«نهال» نه بیمار است نه لجبازی می‌کند

به گزارش افکارنیوز، فیلم «پریدن از ارتفاع کم» اولین ساخته بلند حامد رجبی است. رجبی پیش از این در نویسندگی فیلمنامه های «پرویز» و «فصل باران های موسمی» با مجید برزگر کارگردان این فیلم ها همکاری داشته است و همچنین چند فیلم کوتاه نیز ساخته و حال نخستین تجربه فیلمسازی بلند وی به تهیه کنندگی مجید برزگر ساخته شده است.

نگار جواهریان و رامبد جوان دو بازیگر اصلی این فیلم هستند که در نقش های نهال و بابک؛ زوجی از طبقه متوسط جامعه ظاهر می شوند. نهال چهار ماهه حامله است و در ابتدای فیلم متوجه می شود که جنین در شکمش مرده است. او تصمیم می گیرد سکوت کند و به کسی چیزی نگوید.

نهال در «پریدن از ارتفاع کم» زنی است که اطرافیانش او را با ویژگی های افسردگی می شناسند و مراجعاتی هم به روانپزشک دارد. او همسر کارمندی است که دیالوگ های روزمره اش بیشتر به ترفیع و پیشرفت در اداره مربوط می شود و از جمله موفقیت های زندگی مشترک را در فراهم کردن ماشین و سایر وسایل زندگی می داند.

حامد رجبی در اولین فیلم بلند سینمایی خود اگرچه سوژه ای خاص را انتخاب کرده است اما نگاهی فراتر به ارتباطات انسانی و روابط اجتماعی آدم ها دارد. اکران این فیلم در گروه سینمایی «هنر و تجربه» بهانه ای شد تا با این کارگردان به گفتگو بنشینیم.

وی در قسمت اول این گفتگو بیان کرد که یک فیلم باید روی نقاطی دست بگذارد که ممکن است دردناک باشد اما در نهایت با ذهن انسان درگیر می شود و برایش چالش درست می کند. رجبی همچنین عنوان کرد که در این فیلم درباره مختصات یک زندگی مصرفی صحبت می کند که آدم ها در آن هم خودشان در حال مصرف شدن هستند و هم دیگران را مصرف می کنند.

بخش نخست گفتگوی ما با حامد رجبی را می‌خوانید:

*این روزها خیلی از نویسندگان و کارگردانان می گویند فیلم ما حال مخاطب را خوب می کند اما فیلم شما فکر می کنم درست برعکس است. این فیلم جامعه ای را به تصویر می کشد که اکثر آدم ها زندگی ماشینی خود را دارند و حتی نزدیکان فرد هم حال او را درک نمی کنند و افراد به جای صحبت کردن و تعامل، واکنش نشان می دهند.

- به نظرم وظیفه فیلم، خوب کردن حال مردم نیست.

فیلم هم مثل هر اثر هنری دیگر یک کنش فکری است که باید به یک کنش اجتماعی تبدیل شود ولی الان همه انتظار دارند که فیلم به سرگرمی تبدیل شود؛ چه سرگرمی از نوع فیلم های بدنه و چه سرگرمی از نوع سطحی بالاتر که شما اثری را ببینید و بعد سر شام آن را نقد کنید. اما چطور می توان کاری کرد که فیلم صرفا یک کالای مصرفی نباشد و بتواند جهان مخاطبش را تغییر دهد؟ طبیعتا این مساله نمی تواند چندان تجربه لذتبخشی باشد چون فیلم باید روی نقاطی دست بگذارد که ممکن است دردناک باشند و یا فیلم ممکن است با انسان درگیر شود و برایش چالش درست کند. در این صورت از یک سیستم بسته که روی پرده نمایش داده می شود و شما ناظر آن هستید و با حرف زدن درباره آن می توانید سواد خود را نشان دهید فراتر می رود.

فکر می کنید چگونه رویای ما محقق می شود و می توانیم تاثیری را که فیلم های خوب جهان برای ما داشته اند درباره فیلم های خود نیز محقق کنیم یعنی مخاطب بتواند از فیلم به نوعی بهره بگیرد که به واسطه آن چیزی را در زندگی اش تغییر دهد. البته سخنم به این معنا نیست که این رویا را خود من محقق ساخته ام اما سعی کرده ام که فیلمم از یک سیستم تولیدی و کالای مصرفی بیرون بیاید یعنی مخاطب صرفا با آن خوش نگذراند.

