اکبر منانی: پوآرو گفت تو بهتر از منی!

به گزارش افکارنیوز، «من هرکول پوآرو هستم»! با همان لهجه فرانسوی بلژیکی این جمله را می‌گفت و وارد مرموزترین قتل‌ها و معماهای کارآگاهی دنیا می‌شد. فرق نمی‌کرد ماجرا در کجا اتفاق بیفتد؛ «در قطار سریع‌السیر شرق»، «در میانِ رودِ نیل» یا «لندن». با چهره‌ای مهربان و سبیلی که فرم خاصی از هوشمندی و زیرکی را در او نشان می‌داد، بازجویی را شروع می‌کرد و آن‌ وقت همه چیز تمام بود، دیگر قاتل راهی برای فرار نداشت.

حالا او دو سالی است از دنیای کارآگاهی خداحافظی کرده تا مجرمان فیلم‌ها نیز مانند مجرمان داستان‌های پلیسی که چهار دهه پیش با او خداحافظی کرده بودند، نفس راحتی بکشند. با همه نگرانی‌هایی که پیش از خداحافظی تصویری پوآرو در دنیا وجود داشت و باعثشد که برای حیات پوآرو از خانواده سرسخت کریستی اجازه احیای دوباره این شخصیت توسط نویسنده‌ای دیگر گرفته شودو حالا با گذشت دو سال از خداحافظی دیوید ساچپ اثبات شده که حضور این بازیگر چقدر برای حیات این شخصیت مهم بوده است.

شاید بتوان امیدوار بود «سوفی هانا»، خالق جدید پوآرو، بتواند با داستانش ساچت را راضی به حضور دوباره در نقش هرکول پوآرو کند اما پوآرو برای ما ایرانیان تنها تیپ خاص و شکل راه رفتن ویژه‌اش نیست، بلکه صدا، لهجه و لحنی است که مدیون زحمت‌های اکبر منانی دوبلور خود است. شاید اگر پوآرو می‌خواست از او تشکر کند با جمله «مقسی مونامی موسیو منانی» از دوبلورش استقبال می‌کرد. حال اما منانی پس از خداحافظی هرکول پوآرو از دنیای تصویر، از ساچت، پوآرو و اتفاقات پلیسی زندگی‌اش می‌گوید.

احساس شخصی‌تان نسبت به پوآرو چیست و چطور شد جای او صحبت کردید؟

دیوید ساچت ۲۵ سال نقش هرکول پوآرو را بازی ‌کرد و من ۱۶ سال از این سال‌ها برای مردم فارسی‌زبان، صدایش بودم. تست‌های زیادی برای صدای این شخصیت گرفته شد و پیش از من نیز چند نفر این کار را انجام داده بودند اما کارشان مورد استقبال قرار نگرفت. نقش به من پیشنهاد شد.

روی نقش و شخصیت پوآرو و دیوید سوشِی مطالعه کردم. کتاب‌های آگاتا کریستی را هم خواندم. خودِ سوشِی شش ماه در مرز فرانسه و بلژیک روی زبانش کار کرده بود و سه‌ ماه روی راه رفتن و حرکات بدنش متمرکز شده بود، پس من نیز به نوبه خودم باید این لحن و صدا را به‌درستی به مردم می‌رساندم. خیلی روی این نقش زحمت کشیدم، ریزه‌کاری‌ها کم‌کم و با استقبال از این مجموعه اضافه شد. این مجموعه حتی مورد استقبال بسیاری از دشمنان من هم قرار گرفت. این تنها سریالی بود که بعد از انقلاب جایزه می‌گرفت، البته جایزه را دادند به کسی که من را برای این نقش انتخاب کرده بود، نه من که خالقش بودم. اگر چه همیشه برایم خوش‌آمد مردم مهم بوده است و لذت می‌بردم که سوگلی نقش‌هایم و رُلی که عاشقش بودم مورد استقبال قرار ‌گرفته است. اما باید بگویم پوآرو برای ما تمام نشده است چون تنها یک‌پنجم این فیلم‌ها دوبله شده‌اند. حتی پیش آمده مقامات بالای کشوری از این نقش یاد کرده‌اند و دوستش داشته‌اند. این را هم بگویم اگر این صدا نبود پوآرو، پوآرو نمی‌شد.

