میتوانیم با هم اختلافنظر داشته باشیم، درباره سیاستها با هم موافق نباشیم، از گلهها و زخمها و داغها بگوییم اما یادمان نرود کجای دنیا ایستادهایم؛ وسط خاورمیانه؛ جایی که صبحانه را با ترور در عراق میخوریم، ناهار را با عملیات انتحاری در پاکستان سرو میکنیم و شام را با انفجار در افغانستان...
ما دوستان زیادی در دنیا نداریم، تمام دارایی هم هستیم. شهادت سردار قاسم سلیمانی یک زخم ملی است، آن را جناحی و حزبی نکنیم.
کسانی که دلشان از جای دیگر پر است میپرسند اصلا چرا باید سردار سلیمانی در عراق باشد؟ این را میپرسند اما نمیگویند هلیکوپتر و پهپاد آمریکایی در آسمان بغداد چه میکند و چرا باید به ماشین سردار ایرانی و فرمانده عراقی موشک شلیک کند؟
ما با عراق مرز مشترک داریم اما فاصله آمریکا تا عراق، 11 هزار کیلومتر است! ایرادی ندارد آنها اینجا تشریف دارند؟!
باورش سخت است اما در شبکههای اجتماعی کسانی خوشحال شدند! فکر میکنید ترامپ دلش برای شما سوخته؟ خیال میکنید اگر فردا موشک به سمت ایران شلیک کند دستور میدهد فقط به خانه آنها بخورد که از او خوششان نمیآید؟! نکند این روزها که میروید دارو بخرید، داروخانهچی میگوید این دارو تحریم است اما چون شما ترامپ را دوست دارید براتون نگه داشتیم؟! ...
از کشورداری دولت و فقر و فساد و بیکاری گله داریم، داشته باشیم اما ربطش ندهیم به مسأله امنیت یک کشور مقابل دشمن بیرونی. نشویم وکیل مدافع رایگان جنایتهای آمریکا.
خبر دارید که آمریکا در ترکیه، افغانستان، پاکستان، گرجستان، ارمنستان، بحرین، امارات عربی متحده، عربستان، عراق، عمان، کویت و حتی قطر پایگاه نظامی دارد؟ یعنی دور تا دور ایران! نکند فکر میکنید آمریکایی اینجا هستند که صلح و آرامش هدیه بیاورند؟!
وقتی ۱۷ خرداد ۹۶، 5 مهاجم داعشی به مجلس حمله کردند، وحشت را میشد در شهر دید. صدای آژیر، نگرانی از بمبگذاری و... فقط ۵ مهاجم! امنیت نه ارزان به دست میآید، نه آسان حفظ میشود.
گاهی مثل کشورهای دیگر لازم است مرزهای دفاعی را حتی دورتر برد. افرادی مثل قاسم سلیمانی، سرباز وطن بودند، چه در جنگ با عراق، چه در جنگ با دشمنان مستقیم و غیرمستقیم ایران. بعدها بیشتر میفهمیم تا چه اندازه مدیون آنها بودیم و خبر نداشتیم.
قاسم سلیمانی میتوانست مثل برخیها برود شرکت تأسیس کند، برود سراغ اقتصاد و خوب پول در بیاورد، بچههایش را بفرستد خارج از کشور یا دست نوههایش را بگیرد ببرد پارک اما لباس نظامی را از تنش درنیاورد. امثال او نه معمولی هستند نه پرتعداد. برای عافیت به دنیا نیامدهاند و لذتی بالاتر از آنکه با همین لباس به شهادت برسند برایشان وجود ندارد. روحش در آرامش.
«ترامپ اهل معامله است». این جمله را تحلیلگران وطنی هزاران بار گفتهاند. اما او دست به کاری زد که اوباما، کلینتون، بوش و... جرأتش را نداشتند. از حماقت اوست یا یک ابزار فشار، فرقی نمیکند. ما باید در تعریفها و تحلیلهایمان دست به یک بازتعریف بزنیم. لازم است جهان و تصمیمگیرانش را ورای سخنرانیهای پرشور و شعارهایی که مصرف داخلی دارند، بشناسیم.
حاکمیت هنوز نتوانسته است بخشی از افکار عمومی را قانع کند که وقتی این همه در داخل کشور مشکل داریم، چرا در خارج از کشور باید فعال باشیم؟ اما انگار آمریکاییها توانستهاند!
یرواند آبراهامیان، نویسنده کتاب مشهور «ایران میان 2 انقلاب» گفت: بعد از ترور قاسم سلیمانی، ابوبکر بغدادی سرکرده سابق داعش در قبرش میخندد!
اگر فکر میکنید میشود با گل و بوسه و شعر، کشور را وسط آشوب و باروت و خون خاورمیانه حفظ کرد، لازم است کمی اخبار را دنبال کنید. اینجا میان پشمینهپوشهای تندخوی طالبان و داعش نمیشود فقط از گل گفت. زامبیها بو کردن گل را نمیفهمند، آن را میخورند!
این را وقتی دقیقتر متوجه میشوید که صدای شلیک موشک، گلوله و آژیر آمبولانسها زانویتان را سست کند. قصههای خاورمیانه برای نخوابیدن است!
محمدحامد تقوی