حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه 31 شهریور) در ارتباط تصویری با رزمندگان و پیشکسوتان جهاد و شهادت، با اشاره به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی (ره) فرمودند: «قبول قطعنامه که امام به آن جام زهر گفتند، کار عاقلانه و مدبرانهای بود که در آن مقطع باید انجام میگرفت. اگر اینطور نبود امام آن را نمیپذیرفت. ما از نزدیک شاهد بودیم و میدیدیم که چه دارد میگذرد. باید مراقب تحریفها در این مورد بود.»
این سخن رهبر انقلاب دستمایه تحریف برخی کاربران فضای مجازی قرار گرفته و این عبارت را نشانهای از احتمال مذاکرات جدید دانستند، در حالیکه نگاهی به سخنان سابق رهبر انقلاب درباره قطعنامه نشان میدهد ایشان پیشتر نیز چنین موضعی درباره پذیرش قطعنامه 598 داشتند.
حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار کارگزاران نظام در مهر ماه سال 85 فرمود: «امام مظهر استقامت و ایستادگی و مظهر امید به آینده و پیشرفت به سمت آیندهها بود. در جنگ هم همینطور عمل کرد؛ در پذیرش قطعنامه هم همینطور عمل کرد؛ در اعلامیههای خود و بیانیههای خود هم همینطور عمل کرد؛ این راه را به ما هم یاد داد و ما هم در همین راه قدم گذاشتیم و به فضل و به کمک الهی، در همین جهت هم پیش خواهیم رفت؛ بدون هیچگونه تعلّل و توانی؛ به حول و قوّهی خداوند.»
ضمن اینکه پذیرفتن قطعنامه 598 در سال 67 با پذیرفتن مذاکره در شرایط کنونی، تفاوتهای ریشهای و اساسی دارد و صرف نگاه مقطعی به پذیرش قطعنامه 598 و عدم تحلیل روندها و زمینهها، خطای در فهمِ چرایی و چگونگی پذیرش قطعنامه و عدم درک جام زهر بودن توام با عاقلانه و مدبرانه بودن پذیرش قطعنامه از سوی امام خمینی (ره) به وجود خواهد آورد. در نوشتار زیر با تحلیل روندها، به تفاوتهای ماهوی قطعنامه 598 و مذاکره در شرایط کنونی و چرایی عاقلانه بودن، اما جام زهر بودن پذیرش قطعنامه پرداختهایم.
چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی و پس از اینکه صدام در همان روزهای نخست جنگ نتوانست به اهداف حداقلی و حداکثری خود از تجاوز به ایران (هدف حداقلی: اشغال خرمشهر و آبادان و دسترسی مناسب به آبهای آزاد – هدف حداکثری: اشغال ایران و سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران) دست یابد، دست به دامان برخی سران عرب شد تا واسطه مذاکره با ایران شوند و ایران آتشبس را بپذیرد.
صدام با طرح موضوع مذاکره و آتشبس به دنبال این بود تا با مذاکره وقت بخرد و در نتیجه به تقویت توان نظامی خود و رفع کاستیها (از سطح راهبردی تا تاکتیک و تکنیک) بپردازد. او همچنین با طرح آتشبس به دنبال این بود تا در سرزمینهای اشغالی باقی بماند و در مذاکرات، در قبال این مناطق، امتیازاتی از ایران دریافت کند.
امام خمینی (ره) بر موضوع مقاومت و عدم مذاکره تاکید داشتند ولی بنیصدر که برخلاف امام معتقد به حضور نیروهای مردمی در جبهههای جنگ نبود، پس از شکستهایی که در چند عملیات متحمل شد، مقاومت را بیفایده دانست و پیشنهاد داد آتشبس را بپذیریم و با صدام مذاکره کنیم.
با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، ایران راهبرد مقاومت را با بهکارگیری نیروهای مردمی به طور جدی دنبال کرد و در مدت یک سال توانست بخش اعظم و مهمی از مناطق اشغالی را طی عملیاتهایی از ثامنالائمه تا بیتالمقدس آزاد سازد.
