چرا باید کتاب خاطرات مسؤولان آمریکایی را مطالعه کرد؟

کتاب خاطرات جان بولتون برای مردم و سیاستمداران آمریکایی به دلایل مختلف دارای اهمیت بوده و جالب ‌توجه است اما مردم و کارشناسان روابط بین‌الملل در سایر نقاط دنیا، بنا به دلایل دیگری مباحث مطرح‌شده در آن را پیگیری می‌کنند. 

خاطرات بولتون برای دموکرات‌ها، نماد شکست‌شان در صحنه استیضاح و محاکمه ترامپ است. او کسی است که با حاضر نشدن در جلسات استماع مجلس نمایندگان و سنا و شهادت ندادن علیه ترامپ در کنگره، نه‌تنها باعث شد تلاش آنها برای برکناری چهل‌و‌پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا به شکست بینجامد، بلکه جلسه استیضاح را به نمایشی بی‌روح، خسته‌کننده و بی‌خاصیت تبدیل کرد. او هر آنچه دموکرات‌ها برای به زانو درآوردن ترامپ نیاز داشتند را در چنته داشت ولی در زمان مقرر با تکیه بر بروکراسی‌های سخت‌گیرانه اداری توانست از چنگ دموکرات‌ها بگریزد. به همین دلیل است که بعد از گذشت بیش از 6 ماه از پروژه شکست‌خورده استیضاح در مجلس سنا، حالا انتشار کتاب بولتون چندان هم فایده‌ای به حال دموکرات‌ها ندارد و حتی خریدن این کتاب را هم توصیه نمی‌کنند. 

خاطرات بولتون از درون کاخ سفید ترامپ تأییدکننده بسیاری از ادعاهای قبلی در کتاب‌های منتشرشده درباره ترامپ است. از کتاب «آتش و خشم» که با همیاری و کمک «استیو بنن» استراتژیست ارشد اخراجی ترامپ نوشته شد تا کتاب‌های روزنامه‌نگاران دیگری چون «ترس» نوشته «باب وودوارد» یا کتابی که یکی از مقامات ارشد کاخ سفید به‌صورت ناشناس منتشر کرد، همه کمابیش از چند محور اصلی در رفتار ترامپ حکایت می‌کردند: ناتوانی او در اداره امور کشور و عدم علاقه‌اش به سیاست‌ورزی در بالاترین جایگاه سیاسی در آمریکا، جاه‌طلبی‌های او و تلاش‌های همیشگی‌اش برای باقی ماندن در رأس قدرت و در عین حال رفتارهای غیرقابل ‌پیش‌بینی و بی‌وفایی ترامپ به نزدیک‌ترین یارانش. همه اینها در نهایت تعدادی از جمهوری‌خواهان را نیز به این فکر واداشته است که شاید بهتر باشد اجازه ندهند در انتخابات ماه نوامبر این «پادشاه دیوانه» همچنان بر سریر قدرت باقی بماند. 

 این کتاب را اما باید از دیدگاه مردم، افکار عمومی ‌و مسؤولان کشورهای دیگر نیز بررسی کرد. هر بخش از کتاب به موضوعی از موضوعات بین‌المللی اختصاص دارد و هر کدام نشان می‌دهد روند تصمیم‌گیری درباره مسائل جنجال‌برانگیزی چون برنامه گسترش سلاح‌های هسته‌ای در کره‌شمالی، بیرون آمدن از توافق‌های بین‌المللی چون توافق آب و هوایی پاریس، شورای حقوق بشر سازمان ملل، توافق هسته‌ای با ایران و پیمان‌نامه منع گسترش موشک‌های میان‌برد هسته‌ای بین آمریکا و روسیه در کاخ سفید به چه نحو بوده است. اما با خواندن فصل‌های مختلف کتاب، نظر مردم دنیا درباره سیاست‌ورزی در واشنگتن به‌ کلی تغییر می‌کند. شاید برای کسانی که فیلم‌های سیاسی ‌هالیوودی را تماشا می‌کنند این حجم از سادگی، ناپختگی وابسته به فرد و منافع شخصی بودن سیاست‌گذاری‌ها در آمریکا که در کتاب بولتون به آنها اشاره شده، باعث ایجاد شگفتی و تأسف برای فضای سیاسی آمریکا شود اما با خواندن این کتاب به این نتیجه می‌رسیم که آن ژست حرفه‌ای بودن و توجه به منافع ملی که همیشه در رفتارهای سیاستمداران آمریکایی وجود دارد، در واقع افسانه‌ای بیش نیست و چرخ‌های سیاست در واشنگتن با نیرنگ‌های بچگانه، روابط دوستانه و خانوادگی، زیرآب‌زدن‌های سطح پایین در کاخ سفید و مشاوره گرفتن از یک عده شومن و مجری تلویزیون می‌چرخد و کار و مباحث کارشناسی کمتر جایی در کاخ شماره 1600 خیابان پنسیلوانیا دارد. 

