
صبح دیروز، ۲ سارق خشن که به تازگی دستگیر شده اند، به محل سرقت بازگشتند و مقابل پلیس توضیح دادند که چطور در روز روشن و بدون کوچکترین هراسی به سمت مادر و دختر خردسالش حمله کردند و گوشی موبایل وی را به سرقت بردند.
هشتم فروردین؛ خیابان صابونیان
به گزارش همشهری، ظهر هشتم فروردین ماه بود که در خیابان صابونیان، حوالی بزرگراه بعثت، سارقی که ماسک به صورت داشت، به سمت مادر و دختر خردسالش که در پیاده رو ایستاده بودند، هجوم بردند. مادر، کودکش را در آغوش داشت و همان لحظه موبایلش را از کیفش بیرون آورد تا با آن تماس بگیرد. در همان لحظه، سارق خشن، گوشی موبایل را از دست زن جوان قاپید اما او به مقاومت پرداخت و سارق با وجود اینکه کودک جانش نیز در خطر بود، طعمه اش را روی زمین کشید تا هر طور شده گوشی را سرقت کند. در جریان این سرقت، دختر خردسال نیز روی زمین افتاد و سارق نیز پس از سرقت گوشی، با چند گام بلند خودش را به همدست موتورسوارش که کمی جلوتر ایستاده بود رساند و هر دو سوار بر موتورسیکلت فرار کردند، غافل از اینکه فیلم این سرقت در دوربین های مداربسته ثبت شده است.
در این شرایط تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت، تحقیقات خود را به شکل ویژه آغاز کردند و بعد از چند روز موفق شدند آنها را شناسایی و دستگیر کنند. این دو سارق صبح دیروز به محل جرم بازگشتند تا صحنه سرقت بی رحمانه خود را بازسازی کنند.
اول اردیبهشت؛ باز هم خیابان صابونیان
ساعت نزدیک به ۱۰ صبح است که خودروی ویژه حمل متهمان از بزرگراه بعثت وارد خیابان صابونیان می شود و در ابتدای خیابان توقف می کند. ۲ سارق خشن تحت تدابیر امنیتی از آن پیاده می شوند. در میان جمعیتی که برای تماشای بازسازی صحنه سرقت آمده اند، مادر و کودک خردسال نیز به همراه همسر و پسر بزرگترش نیز حضور دارند. زن جوان می گوید: هنوز وحشت آن روز در وجودم مانده است. از آن روز به بعد دیگر جرات نکردم از خانه بیرون بروم تا اینکه امروز شنیدم دزدان بی رحم دستگیر شده اند و قرار است صحنه سرقت را بازسازی کنند.
زن جوان در حالی که دختر خردسالش را مانند روز حادثه در آغوش دارد به همشهری می گوید: ما اهل افغانستان هستیم و چند سالی می شود که در تهران زندگی می کنیم . او به پارکینگی که در اطراف محل سرقت است اشاره می کند و ادامه می دهد: برادرشوهرم در این پارکینگ مشغول به کار است. قبل از ظهر هشتم فروردین بود به همراه شوهر و فرزندانم به این خیابان آمدیم. شوهرم همراه پسرم وارد پارکینگ شدند تا موتورش را بردارد. می خواستیم برای خرید عید فطر به بازار برویم. گوشی را از کیفم بیرون آوردم تا به مادرم زنگ بزنم که ناگهانسایه مردی جوان که ماسک به صورت داشت را پشت سرم احساس کردم. او به من حمله کرد، درحالیکه دخترم در آغوشم بود.
در برابرش مقاومت کردم اما او به شدت مرا کشید به طوری که من و دخترم زمین خوردیم.