دوست داشتید ساچت، بازیگر مجموعه‌های پوآرو را از نزدیک ملاقات کنید؟

سوشِی(ساچت) یک شکسپیری است. او را در جایی در تالار نمایش دیدم و خبرنگاری من را به او معرفی کرد. اوایل پخش این مجموعه در ایران بود. در دیداری که با او داشتم، از صدای من خوشش آمد و گفت تو من را معرفی کردی؛ وگرنه من کسی نیستم. او می‌گفت من بهتر از او حرف زده‌ام.

چقدر بین خود و نقش‌هایتان احساس علاقه می‌کنید؟

من عاشق این کارم. ۱۱۰ سال است که در این حرفه فعالیت می‌کنم. این ادعا هم از آنجا آمده است که نه تنها روزها که شب‌ها هم کار می‌کردم؛ صبح تا شب و شب تا صبح. ۲۵ سال شب‌ها نخوابیدم تا با این عشقی که به کارم دارم، نقشم را استثنایی کنم. با تعریف‌های مردم بود که انرژی گرفتم و روی شخصیت‌هایم کار کردم و بسیاری از ریزه‌کاری‌ها را به نقش‌ها اضافه کردم.

چه کارهایی برای تکمیل لحن و لهجه پوآرو انجام دادید؟

خیلی کارها مثلاً «سین» ‌های پوآرو را طور خاصی تلفظ می‌کردم و به آن اکو می‌دادم. تمام لحظاتم را با این شخصیت بودم و گاه و بیگاه خودش با شکل جدید و کامل‌تری سراغم می‌آمد، به همان اندازه احساس و انس من هم به این شخصیت بیشتر می‌شد.


آیا در انتخاب نقش‌هایتان و صداگذاری روی آنها حساسیت دارید؛ مثلاً شده دوبله نقشی را نپذیرید؟

بله، همه اینها از علاقه افراد نشئت می‌گیرد. عده‌ای جومونگ‌ دوست‌اند و عده‌ای مثل من اصلاً نمی‌توانند این شخصیت را تحمل کنند. عده‌ای دنبال هَ‌هو و شمشیرزنی و بالا و پایین‌ پریدن‌اند.

آن زمان پوآرو در اروپا به لحاظ استقبال مردمی جواب خود را پس داد، تصور می‌کردید در ایران هم پرمخاطب شود؟

حتی قبل انقلاب هم برخی از این مجموعه‌ها وجود داشت که خیابان‌ها را خلوت می‌کرد و مردم را پای تلویزیون‌ها می‌نشاند. من خود در بسیاری از این مجموعه‌ها بودم؛ «بالاتر از خطر» که حتی هنرپیشه‌اش به ایران آمد، «پیشتازان فضا»، «فراری» و ….

با استقبال از «پوآرو» خوشحال می‌شدم و می‌دیدم مردم خوششان آمده و آن را دنبال می­ کنند. افتخارم این بود که تماشاچی بیشتری نسبت به دیگر مجموعه‌های تلویزیونی داشتیم؛ این حرف را تنها با استناد به آمار صداوسیما نمی‌گویم، بلکه آن را به چشم می‌دیدم.

آیا قسمت‌هایی از پوآرو مانده که دوبله نشده باشد و برنامه‌ای برای آن قسمت‌ها دارید؟

هر قسمت این مجموعه ۴۰ تا ۵۰ دقیقه بود و ما حدود ۵۰ قسمت از مجموعه‌های پوآرو را دوبله کرده‌ایم. با این حساب اگر هر سال ۱۰ قسمت از این مجموعه ساخته می‌شده است باید اکنون مجموعه‌‌ای ۲۵۰ قسمتی باشد؛ یعنی ۲۰۰ قسمت آن هنوز دوبله نشده است. این احتمال وجود دارد که بعدها دوبله شود.


البته معلوم نیست که این تعداد را ساخته باشند؛ نکته دیگر این که هنوز صدایتان را حفظ کرده‌اید، چقدر در حفظ این صداهای خاطره انگیز تلاش می‌کنید؟

من با صدایم کار می‌کنم و نرمش و ورزش می‌کنم تا صدایم سرحال بماند. ۳۰ سال پیش، مشکل حنجره‌ای داشتم اما مدارا کردم و با تکنیک از حنجره‌ام استفاده کردم. به همین‌ دلیل امروز هم می‌توانم از آن استفاده کنم.

