بیشک اولین و بزرگترین مشکل « جزیره »، فیلمنامه آن است. قصه، شخصیتها و اتمسفر این سریال کاملا غیرواقعی و پر ایرادند. انگار که فیلمنامهنویس خواسته الگویی فرنگی را در بستری ایرانی طراحی کند اما آنقدر در این کار ناموفق بوده که حتی دیالوگهای ساده آن هم مورد نقد کاربران فضای مجازی است.
درکنار تمام داستانکها، کاراکتر محوری زن سریال یعنی صحرا، یکی از مهمترین نقاط ضعف کار است. او خبرنگاری است که دقیقا بهشکل کاریکاتوری ترسیم شده است. اصولا خبر و خبرنگاری فرسنگها با آنچه در «جزیره» تصویر شده متفاوت است. در سریال سیروس مقدم، خبرنگار قصه، فردی پرحرف، پررو، یکدنده، مغرور و مثلا باهوش طراحی شده که خروجیاش بشود یک خبرنگار کاربلد!
او دائم دست به گوشی است و با یک استوری(!) و یک سوال، یک کمپانی مشکوک اقتصادی را به دردسر میاندازد. او قبلا خبرنگار اقتصادی بوده و دادگاهی شده و حالا هم برای پوشش یک رویداد ورزشی به کیش آمده است!
آخر کجای کار رسانه اینگونه است که یک خبرنگار معتبر حوزه اقتصادی چنین شیفتی به حوزه دیگر کند؟ اینها به کنار! چرا عادت کردهایم که فساد اقتصادی، رانت و... را اینقدر ساده بگیریم و برای افشایش یک دخترک بتواند اقدام کند؟!
«جزیره» سریالی است که با کمترین دانش سینمایی پی به باگها و حرفههای متعددش خواهید برد. محصولی که خواسته با انتخاب لوکیشنی جذاب و بازیگرانی رنگارنگ مخاطب را جذب کند. حتی حضور خواننده جوان جذاب هم نتوانسته عمق ایرادات را کاور کند و نهایتا هر مخاطب جدی و سریالبینی میتواند ایرادات را برای خودش مرور کند. «جزیره» نمونه خوبی برای وضعیت این روزهای شبکه نمایش خانگی و تولیداتش است.
آیا قرار است در به همین پاشنه بچرخد یا صاحبان پلتفرمها فکری به حال کیفیتشان میکنند؟ و اما سیروس مقدم! آیا او صرفا محض یک درآمد خوب و کار در یک پروژه پرزرق و برق سراغ ساخت این سریال رفته یا میخواهد دوریاش از تلویزیون را ادامه دهد؟ فاصلهای که با «جزیره» منجربه کاهش اعتبار مقدم شده است.