بولتون برای نشان دادن این فضا به‌قدری صداقت و سادگی از خود نشان داده است که در بسیاری مواقع به ‌صورت ناخودآگاه چهره ریاکار و جاه‌طلب خود را از زیر نقاب وطن‌پرستی بیرون کشیده و به نمایش گذاشته است! او بارها به تلاش مضاعفش برای ورود به کاخ سفید اشاره می‌کند؛ به اینکه بسیاری مقالاتش در وب‌سایت کنگره آمریکا، مصاحبه‌های تلویزیونی‌اش با شبکه مورد علاقه ترامپ (فاکس‌نیوز) و سخنرانی‌هایش برای جلب‌ توجه دونالد ترامپ و یاران نزدیک او بوده تا بلکه بتواند راهی برای ورود به کاخ سفید پیدا کند. یا اینکه گاهی اوقات قبل از ورود به دولت ترامپ و زمانی که به‌ عنوان میهمان در کاخ سفید حضور داشته به کسانی که در اتاق‌های کوچک و راهروهای باریک کاخ کار می‌کردند و فعالیت و جنب‌وجوش داشتند، حسادت می‌کرده است و برای تأثیرگذاری بر نظر ترامپ جهت استخدامش در دولت، کمپینی را بین نمایندگان تأثیرگذار جمهوری‌خواه و نزدیکان ترامپ به راه انداخته بود! او که به هیچ سمتی غیر از مشاور امنیت ملی یا وزیر خارجه در این دولت راضی نبوده است، برای رسیدن به این مقام، بارها به بدگویی پشت سر نزدیکان ترامپ در 15 ماه ابتدای فعالیتش پرداخته و در عین‌ حال برای سیر کردن ولع ترامپ جهت دیده شدن و تأثیرگذار بودن، مسائلی را به ‌عنوان مشاوره به ترامپ بیان می‌کرده که مسؤولان سیاسی کشورهای متحد آمریکا نیز با شگفتی به آنها نگاه می‌کردند. 

