به گزارش افکارنیوز، پس از فتنه هشتاد و هشت مؤسسه فرهنگی - هنری رسول آفتاب، کتابهایی ادبی در قالبهای خاطره، داستان و … تولید کرده است، که متأسفانه هر کدام از این تولیدات فرهنگی تاکنون به جامعه ی ما آن طور که باید معرفی نشده است. بیسبب ندیدیم تا به معرفی یکی از این آثار با عنوان «دانشجو، جنبش یا کرنش» بپردازیم.
کتاب مذکور در سال جاری توسط نویسنده رمانها و داستانهای ارزشمند دفاع مقدس مثل؛ بشکه، لوطی و آتش، چه کسی ماشه را خواهد کشید، معلم فراری، آخرین نامه سمیرا، وقتی پرده کنار رفت و … گردآوری شده است.
کوشش و تلاش رحیم مخدومی در جمعآوری خاطرات دانشجویان از ایام فتنه کوشش مقدسی است که نصیب همه کس نمیشود. او با برگزاری مقتدرانه و مردمی دو دوره جشنواره مردمی داستان فتنه نشان داد که افسری با بصیرت در عرصه مقابله با فتنه است و خودش به تنهایی علم دفاع از ولایت را در عرصه داستان بلند کرد. اگر بخواهیم به فعالیتهای چشمگیر این نویسنده انقلابی در عرصه بصیرت افزایی اشاره کنیم، حتماً باید به کتابهای زیر توجه کنیم:
- عاشورای اغتشاش: داستانک و داستان کوتاه
- خرابکار اجارهای: مجموعه خاطرات فتنه از کف خیابان
- من مدیر جلسهام: خاطرات فعالان فرهنگی از فتنه ۸۸
چهارمین اثری که مخدومی در عرصه فتنه جمعآوری کرده است به حوزه دانشگاه و دانشجویان توجه دارد؛
۱) تصویر روی جلد کتاب کاملاً با محتوای کتاب تطابق دارد.
۲) عنوان کتاب که از سازماندهی شدن فتنه خبر میدهد جذاب و کامل جلوه میکند.
۳) تیتر هر خاطره که از راویهای مختلف در کتاب مذکور میآید، مبین قطعهای از تاریخ فتنه است. به بیان دیگر مخدومی با هر عنوان خاطره مشت فتنهگران را باز میکند؛ بیچاره شیخ ص ۳۴، چراغ سبزی که همسر هاشمی نشان داد ص ۶۳۷، نور سیاسی ص ۳۹، کفبینی خاتمی ص ۴۱، عروس پرفسور آذربایجان ص ۴۳ و …
۴) توصیف جزء به جزء وقایع فتنه یا تاریخنگاری ادبی لحظه به لحظه آن ایام، که میتوان گفت وقتی خاطرهگویان از نزدیک صحنههای فتنهگون را مشاهده میکنند، اطمینان خواننده خاطرات از صدق و درست بودن مطالب را نوید میدهد. به نمونهای از این خاطرهها توجه کنید؛
«آرامش پیرمرد
روز قدس سال هشتاد و هشت ما از سمت آزادی به انقلاب میرفتیم. وسط سخنرانی دکتر، به رو به روی دانشگاه رسیدیم. بعد از خیابان زارع بود که کمکم به دیدار جمعی سبزپوش نائل گشتیم که زیر سایه درختها در حال سوت و کف بودند.
یک آقای مسن عکسی از رهبر و امام را بالای سر برده بود و در حالی که لبخند میزد، از میان آنها عبور میکرد که سبزیهای مورب هم شعار سر دادند، «جیرهخوار، جیرهخوار». تبسم گرم این آقا برایم خیلی جالب بود و آرامشبخش.
شعارهای سبزی هم جالب بود. البته ما بدمان نمیآمد آمریکا و انگلیس و خلاصه همه مستکبران عالم با هم کلهپا شوند. اما ندادن شعار علیه آمریکا و اسرائیل از طرف سبزیها و بالاتر از آن عصبانیتشان، آدم را به این فکر میانداخت که نسبت این جماعت با اسرائیل و آمریکا چیست؟
کمی جلوتر از گوشه خیابان، لاین جنوبی را بسته بودند و مردمی که از این لاین به سمت نماز جمعه حرکت میکردند، مجبور بودند از روی میلهها عبور کنند.
