روانبخش صادقی عضو هیات مدیره فعلی خانه سینما در آستانه برگزاری انتخابات این نهاد صنفی، در قالب یادداشتی به حواشی روزهای اخیر، پرداخت.
در متن این یادداشت آمده است:
آنچه در خانه سینما پیش آمده قطعاً محصول یکی دو روز یا چند دوره اخیر نیست که خود میتواند تلنگری باشد بر نیاز به بازسازی این خانه و تغییر دیدگاهها و روشهای قدیمی و گاهاً اشتباه حاکم بر آن، تلنگری بر رفتارهای فرد فرد ما در تقابل با یکدیگر و با اساس این نهاد مدنی و در نهایت جامعه، تلنگری بر اهمیت نگرانیها و دغدغههای اهالی فهیم سینمای کشور بر مسائل روز با تمام گرفتاریها و تنگناهای کاری و معیشتی شان، تلنگری بر هیئت مدیره ها تا در خصوص مسائل مهم بی درایتی بخرج ندهند، تلنگری به رویههای اشتباه حمله سودجویانه به هیئت مدیره ها و کلیت خانه سینما با تمام ایرادات و مدیریت نادرستش، تلنگری است بر من و بر ما و بر منتخبین آتی، تلنگری بر یادآوری خانه سینمایی که میخواستیم و خانه سینمایی که داریم و آن کجا و این کجا!
اما من دلم برای خودِ این خانه میسوزد. برای خشت خشت آن. برای گفتمان جاری در آن در طی سالیان. برای خانه سینمایی که اکنون در جایی که میبایست باشد که نیست هیچ، بلکه در نیم دهه قبلتر خود هم نیست. حال تا کی باید دنبال مقصر بگردیم؟ من مقصرم. من هم مقصرم. من یکی از چندین یا چند ده یا چند صد مقصرم. نسل ما مقصریم چون گاهی قائل به احترام به سن و سابقه و شأن هنری افراد بوده و هستیم بیش از نیاز. مقصریم چون نمیتوانیم فرار به جلو بکنیم. مقصریم که نمیتوانیم در بدترین شرایط خانهمان را رها کنیم که مبادا طوفان حوادثی که در راه است بنیانش را برکَنَد. من هم مقصرم چون نمیتوانم چند روز مانده تا پایان دورهام و برگزاری مجمع عمومی استعفا دهم و بروم. من هم مقصرم چون میمانم تا جایی که حقوق قانونیم اجازه دهد تا آنچه از این خانه مانده را در انتخاباتی آزاد و قانونی به منتخبین این نهاد صنفی و مدنی تحویل دهم بدون نگاه خودی یا ناخودی بودنشان و بدون اندیشیدن به تاثیرگذار بودن یا نبودنشان. چون معتقدم این دیگ نه برای من بلکه باید برای دیگران بجوشد.
من هم مقصرم چون برای عافیت خود با فرافکنی به دنبال مقصر نمیگردم. چون اجازه دادم آنچه نگاه غیر آزاداندیشانه و نابرابر بوده است در خانهای با بنیان اصناف حرفهای برابر رشد بکند بی آنکه کسانی را مسببش بدانم. چون نتوانستم مانع از نگاه استبدادی و تمامیت خواه به اصناف و اعضا و حتی اعضای هیئت مدیره باشم. من هم مقصرم که میدانم از کجا نشأت میگیرد و گاهی سکوت کردهام.
دلم برای نسل خودمان و نسلهای بعدی میسوزد که پای در راه فرهنگ و هنر گذاردیم و چشممان به کسانی بوده است که نسل من و بعد از من باید از آنان بسیار چیزها طلبکار باشیم. وقتی از سوی رئیس نهادی مدنی و صنفی به اصناف تاثیرگذار اشاره میشود بیشک به اصناف غیرتأثیرگذار نیز قائل هستند و این همان مشق و مشی نادرست فعالیت اجتماعی در یک نهاد صنفی است. کاش مشخص شود از میان اصناف ۳۲ گانه خانه سینما کدامشان تاثیرگذارند و کدامشان نیستند. لازم است مشقهای فعالیتهای اجتماعی و مدنیمان را دوره کنیم تا بدانیم در تشکلهای صنفی و مدنی تمامی اعضا و یا اصناف از یک میزان اعتبار و شأن حقوقی برخوردارند و قوت و قدرت رأی شان نیز برابر است و این خوب نیست برخی از درون یک نهاد صنفی و حرفهای این را برنتابند.
این چه ادبیات و نگاه از بالایی است که برخی در این خانه حتی هنگام استعفا نیز دارند. من و ماها چه اشتباهی کردیم که هنوز باید درشتی و دروغ و تهمت بشنویم؟ تا کی نگاه مستبدانه و خودی و ناخودی؟ تا کی باید کسانی این خانه را از آن خود بدانند و حضور طیف مخالفان (در واقع منتقدانتان) را بر نتابند. چگونه بر رویههای دیگران و سیاسیون گاه بدرستی خرده میگیریم حال آنکه در سرای خویش همان میکنیم که بدان خرده گرفتیم و چه بسا در یک نهاد صنفی و مدنی مستبدانه تر از هر سیاستمداری عمل میکنیم.