در همین راستا او در فصل ابتدایی کتاب که راجع به چگونگی راه یافتنش به کاخ سفید است بیان می‌کند برای تأثیرگذاری بر رئیس‌جمهور آمریکا در مصاحبه‌های تلویزیونی ایده‌هایی را مطرح می‌کرده است که بتواند عطش ترامپ برای مطرح شدن در جهان به‌ عنوان کسی که فرمان اداره جهان را در دست دارد، فروبنشاند. ربط دادن مسأله برنامه هسته‌ای کره‌شمالی به سلاح‌های شیمیایی در سوریه و ارتباط دادن هر دوی آنها به ایران، از جمله مواردی است که او اعلام کرده برای مطرح کردن خودش در کاخ سفید بیان کرده است. او خود را معمار پررنگ شدن مسأله ایران در دولت ترامپ می‌داند و به دلیل اینکه می‌دانست در ابتدای دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، او علاقه زیادی به حل کردن مسأله کره‌شمالی داشت، با ربط دادن ایران به کره‌شمالی سعی کرد موضوع ایران را هم به ‌عنوان تهدید اصلی برای آمریکا در دنیا (و نه فقط در منطقه) مطرح و راه را برای اظهارنظرهای کارشناسی بیشتر در این زمینه در اتاق بیضی کاخ سفید برای خود باز کند. بعد از این با پیش کشیده شدن مسأله تسلیحات شیمیایی سوریه، این بار باز هم بولتون در میانه فضایی که سیاستمداران آمریکایی از آن با عنوان «بحران سوریه» یاد می‌کردند، با آنها درباره ایران صحبت کرده و برای پررنگ شدن مسأله ایران در ذهن ترامپ، این بار هم حمله شیمیایی در دومای سوریه را بدون مدرکی آشکار (که خودش به آن اشاره می‌کند) به ارتش این کشور نسبت داده و بعد بیان می‌کند این سلاح‌ها از کره‌شمالی تهیه شده و ایران پول آنها را داده است! او در میانه بحران سوریه، در گفت‌وگو با مشاور امنیت ملی انگلستان هم این ایده را تکرار می‌کند و خواهان هماهنگی اروپا با آمریکا برای خروج از توافق هسته‌ای می‌شود که با این واکنش مواجه می‌شود: «بگذار این بحران فوری را پشت سر بگذاریم، بعد به ایران هم می‌رسیم!» شاید سیاستمداران اروپایی چندان علاقه‌ای به شنیدن ایده‌های بولتون و زندگی در دنیای وارونه او نداشتند اما ترامپ با چهره‌ای هیجان‌زده و اراده‌ای قوی برای از بین بردن تمام میراث اوباما در آمریکا (که توافق هسته‌ای هم یکی از آنها بود)، این توهمات فانتزی را قبول کرده و از او می‌خواهد با رسانه‌ها هماهنگ باشد تا آنها هم این داستان‌ها را بیشتر از پیش انتشار دهند. 

ارادت بولتون به رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو تا جایی پیش می‌رود که حتی قبل از دوران وارد شدن به کاخ سفید نیز شخصا به دیدار نتانیاهو می‌رود و با بیان اینکه او حتی بدون ورود به کاخ سفید هم می‌تواند نظراتش را با ترامپ یا یاران نزدیک ترامپ مانند استیو بنن و افرادی نظیر او در میان بگذارد، به او اطمینان می‌دهد خروج از توافق هسته‌ای با ایران مسأله‌ای تضمین‌شده در دولت ترامپ است. 

شاید گذشت یک هفته از انتشار کتاب بولتون در آمریکا، تب بحث و گفت‌وگو درباره محتوای آن را در رسانه‌ها کاهش داده باشد اما مباحث مطرح‌شده توسط او و تصویری که از پشت‌پرده تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازان دولت ترامپ به نمایش گذاشته، سال‌ها باید در کلاس‌های درس علوم سیاسی، حکمرانی و روابط بین‌الملل مورد بررسی قرار گیرد. هنوز هم هستند کسانی که گمان می‌کنند با به کار بردن مفاهیم مبهمی ‌چون «دولت پنهان»، «دولت عمیق» یا «دولت در سایه» می‌توانند ساختار تصمیم‌گیری در فضای حکمرانی و سیاست‌گذاری آمریکا را توضیح دهند. این کتاب یا کتاب‌های خاطرات دیگر [نظیر کتاب بولتون] نشان می‌دهد برای بررسی نحوه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در دولت آمریکا یا هر دولت دیگری، غیر از اینکه فاکتورهای مطالعاتی سازمانی مانند چگونگی کارکرد دولت‌ها یا سازمان‌های تصمیم‌ساز در دولت مهم هستند، بررسی شخصیت، رفتار و نوع جهان‌بینی افراد شاغل در دولت و تأثیرگذار بر تصمیم‌سازان نیز به همین ترتیب در اولویت بررسی قرار دارند و این اولویت در سیاست آمریکا که رئیس‌جمهور اختیارات بشدت زیادی دارد، اولویت بسیار مهمی‌ است. 

ثمانه اکوان