۳۱ شهریور سالروز آغاز رسمی جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران است، اما شواهد مسلم تاریخی از حملات متعدد بعثیها به خاک ایران در ماههای پیش از شهریور ۱۳۵۹ حکایت دارد. در این رابطه عمدتاً به بمبارانهای مرزی در شش ماه منتهی به آغاز جنگ، کودتای نقاب و… استناد میشود اما حمله نظامی از سوی رژیم بعث به ایران در واقع از زمان دولت موقت مهدی بازرگان تمهید شده بود. مطلبی که بازرگان و ابراهیم یزدی، نفر اول و دوم نهضت آزادی بارها به آن اذعان کرده و اشاره کردند که از تحرکات عراق در مرز اطلاع داشته و میدانستند که حمله رژیم بعث به کشور حتمی است. با این حال نه تنها هیچ اقدام جدی از سوی مقامات دولت موقت در این باره صورت نگرفت، بلکه در سالهای بعد آنها همواره تلاش کردند که این انفعال خود را موجه نشان دهند.
روابط مخفیانه دولت موقت با سازمان سیا
یکی از مطالبی که پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا علنی شد، روابط مخفیانه سران نهضت آزادی و دولت موقت با مأموران سیا و دیپلماتهای آمریکایی بود. از مواردی مورد بحث طرفین در جریان این مذاکرات مخفیانه، تاکید طرف آمریکایی بر قریب الوقوع بودن حمله رژیم بعث به خاک ایران بود. اینکه آمریکا با چه نیتی این اطلاعات را به سران دولت موقت میداد مفردا قابل بحث است، اما اینکه اطلاعات آمریکا بر حمله عراق به ایران دلالت میکرد مسلم است. در این خصوص، «مارک گازیوروسکی»، محقق آمریکایی در مقالهای که در سال ۲۰۱۲ در مجله «میدل ایست ژورنال» منتشر کرد، به یکی از این دیدارها اشاره میکند که در مهرماه ۱۳۵۸ در تهران میان «ابراهیم یزدی» و «عباس امیرانتظام» و دو تن از مأمورین سازمان سیا به نامهای «جورج کیو» و «ران اسمیت» برگزار شده است.
این محقق آمریکایی مینویسد: «جورج کیو در مورد تدارکات عراق جهت حمله به ایران، برای یزدی و امیرانتظام گزارش داد و به آنها گفت که آمریکا اسناد متقنی دارد مبنی بر انجام مانورهای نظامی از سوی عراق که فقط میتواند با هدف آمادهشدن عراق برای حمله احتمالی به ایران صورت گرفته باشد.»
گازیوروسکی همچنین از دیدار خود با رئیس وقت پایگاه سازمان سیا در ایران مینویسد و از قول او عنوان میکند که ده روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی در ایران، با ابراهیم یزدی دیدار داشته و به او تأکید کرده است که اطلاعاتی دارد که حاکی از تصمیم جدی دولت عراق برای حمله به ایران است.
روز و ساعت حمله صدام به روایت یزدی
از طرفی ابراهیم یزدی خود در مصاحبه با سایت «تاریخ ایرانی» تصریح میکند که حمله عراق قابل پیش بینی بود و مقامات دولت موقت خیلی پیش تر از آنکه آمریکاییها به آنها اطلاعات بدهند از روز و ساعت حمله اطلاع داشتهاند! یزدی میگوید: «ما در اسفند ۵۷ پیشبینی کرده بودیم که به ایران حمله خواهد شد، اما چه کشوری برای حمله داوطلب بود؟ آیا پاکستان توان آن را داشت و در وضعیتی بود که به ما حمله کند؟ ما میگفتیم، خیر. دلایلش روشن بود. افغانستان هم خودش دچار درگیری بود. شوروی هم در وضعیتی نبود که بخواهد به ایران حمله کند، چرا که جنگی بزرگتر در میگرفت. آمریکا و ترکیه هم از نظر ما جزو حملهکنندگان احتمالی نبودند. تنها کشوری که در آن تاریخ پیشبینی کرده بودیم به ایران حمله خواهد کرد، عراق بود، چون هم درآمد نفتی و هم ادعاها و بهانههای خوبی برای حمله داشت.»
او همچنین در این گفتگو ادعا میکند: «پس از انقلاب، آقای حمید آهنگران، برادر صادق آهنگران - که با او از نظر فکری متفاوت است - و از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا که در رشته ارتباطات تحصیل کرده بود، مسئول صدا و سیمای خوزستان شد. او از رفتوآمدهای نظامی در مرز ایران و عراق با هلیکوپتر صدا و سیما فیلم گرفته بود. فیلمهایش موجود است. خودش هم اهل دزفول است و حتی رشته ارتباطات را با تشویق من انتخاب کرد. آهنگران مرتب به وزارت امور خارجه میآمد و جزئیات همه تحرکات عراقیها را در اهواز و خرمشهر به من گزارش میداد.»
