کووید-19، هفت ماهی میشود که میهمان انسان است و در این مدت، خسارتهای سنگین و بعضا جبرانناپذیری بر کشورهای دنیا وارد کرده است. اکنون که در حال مطالعه این یادداشتید، چیزی بالغ بر 14 میلیون نفر در سراسر جهان به این ویروس مبتلا و نزدیک به 606 هزار نفر نیز جان خود را از دست دادهاند. در ماههای نخست شیوع، ناشناخته بودن ویروس در کنار تازگی آن برای مردم، موجب بروز نوعی «وحشت همگانی» و حتی شکلی از «هیستری جمعی» و در نتیجه هجوم به فروشگاهها برای خرید ماسک، مواد شوینده و بهداشتی، مواد غذایی و حتی سلاح شد. همین ترس باعث نسخهپیچیهای بعضا عجیب و غریبی هم شد که امروز با گذشت هفت ماه و آگاهتر شدن پزشکان و مردم، بعضی از آنها، مضحک به نظر میرسند. «قرنطینه» کردن اما یکی از راهکارهای پیشنهادی و پرچالش بود که موافقان و مخالفان زیادی هم دارد. شاید باورکردنش سخت باشد اما نیمی از مردم کره زمین، در ماههای نخست همگانی شدن شیوع، به قرنطینه رفتند. تغییر پیدرپی دستورالعملها، خسته شدن مردم در کنار وجود آدمهای بیملاحظه که در همه جوامع تعدادی از آنها یافت میشود، و از همه مهمتر، «آجر شدن نان مردم»، دست به دست هم دادند و بسیاری از کشورها را به برداشتن محدودیتها «مجبور» کردند. همین «شُل» کردن از روی اجبارِ سختگیریها کافی بود تا موجهای بعدی کرونا هر آنچه این کشورها با سختگیری و قرنطینه «رشته» بودند، «پنبه» کند. سازمان بهداشت جهانی اکنون میگوید، کشورهایی موفق به مدیریت و کنترل نسبی این ویروس شدهاند که، دست از این سختگیریها و قرنطینه کردنها برنداشتهاند. اما همه کشورها دارای تواناییهای یکسان نیستند و همین تفاوت در داشتهها، در این میدان سخت، تعیینکنندهاند.
کشورهای دنیا بسته به داشتههای اقتصادی، علمی و فرهنگی خود، به جنگ این ویروس میروند و گاهی هر یک به شکلی متفاوت با دیگری، سعی در مهار این ویروس دارند اما در این بین، مشکلات مشترکی هم برای تمام کشورها به وجود آمده که شاید مهمترین آن، انتخاب بین یکی از این دو گزینه یعنی «نان» یا «جان» است. بازگشت محدودیتها و قرنطینه یعنی، انبوهی از مشکلات اقتصادی، برداشته شدن این محدودیتها هم یعنی، به خطر افتادن جان مردم! انتخاب بین این دو حقیقتا سخت است. اما به نظر میرسد برخی کشورها، راهحل سومی یافتهاند و آن ترکیبی از این دو است که تلاش میکند، هم اقتصاد را در حد ممکن سر پا نگه دارد و هم محدودیتها را تا حد ممکن حفظ کند. اما به نظر میرسد نتیجه این روش نیز «خیلی مطلوب» نبوده و خسارتهایی که کشورها در سراسر دنیا در دو حوزه جانی و اقتصادی دیدهاند، «بزرگ» است و این وضع در کشورهای بزرگ صنعتی نیز صدق میکند اما طبیعی است در این بین، خسارت کشورهایی که فقیرند و از امکانات کمتری برخوردارند بزرگتر باشد!
طبق آخرین گزارشهای رسمی، کروناویروس، تولید ناخالص داخلی آمریکا را 37 درصد کاهش داده (صندوق بینالمللی پول) و شمار بیکاران در این کشور را به رقم باورنکردنی 52 میلیون نفر رسانده است. این ویروس باعث رکود سنگین اقتصادی در این کشور شده که به گفته مقامات آن، «از سال 1929 تاکنون بیسابقه است». آمریکا جزو معدود کشورهای غربی است که در هر دو جنبه «جانی» و «اقتصادی» خسارتهای بسیار سنگینی متحمل شده. این کشور تا لحظه تنظیم این یادداشت، نزدیک به 3 میلیون و 840 هزار مبتلا و 143 هزار تلفات داشته که بدترین وضعیت در میان تمام کشورهایی است که آمار خود را اعلام میکنند. وزارت بهداشت آمریکا اخیرا گفته بود، «هر کاری از دستمان برمیآمد برای مهار کرونا کردیم اما، کووید-19 آمریکا را به زانو در آورد».