گفتگو با حامد رجبی، کارگردان فیلم پریدن از ارتفاع کم



*البته فیلم شما فیلمی نیست که فرد بخواهد با آن خوش بگذراند با این حال با معنا و هدفی که برای یک فیلم برشمردید تا چه حد «پریدن از ارتفاع کم» در مسیر تغییر زندگی مخاطب حرکت می کند؟

- اولین کاری که در تغییر و در کنشِ ساختن انجام می گیرد خراب کردن است و بعد از آن شما به جای آن خرابه چیزی می سازید. در واقع افرادی که در مقابل یک ویرانه قرار می گیرند ناچار می شوند خودشان برای خود چیزی بسازند چون مواجهه با ویرانه همیشه وحشتناک است. ما در تاریخ ادبیات و فلسه با چنین مؤلفانی روبه رو شده ایم که ابتدا همه داشته های مخاطب را خراب کرده اند تا او جهان دیگری برای خود بسازد به طور مثال تئودور آدورنو یکی از این اندیشمندان و فیلسوفان است که همه چیز را در برابر شما ویران می کند و شما ناچار می شوید که برای خود چیزی بسازید. اگر خود او بخواهد مدلی برای مخاطبش قرار دهد تا آن را انجام دهد تقلیل گرا می شود درحالیکه اگر جایگزینی ارایه نکند ممکن است به تعداد افراد مسیرهای مختلفی ساخته شود که حتی ممکن است مولف را هم شگفت زده کند.

*در این فیلم ما زنی را می بینیم که در ابتدای داستان متوجه می شود فرزندی که حامله بوده، مرده است و تغییرات شخصیتی وی این است که گویی می خواهد به اطرافیان و افراد جامعه اش که رفتار خوبی با او نداشته اند واکنش نشان دهد نه اینکه بخواهد جهان خود را تغییر دهد.

- ببینید نهال سعی می کند جهانش را تغییر دهد، ما گاهی این گزاره را می پذیریم که جهان را نمی توان تغییر داد چون به پذیرفتن آن به شکلی که هست عادت کرده ایم اما اتفاقا هدف ما در زندگی تغییر دادن جهان است.

*بله اما ما ابتدا پروسه ای از تغییرات منفی را در نهال می بینیم.

- به هر حال تغییرات منفی هم تغییر هستند. باز هم می‌گویم که شما تا چیزی را خراب نکنید، نمی‌توانید چیز جدیدی بسازید، با این حال بعضی از مخاطبان فیلم بوده‌اند که گفته‌اند این فیلم به آنها شجاعت رفتن به سوی تغییر را داده است و مساله هم همین است که ما از تغییر نترسیم.

به نظر من راه مقابله با درد، مسکن خوردن نیست. اگر معده شما درد کند یعنی ایرادی دارد که باید بروید و آن را برطرف کنید اگر به مسکن خوردن ادامه دهید معده شما به بیماری بدتری دچار خواهد شد و این اتفاقی است که سیستم روانپزشکی مدرن در جامعه جا می اندازد یعنی به جای اینکه بپرسند چرا حالت بد است به شما قرص می دهند، آنها می گویند افسردگی دلیلی ندارد اما من فکر می‌کنم بسیاری از افراد جامعه در زندگی روتینی که دارند افسرده می شوند و اگر با این شیوه زندگی افسرده نشوند مشکل دارند. تنها هدف این سیستم روانپزشکی، تعمیر و نگهداری جامعه مدرن است و می خواهد این کار را با مسکّن انجام دهد ولی افراد به این ترتیب ذره ذره نابود می‌شوند. درحالیکه باید توجه داشت که ما به دردهای خود نیاز داریم چون دردهای ما می گویند که با مشکلی مواجه شده ایم.

هر درد جسمانی و یا روحی از نشانه ای است که به ما هشدار می دهند و ما با نادیده گرفتن این هشدارها به تدریج باعثاز بین رفتن شرایط سلامتی و طبیعی خود می شویم.