کمی آن طرفتر، نرسیده به انقلاب جمعیت سبزها هم ته کشید. این بار شعارها از ته دل بود و شعار مرگ بر منافق رنگ و بوی انقلابی به راهپیمایی داده بود».
(دانشجو، جنبش یا کرنش صص ۵۳ و ۵۲)
۵) رعایت انصاف و داوری از سر صدق در بیان خاطرهها، یعنی گوینده خاطرات آن چه دیده است را در طبق اخلاص گذاشته و مو به مو توضیح داده است؛
«تریبون اخلاق
بین سایتهایی که در پاسخ به ادعای تقلب، مطلب نوشته بودند «تریبون مستضعفین» از همه بهتر بود. «الف» هم بد نبود، در مراحل بعد «رجانیوز» و بقیه سایتها.
مطالب تحلیلی رجانیوز، الف و «عدالتخواهی» جالبتر بود، هفتهنامه «پنجره» هم خوب، اما «راه» عالی کار میکرد. بین سایتهای صوتی و تصویری هم «مبارز کلیپ» و «خور ویزیت» از همه بهتر بودند.
در مرحله بعد «یوتیوب فارسی» و «روشنگری» و بقیه وبلاگها و سایتها.
مطالب «حسین قدیانی» هر چند تهاجمی کار کردن را به آدم یاد میداد، اما برای همهی مخاطبها و همهی فضاها مناسب نبود. یک چیزی که خیلی آزارم میداد، این بود که برخی وبلاگها و سایتها میرفتند دنبال محصولاتی که به سران فتنه توهین میشد. من آن چه از سیرهی بزرگان انقلاب یاد گرفتم، این بود که حتی در مورد بنی صدر هم هیچ گاه توهین نمیکردند. رعایت اخلاق، تمیزدهندهی جبههی ما از دیگران باید باشد».
(دانشجو، جنبش یا کرنش صص ۸۸ و ۸۷)
اگر گردآورنده سعی میکرد مقدمهای کوتاه راجع به خاطراتی که در کتاب آمده است بنویسد، جذابیت کتاب را دو برابر میکرد. هر چند که وی با مطلبی با عنوان «اشاره» در صفحات ابتدایی کتاب حق مطلب را تا حدودی ادا کرده است، ولی میتوانست از دریچه دانشجو و دانشگاه ریزتر مسائل فتنه را رصد کند.
به هر روی کتاب «دانشجو، جنبش یا کرنش» اگر در دانشگاهها توزیع شود، خیلی از مسایل غبارآلود سال ۸۸ برای دانشجوها تبیین میشود. توقع این است که دانشجویان انقلابی دست به دست کتاب مذکور را معرفی نموده و با بصیرتی که از دل خاطرات دانشجویی کتاب برمیآید غبار فتنه کنار خواهد رفت.
در قسمت انتهایی این نوشته با داستانکی که «سوروس(ش)» نام گرفته است، از شما دعوت می کنیم تا این کتاب را مطالعه کنید؛
«سوروس(ش)
آمده بود اتاقمان داشت در مورد سروش میپرسید. من و هم اتاقیام چند تا از حرفهای سروش را گفتیم. مثلاً این که قرآن تولید پیامبر است نه خدا. اما چندان باور نکرد. هفته بعد آمد، گفت فلانی، رفتم حرفهایش را خواندم. همانطور بود که میگفتید!
شناسه خبر:
۲۰۰۴۸۱
شیخ بیچاره، چراغ سبزی برای هاشمی و خاتمی
آمده بود اتاقمان داشت در مورد سروش میپرسید. من و هم اتاقیام چند تا از حرفهای سروش را گفتیم. مثلاً این که قرآن تولید پیامبر است نه خدا. اما چندان باور نکرد. هفته بعد آمد و گفت …
۰