اوضاع در سایر کشورهای صنعتی نیز تعریفی ندارد و بسیاری از آنها به زانو در آمدهاند. چندی پیش ژاپنیها اعلام کردند،
780 شرکتشان، اعلام ورشکستگی کردهاند. کرونا رشد اقتصادی این سومین اقتصاد دنیا را هم «منفی» و این کشور را بعد از سالها وارد رکود کرده است. رویترز پیشبینی کرده «کرونا اقتصاد ژاپن را با بیشترین سرعت کوچک خواهد کرد». آلمان یکی دیگر از کشورهای صنعتی است که، به رغم داشتن کارنامه قابل قبول در کاستن از میزان تلفات کرونایی، در حوزه اقتصاد، ضربات سنگینی خورده است. «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان میگوید کشورش تحت تاثیر این ویروس «با عمیقترین بحران اقتصادی» خود «طی چند دهه گذشته مواجه شده است» و رسانههای این کشور نیز میگویند، از هر چهار شرکت آلمانی، فعالیت سه شرکت تحت تاثیر این ویروس مختل شده و 50 درصد از شرکتهای آلمانی نیز تمام یا بخش زیادی از فعالیت خود را تعطیل کردهاند. اوضاع در انگلیس، ایتالیا، سرزمینهای اشغالی، اسپانیا، صربستان، پرتغال، یونان و... نیز بهتر از این کشورها نیست. در برخی سرزمینها مثل سرزمین اشغالی، ژاپن و آمریکا، این ویروس و تبعات اقتصادی و جانی آن، تبعات سیاسی و اجتماعی به دنبال داشته و به عنوان مثال بیش از 21 روز است که سرزمینهای اشغالی فلسطین، شاهد تجمعات و شورشهای ضددولتی است. برخی در «اسرائیل» با شعار
«ما گرسنهایم» علیه محدودیتهای کرونایی، سوءمدیریت دولتی و فساد اقتصادی به خیابانها میآیند.
اگر مبنای قضاوت درباره عملکرد کشورها را آمارهای رسمی آنها بگیریم، در میان کشورهای دنیا، چین، منطقه هنگکنگ و نیوزیلند، عملکرد نسبتا بهتری در هر دو حوزه اقتصادی و جانی داشتهاند که این آمار نیز اصلا قابل تکیه و اعتنا نیست چرا که بارها در همین مناطق، پس از انتشار گزارشهای موفقیت در مدیریت کرونا، موجی تازه از راه رسیده و همه گزارشهای مثبت را باطل کرده است!
آخرین موضعگیریهای بالاترین مقامات رسمی در دنیا نشان میدهد، کرونا، ویروسی نیست که به این زودیها بتوان از شرش خلاص شد. بعضی نیز میگویند انسان قرن 21 باید خود را مهیای زندگی با این ویروس کند. برخی حتی از لزوم تغییر سبک زندگی میگویند. وقوع «دعواهای سیاسی» و «دزدی» بین نزدیکترین متحدان نیز تحت تاثیر این ویروس شروع شده و برخی معتقدند، دستاوردهای بینظیری مثل «اتحادیه اروپا» را به فروپاشی نزدیک کرده است. با توجه به آنچهاشاره شد و واقعیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ آنچه در این هفت ماه گذشت، اینطور به نظر میرسد که، رعایت جدی پروتکلهای بهداشتی و از همه مهمتر، زدن ماسک، تنها کاری است که از دست بشر بر میآید و خسارتهای مادی و جانی آن نیز، ادامه خواهد داشت و کشورها بسته به ظرفیتها و تواناییهایی که دارند با انتخاب سیاستهایی، صرفا میتوانند آن را کنترل کنند، آن هم تا حدودی! قصه کرونا شبیه قصه «پشه و نمرود» است. یک ویروس که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود، روی انسان مغرور قرن 21 را کم کرد. تصورش را بکنید، به انسانی که تا همین هفت ماه پیش دغدغهاش، چگونگی زندگی کردن روی ماه و مریخ، زیر یا روی دریا بود امروز باید، نحوه درست شستن دست و زدن ماسک را آموخت!
بخش پایانی این یادداشت شاید با روند کلی این نوشتار، همخوانی زیادی نداشته باشد اما بیارتباط با آن هم نیست و حیف دیدیم، به آن اشاره نکنیم. بخوانید:
وقتی کشورها درگیر بحرانی بزرگ میشوند (اینجا بحران اقتصادی)، «طبیعی» است، اگر هنر کنند بتوانند، گلیم خود را از آب بیرون بکشند. در فضایی که از اوضاع اقتصادی برخی کشورهای دنیا ترسیم شد، اینکه منتظر بنشینیم تا کشوری از راه برسد و با مذاکره یا بیمذاکره به بهبود شرایط اقتصادی کشور کمک کند، مضحک نیست؟! مخاطب این جمله، کسانی هستند که هر اتفاقی-تاکید میشود- هر اتفاقی در کشور رخ میدهد، میگویند «برویم و مذاکره کنیم». باور بفرمایید وقتی ویروس کرونا از راه رسید، عدهای از همین عوامل وضع موجود در کشور گفتند، فرصت خوبی است، برویم و مذاکره کنیم!
جعفر بلوری