در واقع جمهوری اسلامی ایران با تغییر راهبرد و تاکتیکها و به صحنه آوردن مردم در عرصه دفاع (دفاع همهجانبه) توانست طی یک سال، صدام را از بخش اعظم سرزمینهای خود بیرون کند. در صورتی که اگر ایران راهبرد مذاکره و قبول آتشبس را انتخاب میکرد و در پیش میگرفت، نه تنها نمیتوانست سرزمینهای خود را پس بگیرد، بلکه ممکن بود در پی تجدد قوای ارتش بعثی، بخشهای دیگری از ایران هم به اشغال دشمن درآید و در نتیجه صدام بخشهایی از اهداف حداقلی تا حداکثری خود از تجاوز به ایران را کسب کند.
صدام تلاش داشت با برقرای آتشبس و مذاکره با ایران، به تجدید قوای خود بپردازد و جای پای خود را در مناطق اشغالی تثبیت کند.
با اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی شهر مهم و استراتژیک خرمشهر، ایران راهبرد تعقیب و تنبیه متجاوز را با هدف پایان دادن به جنگ و دستیابی به حقوق خود ادامه داد. صدام و حامیان عربی و غربی در این دوره نیز تلاش داشتند ایران را پای میز مذاکره بنشانند، اما چون همچنان بخشهایی از کشور در اشغال دشمن بود و سازمانهای جهانی قائل به شناسایی عراق به عنوان آغازگر جنگ نبودند و وضعیت بین ایران و عراق را جنگ قلمداد نمیکردند و در نتیجه غرامتی برای ایران قائل نبودند، ایران تصمیم به ادامه جنگ گرفت.
طبق گفته تحلیلگران و کارشناسان جنگ ایران و عراق، اگر ایران در آن دوره پای میز مذاکره مینشست و آتشبس را میپذیرفت، ایران هیچ برگ برندهای نداشت تا با آن بتواند در مذاکرات، مناطق اشغالی را پس بگیرد، عراق را به عنوان متجاوزگر معرفی کند و حتی موضوع غرامت را طرح کند.
مقاومت فعالی که ایران در دوره پس از فتح خرمشهر برگزید تا با گرفتن منطقهای بتواند برگ برندهای به دست بیاورد و در مذاکرات استفاده کند، اگرچه همراه با فراز و نشیبهایی بود، اما بالاخره با اجرای پیروز عملیاتهای والفجر هشت و کربلای پنج و به تسلط درآوردن جزایر مجنون شمالی و جنوبی (البته این منطقه در عملیات خیبر به دست آمد)، فاو و شلمچه، توانست سازمانهای جهانی و به خصوص شورای امنیت سازمان ملل را مجبور سازد تا وضعیت بین ایران و عراق را جنگ قلمداد کنند و در نتیجه چارچوبهای حاکم بر وضعیت جنگی را بر قطعنامه 598 حاکم کنند.
بنابراین مقاومت و نفی مذاکره و آتشبس در برهههای پیش از فتح خرمشهر و پس از آن توانست، ایران را در برابر عراق در وضعیت برتر قرار بدهد که در نتیجه شورای امنیت مجبور به پذیرش درخواستهای ایران به صورت حداقلی بشود.
کلیت قطعنامه 598 مورد پذیرش ایران بود و میتوان گفت تا حدودی نزدیک به آن چیزی بود که ایران آن را دنبال می کرد، اما ترتیب بندهای آن مورد موافقت ایران نبود و ساز و کار مشخصی برای موضوع تعیین متجاوز و... مشخص نشده بود. از این روز از تابستان سال 66 که قطعنامه 598 صادر شد، ایران با هدایت امام خمینی (ره) سیاست نه نفی و نه تایید را در قبال این قطعنامه در پیش گرفت و تلاش کرد در ترتیب بندها و ساز و کار اجرایی برخی از بندها تغییراتی به وجود بیاورد. اما در یک سال پایانی جنگ، اتفاقات در جبهههای جنگ به گونهای رقم خورد که ایران به ناچار مجبور شد قطعنامه را با همان شرایط بپذیرد و پذیرش قطعنامه در آن شرایط و در آن زمان، بهترین تصمیمی بود که ایران اتخاذ کرد.