او ادامه می دهد: سر دخترم به زمین برخورد کرد و گریه کرد. نمی دانید چه حالی داشتم، تمام بدنم از شدت ترس و وحشت می لرزید. سارق در نهایت گوشی ام را به سرقت برد و چون خیابان خلوت بود، تنها کسی که متوجه شد نگهبان مرکز خرید بود که به کمکم آمد اما سارقان به سرعت با موتورسیکلت فرار کردند. خیلی نگران دخترم شدیم و او را به بیمارستان بردیم اما خوشبختانه به خیر گذشت و ضربه ای که به سرش وارد شده بود، سنگین نبود اما خب دچار مشکلات روحی شده و از وقتی این اتفاق افتاد، شب ها کابوس می بیند و با گریه از خواب می پرد. خودم هم وقتی فیلم سارقان پخش شد، با دیدن آن بار دیگر وحشت به سراغم آمد. حالا می خواهم دزدان خشنی که حتی به دختر یک ساله و نیمه ام که بغلم بود رحم نکردند، سوال کنم که اگر کسی به مادر یا خواهر شما برای سرقت یکگوشی، به صورت وحشیانه هجوم برده و آنها را به زمین بکوبد، چه واکنشی دارند؟
زن جوان در پایان می گوید: فکرش را هم نمی کردم که به این سرعت دزدان بی رحم دستگیر شوند، چون صورت هایشان را پوشانده و پلاک موتورشان را هم مخدوش کرده بودند. از سرعت عمل پلیس آگاهی تهران که به فکر امنیت مردم هستند، تشکر می کنم.
و انتظار دارم طبق قانون با آنها برخورد شود تا دیگر کسی جرات نکند، جان مردم را به خطر بیندازد.
تشکر از پلیس
یکی دیگر از شاکیان این باند، زنی است که روز بیست و هفتم فروردین ماه به دام سارقان افتاده است. او در میان جمعیت حضور دارد و می گوید: ساعت ۲۳:۴۲ بود که از ماشین پیاده شدم و پای دستگاه خودپرداز رفتم تا کار بانکی انجام بدهم. ناگهان یک دستگاه موتور سیکلت با دو سرنشین به من نزدیک شدند. یکی از آنها کاپشن مشکی به تن داشت و دیگری قرمز. هردو ماسک به صورت زده بودند که ناگهان یکی از آنها گوشی مرا که دردستم بود قاپید و فرار کرد. من تا چند دقیقه شوکه بودم و بعد به خودم آمدم. وی ادامه داد: فیلم سرقت وحشیانه این باند را در فضای مجازی دیدم و آنها را شناختم اما اصلا باور نمی کرد پلیس به این سرعت، سارقان را دستگیر کنند. از عملکرد سریع و به موقع پلیس پایتخت، تشکر می کنم که این افراد را خیلی زود دستگیر می کند تا نتوانند در خیابان های شهر جولان بدهند و امنیت مردم را به خطر بیندازند.
وحشت اهالی محل
«روزی نیست که ما در این خیابان صدای فریادهای مردمی که در دام سارقان گرفتار شده اند را نشنویم. » این جمله را چند نفر از اهالی خیابان صابونیان می گویند.
یکی از آنها که زنی جوان است به همشهری می گوید: من ساکن این محل هستم و هرگز در ساعت های خلوت روز مانند صبح خیلی زود یا وقتی هوا تاریک می شود، جرات نمی کنم از خانه بیرون بیایم. امیدوارم این خیابان از وجود این سارقان فرصت طلب، پاکسازی شود و دیگر سارقی جرات نکند به راحتی در این خیابان که زنان و کودکان نیز رفت و آمد دارند، جولان بدهد.
مجازات سنگین
رفته رفته جمعیت بیشتر می شود. مردم با خوشحالی به سمت پلیس می روند تا به خاطر دستگیری سارقان تشکر کنند.
یکی از آنها به همشهری می گوید: دوست من ماه قبل به صورت اقساطی یک گوشی ۷۰ میلیونی خرید که در همین خیابان، سارقان گوشی او را قاپیدند. تا مرز سکته بنده خدا رفت چون گوشی اش را دزدیند و او ناچار است تا دو یا سه سال قسط گوشی را بدهد. او ادامه می دهد: این خیابان به دلیل اینکه، خلوت است، پاتوق سارقان است برای زورگیری. ما تقریبا هر روز صدای فریاد مالباخته هایی را می شنویم که سارقان موتور سوار، در یک چشم بهم زدن گوشی موبایل یا کیف شان را قاپیده و فرار می کنند. در بعضی مواقع هم سارقان برای رسیدن به هدف خود، طعمه هایشان را هل داده و با جانشان نیز بازی می کنند. امیدوارم برای این متهمان، مجازات سنگین در نظر بگیرند تا درس عبرتی برای مجرمان دیگر شود.
حالا سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران نیز وارد محل بازسازی صحنه سرقت میشود
وی در جمع خبرنگاران میگوید:اواخر فروردینماه بود که فیلمی از یک سرقت خشن از یک زنی که کودکی در دست داشت در فضای مجازی منتشر شد.
این سارقان با تهدید این زن و آسیبی که به او و کودک خردسالش رسانده بودند، بعد از سرقت تلفن همراهش متواری شده بودند.