به ‌نظرتان چرا تلویزیون دیگر علاقه چندانی به پخش مجموعه‌های معمایی ندارد؟

چرا، علاقه دارد و در کنار آن فیلم و سریال خوب هم وجود دارد اما باید توجه کرد، خرید برخی مجموعه‌ها سخت شده است. باید ۳۰ دست بچرخد تا به ما برسد. چندی پیش فیلمی کارآگاهی دوبله می‌کردم که کره‌ای بود. اما فیلم‌هایی دیگری هم هست که به سلیقه مردم ما نزدیک‌ترند. مسئولان هم می‌دانند و علاقه مردم برایشان خیلی مهم است اما خرید این فیلم‌ها برای ما سخت شده است.

ظاهرا شبکه های رقیب هم بی دخالت نیستند؛ شما به دوبله چه نوع فیلم‌هایی علاقه‌مندید؟

خود من بعد از مستند، به فیلم‌های کارآگاهی و دادگاهی علاقه‌مندم.

تکیه‌کلامی بود که در جریان دوبله شکل گرفته باشد و در مجموعه «پوآرو» نباشد؟

بسیار زیاد. در همه دوبله‌هایم این‌ طور بوده است؛ مثلاً در «گالیور» آن تکیه‌کلام «من می‌دونم… کارمون تمومه من می‌دونم!» به هیچ ‌وجه این ‌طور نبوده یا «زبل‌خان» که دیالوگ «زبل‌خان اینجا، زبل‌خان اونجا، زبل‌خان همه‌جا» داشت، تکیه‌کلامی بود که من برای شخصیت ساخته بودم. می‌دیدم بچه‌ها از این تکیه‌کلام خوششان می‌آید، به همین دلیل تکرارش می‌کردم. در مجموعه «پوآرو» نیز تکرار «مونامی» از پیشنهادهای خودم بود. عکس‌العمل مردم خیلی خوب بود و من هم چون دیدم مردم خوششان می‌آید، آن را تکیه‌کلام کردم و هزاران مورد دیگر که در متن سریال آن‌قدر پررنگ نیست اما از آن استفاده کرده‌ام.
در «گالیور» آن تکیه‌کلام «من می‌دونم… کارمون تمومه من می‌دونم!» به هیچ ‌وجه این ‌طور نبوده یا «زبل‌خان» که دیالوگ «زبل‌خان اینجا، زبل‌خان اونجا، زبل‌خان همه‌جا» داشت، تکیه‌کلامی بود که من برای شخصیت ساخته بودم.

اکبر منانی اگر جای پوآرو بود می‌توانست مجرمان را دستگیر کند؟

اتفاقاً اوایل پخش این مجموعه بود که خواهرزاده‌ام تصادف کرد و فوت شد. نه اینکه بخواهم اما خیلی غریزی دنبال کارش افتادم و کسی که باعثمرگ او شده بود را پیدا کردم. گوینده خوب، هنرپیشه خوب و … اگر بخواهند نقش باورپذیری ارائه کنند باید خود را جای آن شخصیت بگذارند. من هم وقتی به جای پوآرو صحبت می‌کنم پوآرو می‌شوم. به این معتقدم و در کتاب خودم نیز به آن اشاره کرده‌ام که گوینده خوب به استودیو که می‌آید باید مشکلات را پشت در و در کیسه‌ای بگذارد و وارد شود چون باید آن شخصیت بشود و خود را فراموش کند. وقتی می‌گویم من هرکول پوآرو هستم، دیگر واقعاً پوآرو‌ام.

یعنی شما یک پوآروی ایرانی هستید؟ آیا می‌توانید نقشش را هم بازی کنید؟

تا به حال پیشنهادهای زیادی برای بازی در نقش کارآگاه، رئیس‌پلیس و … داشته‌ام اما چون می‌دانم در بازیگری متمرکز نیستم، نقش را نمی‌پذیرم. اکنون هم دو پیشنهاد برای بازی در مستند دارم که درباره زندگی خودم است اما از آنجا که نمی‌توانم حس خود را به صورت کامل نشان دهم، بازی نمی‌کنم.

شما در این سال‌ها چه درسی از هرکول پوآرو گرفته‌اید؟

اینکه اگر چیزی دیدم و شنیدم، خیلی سریع دربارهاش قضاوت نکنم. من هم مثل دیگران و سایر بازیگران مجموعه پوآرو عادت داشتم سریع و برقآسا قضاوت کنم اما پوآرو به من یاد داد درباره هر چیز اول فکر کنم و بعد آن را مورد قضاوت قرار دهم. یاد گرفتهام مثل او مهربان باشم و زود قضاوت نکنم.