آنطور که مورخی به نام «یی مون جونگ» در کتاب «سومونروک» (Sumunrok) نوشته است، دونگی (دونگیی) در ابتدا به عنوان یک «موسوری» وارد دربار شد؛ موسوری اشاره به زنان خدمتکار یا بردهای داشته که وظایفی از قبیل آب کشیدن از چاه، برافروختن آتش و نظافت را به عهده داشتند.
یی مون جونگ که خود از معاصران دونگی بوده است، دربارۀ شیوۀ آشنایی او با پادشاه روایت جالبی ارائه کرده است. طبق روایت مون جونگ، آشنایی شاه و دونگی زمانی اتفاق میافتد که ملکۀ اول دربار یعنی ملکه اینهیون از مقام خود عزل شده و بانو جانگ مقام عالی و نفوذ زیادی در قصر پیدا کرده بود. در همین زمان اتفاقی رخ میدهد که متن کتاب دربارۀ آن اینگونه نوشته است:
«یک شب که پادشاه [سوکجونگ] از بیخوابی رنج میبرد، تصمیم گرفت بیرون برود. هنگام بازگشت و عبور از کنار اتاق خادمان، ناگهان صدای گریه را از اتاق کوچکی شنید. از روی کنجکاوی نگاهی به اتاق انداخت. سپس در کمال تعجب دید که در این اتاق تمیز و مرتب، بساطی کوچک برای یک ضیافت وجود دارد. او سپس موسوری جوانی را دید که لباس رسمی خود را پوشیده بود و در مقابل میزی که برای مراسم یادبود چیده شده بود، به شدت گریه میکرد.
لوح یادبودی که آنجا قرار داشت برای ملکۀ سابق اینهیون تنظیم شده بود. پادشاه تعجب کرد، زیرا ملکه اینهیون برکنار شده بود و در آن زمان از ترس نفوذ ملکه جانگ، هیچ کس جرأت نمیکرد که ملکه مخلوع اینهیون را گرامی بدارد، زیرا هیچ کس نمیخواست متهم و اعدام شود.
پادشاه تعجب کرد که حتی در این شرایط خطرناک، کسی جان خود را به خطر انداخته تا برای سلامتی ملکه اینهیون دعا کند. پادشاه دختر جوان را صدا زد؛ موسوری صدای او را شنید و برگشت و با دیدن پادشاه مات و مبهوت شد و در مقابلش زانو زد. پادشاه از او توضیح خواست. موسوری با صدایی لرزان پاسخ داد: «اعلیحضرت، زمانی که ملکه اینهیون حضور داشت، من در خدمت او بودم. امروز تولد اوست و نمیتوانم محبتهایی را که ملکه اینهیون آن زمان در حق من کرد فراموش کنم. بنابراین به صورت خصوصی برای او یادبودی گرفتم. لطفا مرا با مرگ مجازات کنید».
پادشاه با شنیدن این سخن و درخواست شدیدا متحیر شد. اگر کسی دیگر در این موقعیت بود جان خودش را به خطر نمیانداخت اما این موسوری برای احترام به ملکه سابقش خطر مرگ را به جان خرید. در واقع او ستودنی و با فضیلت بود و پادشاه که خود شاهد این بود، متاثر شد.
پس از این بود که پادشاه موسوری جوان را به خود نزدیک کرد و احساسات او به تدریج از همدردی به علاقه و سپس به عشق تبدیل شد. با گذشت زمان، این موسوری به چوی سوک بین معروف شد».
طبق گزارش سالنامههای سلسلۀ چوسون، چوی سوک بین در سال 1718 میلادی در سن 47 سالگی از دنیا رفت. در بخشی از لوح یادبود او نوشته شد: «منش و جایگاه او انکارنشدنی بود. او با مردم بدخلقی نمیکرد. بسیار محترم بود و همیشه در خدمت ملکه اینهیون و بعدها ملکه اینوون بود. خردمندی و هوش او در ارتباطش با دیگران آشکار بود و همواره مطابق وظیفه عمل میکرد. او روزگار خود را در صلح و آرامش گذراند».
مقبرۀ او در حال حاضر در شهر پاجو در استان گیونگی کرۀ جنوبی قرار دارد و به عنوان سایت تاریخی شمارۀ 358 شناخته میشود