رئیس پلیس آگاهی تهران ادامه می دهد: کارآگاهان با تلاش شبانه روزی موفق به شناسایی سریع این دو سارق سابقه دار شدند و روز یکشنبه پس از دریافتحکم قضایی، دستگیرشان کردند که در بازرسی از مخفیگاهشان، اموال مسروقه به دست آمد.
سارقان به چندین فقره سرقت دیگر نیز اعتراف کردهاند و مالخر آنها نیزشناسایی شده است و قطعا اشد مجازات برای آنها در نظر گرفته می شود.
چرا «زیبای وحشی»؟
کلمه «زیبای وحشی» روی گردن یکی از متهمان خالکوبی شده است. خودش می گوید به تقلید از یکی از رفقای خلافکارش این نام را برای گروهشان خالکوبی کرده است اما متهم دیگر معتقد است که این نام، رعب و وحشت در دل همه ایجاد می کند.
فیلم سرقتتان که در فضای مجازی جنجال به پا کرده بود را دیده اید؟
متهمی که پشت گردنش خالکوبی دارد، پاسخ می دهد: نه، ندیدیم. تا جاییکه می دانم دوست و آشنا هم ندیده است که اگر دیده و ما را می شناخت، قطعا به گوشمان می رسید.
چرا طعمه ای را انتخاب کردید که کودکش را در آغوش داشت؟
وقتی زن جوان را شناسایی کردیم، دست بچه اش را گرفته بود، وقتی دور زدیم، متوجه شدیم بچه را بغل کرده است.
اگر برای بچه اتفاقی افتاده بود، چه کار می کردید؟
اشتباه کردیم.
فقط از زنان سرقت می کردید؟
اکثراوقات از خانم ها سرقت می کردیم چون راحت تر بود. ممکن بود اگر آقا را طعمه قرار دهیم، گیر بیفتیم.
فقط گوشی سرقت می کردید؟
هم گوشی و هم کیف.
چه زمان هایی برای سرقت می رفتید؟
هر زمان از خواب بیدار می شدیم حدود ساعت ۱۱ یا ۱۲ ظهر
و محل های سرقت کجا بود؟
اطراف محل خودمان، شوش، خراسان، صابونیان...
چند وقت است که سرقت می کنید؟
از ۸ فروردین که اولین سرقت مان بود، تا دیروز (یکشنبه) که دستگیر شدیم، حدود ۱۰ سرقت انجام دادیم.
یعنی سرقت از زنی که کودک خردسالش همراهش بود، اولین سرقت شما بود؟
درسته. بعد از آن سرقت ها شروع شد و یک روز درمیان راهی سرقت می شدیم
گوشی شاکی را چند فروختی؟
سامسونگ بود و اگر اشتباه نکنم یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان فروختیم.
سابقه داری؟
دوبار به خاطر شرارت بازداشت شده ام، این اولین باری است که برای سرقت دستگیر می شوم. اما رفیقم سه سابقه گوشی قاپی دارد.
با پول های سرقتی چه کردید؟
یک میلیون و دو میلیون مگر پول زیادی است؟ خیلی سریع خرج می شد ...
زن و بچه داری؟
نه. قبلا زن داشتم اما جدا شدیم. چون زنم به من خیانت کرد و از همان زمان از زن ها متنفر شدم.
به همین دلیل است که بیشتر سوژه هایتان، زنان بودند؟
متهم جوان سکوت می کند.
چرا اسم باندتان را گذاشتید زیبای وحشی و حتی این کلمه را هم پشت گردنت خالکوبی کردی؟
اولا که خودم را زیبای وحشی می دیدم. دوما می خواستم یک اسم و رسم خاص در میان خلافکاران داشته باشم تا در کری خوانی هر کس اسم مرا می شنود وحشت کند. نکته دیگرش هم برمی گشت به یکی از رفقایم که چند سال قبل قصاص شد. او کلمه زیبای وحشی را خالکوبی کرده و مرتکب قتل در درگیری شد. افتاد زندان و در آنجا هم با زندانیان درگیر و دومین جنایت را رقم زد. به خاطر رفاقت عمیقمان، این کلمه را به یاد رفقیم که قصاص شده، پشت گردنم خالکوبی کردم و این اسم را روی باندمان گذاشتم. به عشق او حتی وارد دنیای ورزش شدم و بدنسازی هم کار می کنم.