته شده نرسیده به امام زاده قاسم و من نیز طبق همان تا رسیدن به محل مورد نظر، سربالایی طولانی را طی می‌کنم و آنقدر این سربالایی پر پیچ و خم است که برای پیدا کردن ادامه آدرس،پیاده روی را به سواره بودن ترجیح می‌دهم.

 

این ملک شخصی است!

بعد از بالا و پایین رفتن از این سربالایی و به محض دیدن چندین نفر در مقابل در خانه‌ای به سمت آنجا می‌روم و مطمئن هستم که آدرس را درست آمده‌ام. در انتهای این کوچه یک در بزرگ قرار دارد که بالای آن نوشته شده: این ملک شخصی است. همین یک جمله برای اطمینان از آدرسی که آمده‌ام کافی است.

خانه باغی در محله نیاوران

اینجا یک خانه باغ است،‌ خانه‌ای با حیاطی سرسبز که یک راهرو باریک مرا به انتهای این بخش از حیاط خانه می‌رساند که در تمام این مسیر باغچه‌ای در سمت راست و چپ دیده می‌شود. در انتهای باغ گروه تصویربرداری مشغول ضبط سریال هستند. کامبیز دیرباز به همراه ثریا قاسمی از بازیگران حاضر در این سکانس هستند و سعید نعمت اله و بهرنگ توفیقی پشت مونیتور قرار دارند.

اتاق‌های ایوان بهترین جا برای تسلط بر باغ

همین مسیری که آمدم را برمی‌گردم تا باغ را دقیق‌تر ببینم. از پشتِ گروه تصویربرداری به پله‌هایی رسیده و از پله‌ها بالا می‌روم که به ایوان باغ می‌رسم. سمت راست این ایوان،‌چند اتاق دیده می‌شود که اولین اتاق متعلق به وسایل اضافه گروه تدارکات است. اتاق دوم مخصوص استراحت بازیگران و تمرین‌های دورخوانی است که در آن چندین مبل راحتی به همراه یک میز چیده شده است. سومین اتاق بیشتر شبیه آشپزخانه می‌ماند که آبدارچی گروه در آن مشغول ریختن چای است. روشویی،اجاق گاز،یخچال و ... از وسایلی هستند که در این اتاق قرار دارند.بهترین مکانی که می‌توان در آن ایستاد و از این بالا به اتفاقاتی که در صحنه می‌افتد،مسلط بود، همین ایوان است. گوشه‌ای از ایوان را انتخاب کرده و در همانجا می‌ایستم.

سرمای هوا و سرما خوردن!

این سکانس مربوط به قسمتی از سریال است که قرار بوده در شمال کشور تصویربرداری شود. سرمای هوا به حدی است که اگر در یک جای مشخص ایستاده باشید، به طور قطع و به معنای کامل کلمه یخ می‌زنید! اما گروه بدون توجه به این سرما مشتاقانه مشغول کار است.

دورخوانی با حضور کارگردان و نویسنده

بعد از ضبط سکانس حاضر، به دلیل سرمای بیش از حد هوا و برای تمرین‌های نهایی سکانس بعدی، بازیگران به همراه کارگردان و سعید نعمت اله  به اتاق مورد نظر می‌روند و دقایقی را به تمرین و دورخوانی مشغول می‌شوند تا مقدمات سکانس بعدی فراهم شود.

در فرصت بدست آمده ترجیح می‌دهم تا در فضای باغ قدم بزنم. کمی که از اتاق بازیگران فاصله می‌گیرم همان راهرو را ادامه می‌دهم، این راهرو تا به انتها دو راه پله دارد که به باغ وصل می‌شود و برخی از عوامل گروه و تدارکات از این پله‌ها به ایوان می‌آیند. انتهای این راهرو نیز دو اتاق دیگر واقع شده که متعلق به صاحب خانه است. از پله‌های انتهای این راهرو در ایوان پایین می‌روم و به باغچه‌ای می‌رسم که پس از گذشتن از کنار آن، استخر بزرگی را وسط حیاط می‌بینم. کنار استخر یک تاب توسط صاحب خانه به درخت بسته شده است که برخی از عوامل گروه روی آن نشسته و عکس یادگاری می‌گیرند.

کمی آن طرف‌تر و درست در جایی که فکر می‎‌کنم باغ به اتمام رسیده، تعداد زیادی پله را می‌بینم که حیاط باغ را به سمت حیاط پایینی دیگری متصل می‌کند.به سمت گروه می‌روم که سکانسی را با حضور ثریا قاسمی و کامبیز دیرباز ضبط می‌کنند.قاسمی که در این سریال نقش مامان طاهره را بازی می‌کند، مادربزرگ غیاث با بازی کامبیز دیرباز است.

مامان طاهره می‌گوید: وقتی کاسه کاسه نجاستی رو سر می‌کشیدی به فکر این روزات نبودی؟! و غیاث با ندامت به او پاسخ می‌دهد!

دیرباز؛بهترین گزینه برای نقش غیاث

کامبیز دیرباز این بار بر خلاف آخرین سریالی که بازی کرده است، در اینجا نقش ضدقهرمانی را بازی می‌کند که اتفاقا شاید به عقیده بسیاری بیشتر از نقش میکائیل روی چهره‌اش نشسته است و با ادبیات و نوع صحبت کردن این بازیگر با توجه به نقش‌های قبلی‌اش همخوانی بیشتری دارد.