*این فیلم سوژه ای را مطرح می کند که فکر می کنم درصد زیادی از افراد جامعه درگیر آن هستند، افسردگی در جامعه امروز یک مشکل همه گیر است و حتی به نظر من بابک هم به نوعی افسرده است فقط خودش فکر می کند که حالش خوب است.

- من می خواهم در این فیلم این مساله را طرح کنم که افسردگی چیست! به طور مثال اگر شخصی شرایط واقعی زندگی خود را می بیند و سطح خوشحالی اش از بقیه پایین تر می آید بیمار و افسرده است یا آن کسانی که آن را نمی بینند و مدام ادای خوشحال بودن را درمی آورند و هرکسی را که مثل آنها نیست مدام سرکوب می کنند؟

گفتگو با حامد رجبی، کارگردان فیلم پریدن از ارتفاع کم



خود من هیچ گاه فکر نمی کنم نهال بیمار است، بعضی‌ از دوستان قبل از اینکه فیلمنامه ساخته شود به من می گفتند که نهال بیمار است و من می گفتم اگر نهال را براساس آنچه من تصور می کنم، ببینید برای شما تناقضی پیش می آید که نهال می داند چه می کند و با فکر تصمیم می گیرد، پس سالم است اما از طرف دیگر کارهایی می کند که برای ما عجیب است پس بیمار است.

آن وقت سوال این است که انتخاب های این شخص یک حالت روانی است یا یک انتخاب آگاهانه است. به طور مثال زمانی که یک پیراهن چهار میلیون و هفتصد تومانی می خرد یک حالت روانی است یا آگاهانه؟

*کاملا مشخص است که رفتارهای او آگاهانه است و به جای اینکه حرف اصلی خود را بگوید، می خواهد حالش را با کنایه نشان دهد اما تعجب از این است که دیگران متوجه این شرایط نمی شوند و بابک سعی نمی کند دلیل این اتفاقات را بیابد.

- وقتی یک نفر رفتار عجیبی از خود نشان می دهد چون می دانیم به نوعی سابقه افسردگی دارد راحت او را قضاوت می کنیم و کنار می گذاریم، اما باید بهتر به او نگاه کنیم. در این فیلم ممکن است شجاعت و جسارت نهال در مقابله با زندگی و روابط بیشتر از خود ما باشد و نهال می خواهد همین جسارت را در تغییر بعضی از مناسبات نشان دهد.

*پس شما در این فیلم نوعی همدردی با شخصیت نهال داشتید؟

- کلمه‌ همدردی در سینمای ما بد جا افتاده است و گاهی تبدیل به همذات پنداری و دلسوزی می شود به طور مثال اگر ما در این فیلم موزیک داشتیم افراد با این فیلم همراه تر می شدند اما قرار نیست ابن اتفاق رخ دهد چون نهال نیاز به دلسوزی ندارد.

*نهال به چه چیزی نیاز دارد؟

- نهال به چیزی نیاز ندارد، ما نیاز داریم که کمی او را نگاه کنیم تا شاید او برای ما الهام بخش باشد.

*نگفتید که چرا نهال در نهایت به نوعی لجبازی و واکنش نشان دادن به رفتارهای ناخوشایند افراد دست می زند؟

- نهال شروع می‌کند به حرف زدن با آدم‌های اطرافش و طبیعتا این شکل سخن گفتن و لحنی که او دارد چندان در خوشایند اطرافیانش نیست اما کارهای نهال لجبازی نیست. او دارد حرف می‌زند، اما با صراحت!

*شخصیت مادر در این فیلم مثل دیگر اطرافیان نهال و حتی مثل مردم جامعه اش سرد است. نهال و مادرش روابطی سطحی دارند و مادر علاقه ای به حرف زدن با او ندارد. فکر می کنم شما هم در نمایش رفتار بعضی از مادران صراحت بسیاری نشان دادید.

گفتگو با حامد رجبی، کارگردان فیلم پریدن از ارتفاع کم



- به هر حال مادران بسیاری هستند که قربان صدقه شما می روند اما اجازه نمی دهند که شما حرف بزنید.

