اینروزها آرمی بودن یکی از نقاط اشتراک نوجوانان ایرانیاست؛ اصطلاحی به معنای ارتش که به نشانه هواداری از یک گروه ۷ نفره موسیقی در کرهجنوبی استفاده میشود. آرمیها یا همان طرفداران دو آتشه در گوشه و کنار دنیا با رفتارهای متنوع از گروه موسیقی محبوبشان حمایت میکنند. این حمایت گاهی خودش را با چاپ لوگو مخصوص این گروه موسیقی ( BTS) روی لباس، کلاه، جاسوییچی نشان میدهد و گاهی هم با تشکیل گروههای تلگرامی چندهزار نفره با موضوع BTS LOVE، یک حمایت همه جانبه برای یک عشق.
اگر از نوجوانان ایرانی از اسم اعضای گروه تا جزئیات زندگی آنها را بپرسید؛ قطعا بدون پاسخ نخواهید ماند. البته این موضوع فقط مختص به ایران نیست. بلکه طرفداران این گروه در اروپا، آمریکا و دیگر کشورهای آَسیایی نیز نفوذ و طرفدارانی پیدا کرده است. مهر تایید نفوذ این گروه به قلب نوجوانان ایرانی، ایجاد کارزار درخواست برگزاری کنسرت BTS در ایران از طرف این گروه سنی به وزیر فرهنگ و ارشاد بود. این کارزار از تیر ۱۴۰۱ تا کنون بیش از ۱۳ هزار امضا جمعآوری کرده است.
در سیاستگذاریهای فرهنگی رسانه ملی، الگویی جذاب و نوین برای جوانان ارائه نمیشود و نتیجهی این نادیدهگرفتنها، آسیبهای اجتماعی و هویتی برای جوانان است. در همینباره احسان شاهقاسمی ، استاد مطالعات شهرت دانشگاه تهران با تاکید بر این موضوع به خبرآنلاین میگوید: «بحث نادیده گرفتن نیست؛ بحث خود را به آن راه زدن است، جوانان ما در سیاستگذاری فرهنگی نادیده گرفته میشوند. تا زمانی که جوانان طرفدار BTS به خیابانها نیامدهاند، مسئولان نگران نمیشوند. جوانانی که حرف سیاسی نزنند و درگیر کارهای خودشان در خانه باشند انگار که مشکلی ایجاد نمیکنند.»
پنجشنبه دو هفته پیش رسانهها از درگذشت «مونبین»(Moonbin) ستاره کیپاپ و عضو گروه «آسترو» در سن ۲۵سالگی خبر دادند.
رسانههای کره جنوبی به نقل از پلیس اعلام کردهاند که «مونبین» روز چهارشنبه بدون علائم حیاتی در آپارتمانش واقع در سئول پیدا شده است. علت مرگ مشکوک به خودکشی این خواننده مشخص نشده است اما همین موضوع در بین خانوادههای ایرانی نگرانیهای زیادی ایجاد کرده است.
شاهقاسمی با اشاره به همین موضوع به خبرآنلاین میگوید: «افرادی فکر میکنند BTS و گروههای موسیقی کرهای میخواهند از خودکشی و افسردگی جلوگیری کنند اما شاهد خودکشی از میان خود اعضای همین گروهها هستیم.»
از ضعف در آموزشوپرورش تا سانسور رسانهای
در مدارس که جز اولین مکانهای یادگیری کودکان به حساب میآید؛ فرزندان ما موسیقی اصیل ایرانی را آموزش نمیبینند و دریغ از وجود یک کتاب درسی موسیقی تا پایان ۱۲ سال دوران تحصیل. در رسانه هم به علایق نوجوانان توجه نمیشود و مدیران رسانه برنامهای به سبک ارزشهای این نسل ارائه نمیدهند. لذا جوانان به سمت سرگرمی در فضایمجازی فیلترشده جذب شده و با گروههای خارجی و جذابیت بصریشان آشنا و مجذوب آنها میشوند.
«مسئولان ما سواد نظری ندارند.» این جمله بخشی از گفتوگوی شاهقاسمی است. او از ناآشنایی نوجوانان با موسیقی سنتی ایرانی در اثر کمکاریهای رسانهی داخلی میگوید: «سیاستگذاری فرهنگی رسانهای وجود نداشته است. تصور من از دستگاهها این است که از نظر تئوریک ضعیف هستند. فرهنگ ما غنی و لذت بردن از آن نیازمند آموزش است. در بیست سال گذشته متاسفانه وزارت آموزشوپرورش درحال تضعیف آموزش بوده است.»
اقناع جوانان در گرو پاسداری از ارزش موسیقی سنتی
صدا و سیما به عنوان رسانه ملی کشور آنطور که باید از موسیقی فاخر ایرانی حمایت نمیکند. چندی پیش هم در برنامهای صدای اسطوره موسیقی کرمانجی استاد سهراب بخشی به عنوان بهانهای برای خندیدن استفاده شد که با اعتراض مردم و موسیقیدانها همراه بود. موسیقی سنتی ایرانی باید بارها شنیده و آموزش داده شود تا نسلهای مختلف با آن آشنا شده و ارتباط عمیقی برقرار کنند.
این استاد دانشگاه تهران تاکید میکند: «ما کوتاهی میکنیم و از طرف مسئولیتهای حاکمیتی هم تلاش موثری نمیشود. صداوسیما سازهای سنتی، موسیقی سنتی و خوانندگان سنتی را سانسور میکند. چرا ما نباید آموزش موسیقی سنتی در مدارس داشته باشیم. مثلا بچههای ما تفاوت علیرضا قربانی با گروههای کرهای را باید بفهمند. به خاطر اینکه هنر علیرضا قربانی یک سر و گردن از BTS بالاتر است.»
از BTS به عنوان یک صنعت موفق، درس بگیریم
BTS فراتر از یک گروه موسیقی رفته و به یک برند بین المللی تبدیل شده که به خوبی از المانهای فرهنگ کره جنوبی استفاده کرده و اکنون ما با جمعی از جوانان مشتاق به یادگیری زبان کرهای و سفر گردشگری به این کشور مواجه هستیم. منفعتی که این گروه موسیقی برای کره جنوبی داشته از محبوبیت فرهنگ کره در جهان تا سودمندی ورود گردشگر به کره جنوبی بوده است.
استاد مطالعات شهرت در پاسخ به این سوال که آیا در ایران هم در این زمینه برند فرهنگی بینالمللی وجود دارد، میگوید: «ما با یک گروه موسیقی طرف نیستیم بلکه یک صنعت است. این گروه پولهای زیادی را به این کشور از طریق مختلف وارد کرده و منافع زیادی دارند. به صورت دقیق از عناصر شهرت استفاده کردهاند، مثلا اصطلاح آرمی به معنای ارتش را برای طرفداران خود استفاده میکنند. وقتی به ایران نگاه میکنید، هیچکدام از این موارد وجود ندارد.ما فرهنگ و هنر را رها کردیم و در روشهای سنتی باقی ماندهایم، روشهای مدرن هم پول میخواهد که در کشور وجود ندارد.»