من نیز به عنوان عضو هیئت مدیره و دبیر در این راهِ سخت فعالیت اجتماعی و مدنی بارها دچار تردید بودهام و اما اکنون یقین دارم که آنچه بر ما اوضاع را سختتر کرده و میکند از درون خودمان نشأت گرفته و خواسته یا ناخواسته همراه با رادیکالیسیم و استبداد بالقوه و گاه بالفعلِ ریشه دوانده در ذات خودمان بوده است. آیا اگر من یا کسانی در نهادی مدنی هیچ سخن نقادانه یا مخالف را نپذیریم آنجا که کار و قدرت در دستان خودمان باشد اجازه سخن به مخالفین خود خواهیم داد؟ چه بسا حتی آنها را از بسیاری جاها خواهیم راند و حقوقشان را نیز پایمال خواهیم کرد.
دلم برای خانه سینما میسوزد. خانهای که پایههایش سست شده و مسئولینش در بدترین و بحرانیترین زمان طرفِ عافیت خویش را انتخاب کرده و رهایش میکنند. در یک نظام مدنی و شکل گرفته بر پایه انتخابات اعضا، مانند خانه سینما گفتن اینکه چه کسی در حد هیئت مدیره آن است و چه کسی نیست آیا توهین به شعور اقشار و اصناف خانه سینما نیست؟ یا بی اعتبار کردن آرای نمایندگان اصناف که خود برخاسته از رای اعضایشان میباشند؟ گوینده این نگاه خودبین تعیین میکند چه کسی در حد چه چیزی هست یا نیست؟ این چه نگاه و تفکر مستبدانه و تمامیت خواهی است در ویترینی دموکراتیک؟ چه کسی تشخیص میدهد انتخابهای اصناف درست است یا نادرست؟ مگر میشود صلاحیت اصناف، نمایندگان و انتخابهایشان را در یک انتخابات صنفی و قانونی به راحتی زیر سوال برد! مگر میشود به شعور اجتماعی و حرفهای عدهای به این راحتی توهین کرد!؟
در خانه سینما تا به حال رسم بر این بوده که بیشترین مراودات و همراهی را رییس هیئت مدیره و مدیر عامل به لحاظ مسئولیتشان با مواضع دولتی داشتهاند که در بسیاری موارد حتی هیئت مدیره ها در جریان آن نیز نبودهاند. چگونه است که با نامهای از مقام دولتی که حتی اشاره به لغو یا عدم برگزاری مجمع عمومی نداشته بدون اطلاع و رای هیئت مدیره مجمع عمومی جلوتر از دولت و توصیههای بالاتری لغو میشود؟ با اینکه رئیس سازمان سینمایی نیز به صراحت از هرگونه دخالتی در خانه سینما و سیر برگزاری مجمع عمومی آن پرهیز کرده است، چگونه است که یکباره داد از دلایلی مانند ناهماهنگی با ارشاد و سازمان سینمایی و دولت برای شانه خالی کردن از مسئولیت سر میدهیم؟ گو آنکه در دولتهای پیشین با وجود بیشترین ناهماهنگیها بهترین همراهیها را نیز با دولت نداشتهایم؟ چه معنایی دارد چند روز مانده به پایان دوره و در پیچهای سخت این مسیر شانه از بار مسئولیت خالی کنیم که این مرکب لنگ آیا بتواند یا نتواند از این پرتگاهها به سلامت عبور کند بی آنکه ته دره سقوط کند.
مگر نه این است که سینماگران بخش مهمی از طلایهداران فرهنگ و هنر سرزمینمان هستند و خانه سینما قرار بوده است به مثابه نهادی که از پایین به بالا زیرساختها و ارکانش انتخاب و چینش میشوند باشد و در عین حال پاسخگو به همه آحاد شکلدهنده خود. چگونه بر دولتمردان، سیاسیون و حاکمان خرده بگیریم حال آنکه در سرای خویش همان و چه بسا بدتر از آن میکنیم که بدان خرده بسیار گرفته و میگیریم و منتقد آن هستیم.
کاش بدون حاشیهها و شفاف مانند یک خانواده حرف میزدیم، انتقاد میکردیم و مخالفت میکردیم. کاش هیچ کسی فکر نمیکرد در این شرایط حساس همیشگی بیش از سایرین مصلحت خانه سینما و سینمای ایران را درک میکند و در این مسیر گام برمیدارد و دیگران نه! کاش اهداف و منافع فردیمان از اهداف و منافع عمومی مهمتر تلقی نمیشد، کاش با مدیریت صحیح و با استفاده از الگوهای مطلوب، میان منافع فردی و سازمانی همبستگی صحیحی ایجاد میکردیم.
با این وجود بهتر آن میدانم که از تلاشهای تمام موسسین و پیشینیان و مسئولین و فعالان و اعضای این خانه از ابتدا تاکنون قدردانی و حمایت کنیم و در مقابل بدانیم کجا باید میبودیم و الان کجاییم. وامدار پیشینیان و اقداماتشان باشیم اما آسیب شناسی را فراموش نکنیم و با احترام به نظرات مخالف و بدون حب و بغض آنچه درست است را پیش ببریم. یادمان باشد چه خانهای میخواستیم و چه ساختیم و چه داریم! اگر زود نجنبیم و روند امور را بروز رسانی و اصلاح نکنیم و ساختار و چرخههای معیوبمان را برای حال و آینده بازسازی نکنیم با دستان خود ویرانهای خواهیم ساخت که هیچ دشمنی توان ساختنش را نداشته است.