*بله هستند اما می خواهم بدانم دلیل شما از نمایش چنین مادری چیست؟

- قرار نیست همه مادران شبیه آنهایی باشند که در تلویزیون نمایش داده می شوند. ما نوعی عادت بصری پیدا کرده ایم که مادران همیشه خونگرم باشند چون همیشه در سریال ها دیده ایم که مادران در حال در آغوش گرفتن فرزندانشان هستند. اما خیلی از مادران هستند که اگر مهمانی دارند سرشان به مهمانی گرم است. این مادر هم اینجا حواسش به مهمانی و زندگی خود گرم است.

*در صحنه هایی از فیلم حضور نابازیگران به بازی دو شخصیت اصلی ضربه می زند. عمد شما از حضور این نابازیگران چه بود؟

- این فیلم ۵۰ و اندی نقش داشت و من نمی توانستم در همه نقش ها از بازیگر استفاده کنم از طرف دیگر اگر هم سرمایه کافی داشتم باز هم از بازیگر چهره و حرفه ای استفاده نمی کردم چون به نظرم لزومی نداشت و اتفاقا بیشتر حواس پرت‌کن است. برای من این مهم بود که حواس مخاطب از نهال پرت نشود. حتی در دکوپاژ ما دوربین همه جا با نهال قرار دارد و اگر بابک وارد قاب می شود بریده می شود، همه اینها به این دلیل است که مخاطب نهال را ببیند. تنها ضرورت ما در استفاده از بازیگران حرفه ای نقش بابک بود تا مخاطب ناخودآگاه فکر نکند که نهال، نگار جواهریان است اما نقش مقابل او شخص مهمی نیست پس با هم مشکل خواهند داشت. ما خواستیم در تصور بیننده این دو کاملا در یک حد و اندازه باشند چون مشکل در بالا و پایین بودن جایگاه کسی نیست مساله‌ ما چیز دیگری است که مخاطب باید در جای دیگری جستجو کند و بیابد.

*شما یک زندگی ماشینی را نشان می دهید و در آن طبقه متوسط جامعه را انتخاب می کنید که معمولا کارمند است، سر کار می رود و زمانیکه به منزل می رسد دوست دارد پای شبکه های ماهواره ای بنشیند.

- من راجع به مختصات یک زندگی مصرفی صحبت می کنم که در آن هم خود آدم ها در حال مصرف شدن هستند و هم دیگران را مصرف می کنند. در این زندگی همه چیز در راستای ارزش مبادله ای است که کالاها دارند و خود انسان ها هم این میان به یک کالا تبدیل می شوند. انتخاب طبقه متوسط در این فیلم به این دلیل است که هیچ چیز مثل زندگی طبقه متوسط غم انگیز نیست.

*همیشه درگیر قسط و وام و ارتقای شغلی در یک اداره هستند.

- و اینها به افتخارات زندگی او تبدیل شده است. «قسط آدمی را جلو می اندازد» از جمله اعتقادات اینهاست و همیشه باید تلاش کنند که چیزی بیشتر به دست بیاورند بنابراین به نقطه ای می رسند که نیاز دارند به زندگی خود نگاه کنند تا ببینند چه چیزی را به دست آورده اند و البته همه دستاوردهای آنها در زندگی به همان پول و ماشین و… محدود می شود.

*شخصیتی که این فیلم از بابک نمایش می دهد مردی است که اهل خشونت نیست، همچنین ویژگی های منفی و معضلات کلیشه ای که معمولا در فیلم ها می بینیم در اینجا نمایش داده نمی شود شاید تنها ویژگی منفی وی همین باشد که درگیر زندگی ماشینی شده است. به طور مثال با اینکه همسرش را دوست دارد اما سعی نمی کند با او حرف بزند. در صحنه ای خطاب به نهال می گوید تو در این چهار ماه حالت خوب بود الان مشکلت چیست یعنی متوجه می شود که اتفاقی در نهال افتاده است اما باز هم جویا نمی شود که این اتفاق چیست. چرا هیچ تلاشی از او سر نمی زند؟

- چون راه حل او این است که نزد روانپزشک می روند. یعنی در تعریف ذهنی او سیستمی طراحی شده است که اگر حال روحی همسرش خوب نباشد او را درمان می کند و خودش چون به اندازه ۲ نفر کار می کند وظیفه خود را به خوبی انجام می دهد