نگاهی به فیلم “عطرآلود”؛ شیرینی که به جان مخاطب نمینشیند !برای اغلب سینما دوستان نام هادی مقدمدوست ،یادآور همکاریهای به یاد ماندنیاش با حمید نعمت الله در نگارش فیلمنامههای آثاری چون « بیپولی» و سریال « وضعیت سفید» است. او که اولین قدمهای حرفهایاش در سینما را با نگارش فیلمنامههای نسبتا موفقی آغاز کرده بود با تغییر رویکرد و چرخش و نشستن بر صندلی کارگردانی، آثاری چون « هیهات » ، « سر به مهر » و سریال تلویزیونی « سرباز » را ساخت که خروجی نهاییاش نتوانست نام او را به اندازه شهرت و محبوبیتی که برای نگارش فیلمنامه به دست آورده بود ، بر سر زبانها بیندازد. ساخته آخر مقدم دوست با نام « عطرآلود» با تکیه بر متن و فیلمنامهای نوشته حسین حسنی از جمله فیلمهای حاضر در جشنواره چهل و یکم و یکی از محصولات سازمان سینمایی سوره در جشنواره امسال است که احتمالا حوزه هنریها حساب ویژهای روی آن باز کردهاند. فیلمی که به استناد سابقه کارگردانش روایتی آرام با کاراکترهایی خاص دارد و میکوشد تا سیر تحول درونی شخصیت اصلیاش را به نمایش بگذارد اما در ” عطر آلود” این مسیر بدلیل ریتم کند و عدم انسجام فیلمنامه و نبود روابط علت و معلولی بین وقایع داستان، این تحول برای مخاطب غیرقابل باور است و چگونگی گذشتن علی از ترسهایش و رسیدن به آرامش قلبی و رضایت که در سکانس پایانی در چشمان او و عاطفه موج میزند، در هالهای از ابهام قرار دارد.
مقدم دوست همچون آثار گذشتهاش در این فیلم نیز با روایت داستان زندگی زوج جوانی به نامهای علی و عاطفه نگاه ویژهای به مسائل خانوادگی و اجتماعی دارد و مرکزیت داستانش خانواده و جامعه میباشد. رابطه عاشقانه میان علی و عاطفه و بویژه حمایتهای عاطفه از علی و اطمینانی که این زن در مقام همسر به شوهرش برای پشت سرگذاشتن شرایط مالی سخت زندگی و شکست سرطان او میدهد و همچنین تشویق به فرزند آوری و بیان ضمنی این مفهوم که بچه با خودش رزق و روزی و امید و زندگی می آورد، از نکات ارزشمند ” عطر آلود” میباشد اما این بیرنگ و پایه اصلی بدلیل ضعف اساسی در داستان پردازی و شخصیت پردازی و وجود اتفاقات غیرضروری که فقط برای القای تلخی بیشتر به داستان سنجاق شدهاند، عملا تحت الشعاع قرار میگیرد. آنچه در ذهن مخاطب پس از تماشای ” عطر آلود” باقی میماند فیلمی بشدت تلخ و سیاه با ریتمی کند و خسته کننده است که نتوانسته شیرینی حضور یک نوزاد و کشف عطر (ع) بعد از گذشت کش و قوسهای فراوان را در سکانس پایانی به جان او بنشاند.
ساختار سریال “عطر آلود” سبب شده است که مخاطب نتواند با شخصیتها همذاتپنداری کند، چون در زمانی که شخصیتها میتوانند احساسات و عواطف خود را بازگو کنند، با رخ دادن یک حادثه تلخ بی مورد و موسیقی متن گوشخراش و مصیبت بار، ارتباط احساسی مخاطب با فیلم قطع میشود. مثلا در صحنهای با ترمز ناگهانی ماشین در کوچه باریک که منجر به شکستن دست عاطفه میشود، علی به ناگهان و به شکل غیر قابل توضیحی متحول شده و قرصهای که خریداری کرده است را بر زمین ریخته و از تصمیم خود پشیمان شود!! شاید هدف فیلمساز از این سکانس این بوده تا بگوید مرگ هرلحظه در کمین انسان است و عمر دست خداست اما این پیام به بدترین شکل ممکن نشان داده میشود.
همچنین به دلیل نوع قصهگویی که ریتم بسیار کندی دارد، مخاطب از تماشای کشمکشهای درونی و کشف و شهود علی کلافه میشود مثلا صحنه رفتن علی در بچگی به جنگل چندین بار تکرار میشود.
برخی شخصیتها شناسنامه درستی ندارند و گویی تک و تنها در جغرافیای داستان رها شدهاند؛ آقای فرامرزی(پدر حسام) تنها در بیمارستان گیر افتاده و غیر از علی هیچ خانواده و حتی دوست و آشنایی ندارد که بدادش رسیده و هزینه عمل جراحی او را بدهد، مادر حسام مشخص نیست کجاست که در نبود آقای فرامرزی هیچ سراغی از پسرش نمیگیرد و حسام مجبور است پیش علی و عاطفه بماند. همچنین باتوجه به باردار بودن عاطفه و نیاز زنان در این برهه به مراقبت خانواده و بویژه مادر او در فیلم غایب هستند و این درحالی است که عاطفه در دیالوگی میگوید که تنها مادرش از سرطان علی خبر دارد.گویی از نظر فیلمساز برای بیان اهمیت خانواده کافی است که تنها یک خانواده یعنی علی و عاطفه را نشان دهد و بقیه شخصیتها را رها کند.
کلام آخر
در پایان باید گفت” عطر آلود” گرچه هم ایده اولیه تازهای دارد و ساختن یک عطر و تماشای چگونگی آن برای مخاطب جالب است و هم پیامهای داستان چون تشویق به فرزند آوری و نمایش اهمیت کانون خانواده در این برهه که خانواده مورد هجمه رسانههای غربی است، ارزشمند میباشد اما در نهایت بدلیل نقاط ضعفی که بیان شد، نمیتواند نظر مخاطب را جلب نماید و برای مقدم دوست بعد از سریال عجیب”سرباز” شکست دوبارهای میباشد.