امام با توجه به شرایط داخلی آن زمان، تصمیم مدبرانه و عاقلانهای برای دفاع از ایران گرفتند، اما هدف امام با تکیه بر راهبرد مقاومت، سقوط صدام و رفع همیشگی تهدیدات بود. از آنجا که آن هدف محقق نشد، امام از پذیرش قطعنامه با عنوان نوشیدن جام زهر یاد کردند.
ایران اگر چند روز زودتر و یا چند روز بعدتر قطعنامه 598 را میپذیرفت، وضعیت دیگری برای ما پیش میآمد، اما پذیرش در آن زمان موجب شد تا در وضعیت برابر قرار بگیریم. اینکه امام خمینی (ره) بارها در سخنان خود تاکید داشتند که سرنوشت جنگ در صحنه نبرد و نه در میدان مذاکره رقم خواهد خورد، به همین دلیل بود. به اعتقاد برخی اگر دولت در آن برهه تمام توان خود را در اختیار جنگ قرار میداد و رزمندگان میتوانستند مقاومت فعال را به خوبی پیش ببرند، شاید در ترتیب بندها تغییراتی ایجاد میشد و ایران به اهداف خود که از راه مقاومت پیموده بود، دست پیدا میکرد.
ترتیب بندهای قطعنامه 598 بدینگونه بود که دو طرف ابتدا باید به مرزهای دو کشور بازمیگشتند و سپس به مذاکره در خصوص بحث غرامت و تعیین متجاوز میپرداختند. با توجه به اینکه ایران در تابستان سال 66 مناطق مجنون، فاو و شلمچه را در اختیار داشت، منطقی و مدبرانه نبود که ایران در آن برهه قطعنامه را نپذیرد اما از نیمه سال 66 علاوه بر اینکه استقبال مردم از جبهههای جنگ کم شد و به اعتقاد بسیاری دولت آنگونه که باید از جبههها پشتیبانی نکرد و مشکلاتی در داخل پیش آمد، ارتش بعث عراق به شدت از سوی حامیانش تقویت شد و دولت عراق نیز تمام توانش را پای جنگ آورد و از لاک پدافندی خارج و بار دیگر سیاست هجومی و آفندی را در پیش گرفت.
صدام حتی دانشگاهها و مدارس را تعطیل و جوانان عراقی را به اجبار عازم جبههها کرد. در نتیجه عراق از ابتدای سال 67 تا ابتدای تابستان همان سال توانست مناطق تصرف شده از سرزمینهایش را با حملات برقآسا، سنگین و شیمیایی پس بگیرد و در آستانه اشغال مجدد بخشهایی از کشورمان قرار بگیرد. بنابراین ایران در بهترین زمان و زمانی که صدام دور جدید تجاوز را آغاز کرده بود، قطعنامه را پذیرفت و مانع از پیشروی دوباره ماشین نظامی عراق و حامیانش شد.
در خصوص اینکه چرا رهبر انقلاب تصمیم امام برای پذیرش قطعنامه را عاقلانه و مدبرانه میدانند، باید گفت که امام با توجه به شرایط داخلی آن زمان، تصمیم مدبرانه و عاقلانهای برای دفاع از ایران گرفتند، اما هدف امام با تکیه بر راهبرد مقاومت، سقوط صدام و رفع همیشگی تهدیدات بود. از آنجا که آن هدف محقق نشد، امام از پذیرش قطعنامه با عنوان نوشیدن جام زهر یاد کردند.
در نتیجه قطعنامه 598 نتیجه و آورده مقاومت و نفی مذاکره در شرایط نامطلوبی بود که ایران از ابتدای جنگ تحمیلی در پیش گرفت و توانست شورای امنیت را متقاعد و مجبور سازد که خواستهای ایران را بپذیرد.