روایتی اجتماعی، اما تلخ/دیالوگ نویسی نعمت اله برگ برنده سریال

اگر بگوییم سعید نعمت اله یکی از معدود ملودرام‌ نویسان موفق دهه اخیر سریال‌های تلویزیونی است،‌بی راه نگفته ایم. یادآوری سریال‌هایی چون: میکائیل، مدینه، زیرهشت، شیدایی، جراحت و ... همگی مصداق بارز این موضوع است که اتفاقا هرکدام در زمان پخش خود توانست بسیاری از مخاطبان را با خود همراه کند.بسیاری از منتقدان معتقدند که اغلب قصه‌هایی که نعمت اله به تصویر می‌کشد، فضایی سیاه و تلخ دارد. حال اینکه هر نویسنده‌ای معتقد است می‌بایست بازتاب وقایع جامعه خود را در آثارش منعکس کند و در اصل این موضوع برای یک نویسنده امری طبیعی است. از طرفی یکی از اصولی که همیشه در آثار نعمت اله به کثرت دیده می‌شود،سبک دیالوگ نویسی است که دیگر بعد از این ده سریال،یک فیلم سینمایی و در طول این شش سال که از فعالیت‌های نعمت اله می‌گذرد، تبدیل به یک امضا در کارهای او شده است و مخاطب به راحتی حتی با ندیدن تیتراژ، می‌تواند حدس بزند که این متن متعلق به وی است. دیالوگ‌های آهنگین و موزون که کنایه تم اصلی آن است و در جهت قصه کمک بسیاری به ارتباطش با مخاطب می‌کند.

دیرباز: غیاث از لحاظ طبقه اجتماعی با شخصیت‌های قبلی‌ام یکی است

نعمت اله و توفیقی هر دو پشت مونیتور نشسته‌اند و پلان به پلان را با دقت و وسواس خاصی آن هم در سرمای شدید هوا که سوز برف دارد،رصد می‌کنند. بعد از اتمام ضبط این سکانس که چندین بار توسط کارگردان تکرار می‌شود، به سمت کامبیز دیرباز می‌روم که با عوامل مشغول صحبت است.او یک کاپشن سبز رنگ بر تن دارد. گریم او کاملا با گریم‌های قبلی‌اش تفاوت دارد،سبیل و موهای فر او را در قالب شخصیت غیاث قابل باور کرده است.چهره رنگین غیاث برای بازی در این سکانس تا حدودی این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که او نیز یک جوکر ایرانی است،اما کمی که می‌گذرد متوجه می‌شوم او به دلیل پنهان کردن زخم صورتش و حضور در این مهمانی مجبور شده تا صورتش را بدین طریق بپوشاند.سکانس موجود مربوط به تولد دختر بچه‌ای است که هنوز مشخص نیست دختر دیرباز است یا خیر و او با به همراه داشتن کیک تولدی که طرح کفشدوزک دارد،‌از حیاط به داخل ساختمان می‌رود.

دیرباز در حالیکه از سرما به سختی صحبت می‌کند و باید حس خود را برای صحنه بگذارد، درباره نقش غیاث در این سریال می‌گوید: شاید غیاث، خاطرات حضورم در نقش‌های قبل از سریال «میکائیل» را برای مخاطب زنده کند که تنها وجه تشابه آن یکسان بودن طبقه اجتماعی این کاراکترها است. چراکه طبقه اجتماعی غیاث با کاراکترهای قبلی‌ام یکی است و من تا به حال حضور در آن طبقه را با بازی در سریال «تب سرد» و ... تجربه کرده بودم،اما باید بگویم تا به حال شبیه به کاراکتر غیاث را بازی نکرده بودم.

 

بازیگر سریال «میکائیل» ادامه می‌دهد:درست است دومین تجربه همکاری با بهرنگ توفیقی را سپری می‌کنم،اما از دوستان قدیمی یکدیگر هستیم.

بازیگری؛ سخت‌ترین شغل دنیا

قصد غلو ندارم،اما زمانیکه همه افراد که پا به این لوکیشن می‌گذارند،‌از سردی بیش از حد آن می‌گویند به هر ترتیب باید آن را باور کرد. طبق شنیده‌هایم درست است این مکان در شمالی‌ترین نقطه تهران قرار دارد،اما در مونتاژ و زمانیکه مخاطب سریال را تماشا می‌کند،‌در اصل این سکانس را در فضای شهر شمال می‌بیند. به همین خاطر و به این دلیل که روایت قصه در این سکانس، مربوط به فصل تابستان است،بازیگران نباید لباس گرم زمستانی بر تن کنند که حس صحنه و راکوردها حفظ شود و برای همین موضوع هر از گاهی به درون اتاق بازیگران رفته و خود را گرم می‌کنند.

صرف نهار در ایوان خانه باغ

سکانس حاضر با سه برداشت به برداشت اصلی که مدنظر کارگردان است،‌نزدیک می‌شود و گروه و عوامل برای استراحتی کوتاه و صرف نهار به ایوان این خانه باغ می‌روند. در ایوان، میز بزرگی برای صرف نهار عوامل قرار داده‌اند و گروه تدارکات مدام در رفت و آمد هستند تا وسیله‌های مورد نیاز را روی میز قرار دهند.

کم کم هوا تاریک می‌شود و البته سردتر و ترجیح می‌دهم تا از این محل راهی خانه شوم.مجید واشقانی و نوید خداشناس را نیز می‌بینم که به تازگی به گروه پیوستند.