با این حال نهضت آزادی با علم به حمله احتمالی عراق به ایران، اولاً این موضوع را به حضرت امام و شورای انقلاب منتقل نکرد و با عدم اطلاعرسانی در این خصوص، زمینه تصرف بخشهای زیادی از استانهای غربی کشور توسط ارتش بعث را فراهم کرد و ثانیاً هیچ اقدام مؤثری برای پیشگیری از جنگ و مقابله با آن انجام نداد. حتی بر مبنای شواهد قطعی میتوان گفت که اعضای دولت موقت و سران نهضت آزادی در عدم انتقال این اطلاعات به امام و عدم تمهید مقابله با رژیم بعث تعمد داشتهاند.
گازیوروسکی نیز در مقاله خود با تاکید بر اینکه بازرگان از حمله عراق خبر داشته نوشته است: «پس از استعفا، بازرگان اطلاعات موجود در گزارش کیو را به جانشینانشان نداد، اطلاعات در مورد تدارک حمله عراق به ایران و اینکه چطور میتوان به یاری «آیبکس» این تدارکات را رصد کرد. مقامات ایرانی غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجهشان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آنها همچنین به رغم درگیریهای مکرر با نیروهای عراقی طی ماههای پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی در مناطق مرزی نکردند. ایران یگان جنگی بزرگ، گردان توپخانه، گردان مسلح، یا یگانهای هلیکوپتری یورشی در مناطق مرزی که عراق، شهریور از آنجا حمله کرد نداشت.»
بازرگان خود ادعا میکند که حمله نظامی عراق به ایران امری بدیهی بود و همگان میتوانستند چنین موضوعی را پیشبینی کنند، ولی عملکرد وی نشان میدهد که هیچ توجهی به این موضوع نداشته به طوری که برخی تصمیمات نظامیاش، به تضعیف قدرت نظامی جمهوری اسلامی در آستانه تجاوز عراق به خاک ایران منجر شده است.
فرش قرمز بازرگان پیش پای صدام
دولت موقت با تعلیق قرارداد خرید ۱۶۰ فروند هواپیمای اف ۱۶، یازده فروند فانتوم ۴_ ای، هفت فروند هواپیمای آواکس، ۲۵ فروند بالگرد کبرا، ۱۰۰۰ فروند موشک ضد رادار، ۵۱۶ موشک هوا به هوای اسپارو، ۱۸۶ فروند موشک هوا به هوای ساید ویندر، ۱۰۰۰۰ فروند موشک سبک قابل حمل از آمریکا، چهار فروند کشتی جنگی بزرگ اژدرافکن و شش فروند زیردریایی از آلمان فدرال، سی فروند بالگرد از ایتالیا، ۱۷۵ فروند موشک ضدرادار و ۱۲۰۰ دستگاه تانک و دو فروند کشتی دفاعی از انگلستان و… لطمه بزرگی به ارتش ایران زد.
جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه دولت موقت نظام دفاعی کشور را به شدت تضعیف کرد، میگوید: «در ماههای اول پس از سقوط رژیم پهلوی تصمیمات بسیار خطرناکی سریعاً گرفته شد که از جمله آنها مساله تضعیف شدید ارتش بود که دستور دادند هر کسی برود به شهر محل تولد خود و همچنین مدت سربازی به یک سال کاسته شد، جابجایی نیروها را خیلی گسترده به هم زدند و قراردادهای نظامی را لغو کردند.»
نهضت آزادی در سالهای دهۀ ۶۰ با انتشار جزوهای تحت عنوان تحلیلی دربارۀ جنگ و صلح، به بهانه آنچه «مواجهه دیپلماتیک» میخواند، انفعال خود در برابر اقدامات عراق را اینچنین توجیه میکند: «زمانی که هواپیماها و هلیکوپترهای عراق، دهات مرزی ایران را در غرب بمباران کردند، عناصر و گروههایی مرموز دست به تحریکاتی شدید علیه دولت موقت زدند، و از دولت خواستار مقابله به مثل و شدت عمل و اعزام ارتش شدند. دولت موقت، چنین معرکهای را به مصلحت کشور و انقلاب نمیدانست (!) اعزام ارتش به منطقه و مقابله با عراق درحالیکه ارتش هنوز تجدید حیات نکرده و نیروهای انقلابی به درستی کنترل آن را به دست نگرفته بودند، خطری بسیار جدی برای انقلاب محسوب میشد.»
در این باره قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معتقد است: «در دوره دولت موقت خود آقای بازرگان ۱۷ یا ۱۸ بار از طرف عراق به مرزهای ما حمله شد؛ پاسگاههای ما را مورد حمله قرار دادند. حالا یک بخشی را ممکن است تحلیل کرد که در درون اینها روح جهاد و مبارزه نیست، حداقل روح تحلیل و بررسی و تحقیق باید به عنوان یک روشنفکر باشد. آنها این را هم ندارند و بر این اساس اینها با مسئله جنگ به کلی مخالف بودند. در حقیقت ما در انقلاب اسلامی با جریان نهضت آزادی به عنوان یک نگرش خاص و برداشت خاص از اسلام مواجه شدیم که در یکی از بیانیهها نوشتند: «ما مدافع اسلام اومانیسم هستیم!»
ادعاهای ضد جنگ، ظاهرالصلاح و عوام پسند در حالی از سوی نهضت آزادی مطرح میشد که تصمیمات دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی و کاهش شدید بودجه دفاعی کشور با آنچه که «اقدامات دیپلماتیک» میخواندند هیچ هماهنگی نداشت. اگر چنانچه دولت بازرگان از تصمیم عراق برای حمله به ایران آگاه بود، باید در قبال تبلیغات و تجاوزات مرزی عراق، موضع قویتر و پیشگیرانهتری اتخاذ میکرد و از لغو پارهای از قراردادهای نظامی اجتناب میکرد. اما چنانکه مشخص است سیاستهای اتخاذ شده در دوران دولت موقت نتوانست به حل و فصل اختلافهای ایران و عراق منجر شود و در نتیجه فرصت مناسب برای برخورد جدی با سیاستهای خصمانه عراق برای دولت بعدی نیز از بین رفت.
روحانی: نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی اینچنین بر ما تحمیل نمیشد
حسن روحانی در ۱۵ آذر ۱۳۶۴ در سخنرانی پیش از نمازجمعه، تحمیل جنگ را با مشی سازشکارانه دولت موقت مرتبط دانست و گفت: «ممکن است بگوییم آمادگی همواره باید برای دفاع باشد؛ ولی باید بالاتر از این سخن گفت که یک ملت باید حتی آمادگی برای تهاجم داشته باشد. اگر ملتی صلح پایدار و استقامت میخواهد باید آمادگی جنگ داشته باشد. بسیاری از تئوریسینهای دنیا میگویند برای استقرار صلح در یک جامعه تنها نیروهای دفاعی نیاز نیست بلکه آمادگی جنگی باید باشد. تنها راه دفاع تعرض است آنوقتی دشمن میترسد به ملتی هجوم آورد که بداند اگر هجوم کند مقابلهبهمثل میشود و هجوم متقابل را باید تحمل کند. اگر ملتی قدرت تهاجم نداشته باشد قدرت دفاع هم نخواهد داشت و اگر جامعهای بخواهد مصون از حملات دشمنان باشد باید دارای یک بنیه نظامی قوی باشد و این مخصوص یک دوره مخصوص نیست. اگر نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی اینچنین بر ما تحمیل نمیشد، آنهایی که حتی تصمیم داشتند هواپیماهای اف -۱۴ ما را به آمریکا پس دهند و اگر شهید بهشتیها و عزیزانی چون خامنهایها و هاشمیها در شورای انقلاب نبودند، دولت موقت در تابستان ۵۸ آنها را به آمریکا پس داده بودند. من نمیگویم خیانت یا عدم خیانت بلکه اینیک نادانی و عدم تفکر صحیح برای یک ملت انقلابی بود.»
با این حال بهنظر میرسد که انفعال دولت موقت در مواجه با تهاجم عراق دلایل پشت پردهای داشته است و نمیتوان آنرا صرفاً جدی نگرفتن این هشدارها توصیف کرد. «رعد الحمدانی» فرمانده سابق گارد ریاست جمهوری صدام، در مصاحبهای با خبرگزاری «روسیا الیوم» مدعی است که «بر اساس دستوراتی که به ما ابلاغ شده بود، فلسفه جنگ این بود که نیروهای ملیگرا مانند بازرگان از این طریق بتوانند حکومت را در تهران در دست بگیرند و ما را از عوارض انقلاب در ایران نجات دهند.»
او تاکید میکند که «قرار بود نیروهای عراقی ۱۰ تا ۲۰ کیلومتر در عمق خاک ایران و در طول ۱۳۵۰ کیلومتر مرز دو کشور نفوذ کنند تا سران ایران نیروهای خود را به طرف مرزها اعزام نمایند. این شرایط میتوانست به نهضت آزادی، مهدی بازرگان و یارانش در ایران اجازه دهد که کنترل تهران را در دست بگیرند.»
ادعاهای فرمانده بعثی البته با اقدامات و مواضع نهضت آزادی مناسبت دارند. غیر از دیدارهای پنهانی آنها با مأموران سیا که ذکر آن پیش از این میان آمد، دیدار مخفی بازرگان با برژینسکی در الجزایر و افشای اسناد همکاری امیرانتظام با لانه جاسوسی مواردی است که نشان میدهد دولت موقت با محوریت نهضت آزادی به تحمیل جنگ بر ایران بی رغبت نبود، اگر چه شاید برای آن حد و حدودی در نظر داشت. بر فرض محال اگر اسناد موجود خیانت نهضت آزادی در شروع جنگ را اثبات نکند، مواضع آنها در دهه شصت و نامهها و بیانیههای موهن آنها در خوشبینانهترین حال نشان میدهد که نهضت آزادی درک صحیحی نه از اسلام دارد و نه از سیاست و جنگ.