به گزارش افکار نیوز به نقل از کیهان، نويسنده روزنت با اشاره به خبر ويژه كيهان با عنوان چرا رجز بخوانيم؟ ۲۵ بهمن گند زديم مي نويسد: اين خبر با تيتر در صفحه اول كيهان آمد؛ جايي كه نويسنده اي در نظر و عمل ربطي به كيهان ندارد اما به هم مي رسند.
وی با اشاره به پا گرفتن بحثهای وسیع درباره توهم جنبش به خاطر شلوغ بازی های مجازی می نویسد: از طنز روزگار است که این بحثها چند ماه قبل و پس از انتشار مقاله ای تک صفحه ای که نویسنده اش خبرنگار سرویس سیاسی روزنامه واشنگتن پست بود پا گرفت. مقاله ای که به طرز غریبی به فاصله چند ساعت ترجمه و در حجم بالایی در جامعه فارسی زبان منتشر شد. در آن مقاله نویسنده پس از ارجاع به گفتگوی خود با چند فرد مجهول نتیجه می گیرد که استفاده از ابزاری مانند فیس بوک، جنبش سبز را از فضای حقیقی به فضای مجازی کشانده است.
نویسنده غربی یادشان می رود مخالفانی که فضای مجازی تنبل شان کرده از یک دهه پیش در یکی از اولین شبکه های اجتماعی یعنی اورکات بوده اند. نتیجه گیری غلط این نویسنده توسط نویسندگان کیهان و برخی از دوستان دیگر نیز تکرار می شود. با این تفاوت که سرکوبگران کهنه کار کیهان هیچ گاه به خود جرات استفاده از اصطلاحاتی مانند «هنرمندان باسمه ای» را نمی دهند اما مخالف جوان ما چرا.
روزنت با اشاره به این عبارت قبلی خود که «در این بلبشوی فیس بوکی علاوه بر نویسندگان، اندیشمندان و هنرمندان باسمه ای، مبارزان پیزوری بسیاری پرورش یافته اند که متأسفانه گاه از سوی گروه های سیاسی مورد مشورت هم قرار می گیرند و از برهم کنش ندانم کاری ها شکست های متوالی را رقم می زنند» تصریح می کند: این خشم در نهایت به ضد خود آنهایی که در این روزگار برزخی جایی برای نشر جز فضای مجازی ندارند، عمل خواهد کرد.
نویسنده انتشار متن هایی از این قبیل را باعثسرخوردگی مضاعف خوانده و آورده است: نتیجه روشن است؛ تبدیل به سوژه و تیتر کیهان و چکاندن انگشتان در خشاب شکارچی بی رحمی که برای فشار ماشه سلاحی که مغز همسنگرانش را نشانه گرفته، تردیدی به خود راه نمی دهد.
روزنت با همه مقدمه چینی ها، پاسخی به استدلال های ارائه شده در مطلب قبلی ارائه نکرده است. در مقاله روزنت آمده بود «جدا از برخی لغزخوانی ها برای ۲۵ بهمن که البته در کار سیاسی، گاهی، برای حفظ روحیه ضروری است، کاهش توانایی های جنبش به ویژه در حضور خیابانی داغ تر از آن است که نیازمند فرآیند اثباتی پیچیده ای باشد. نمی توان تنها با چند جمله رمانتیک و سطحی که واژه سبز در آنها برجسته شود، افراد را برای پیاده روی یا سوت سبز کشیدن به خیابان کشاند! عملکرد شورای هماهنگی مخالفان را دوشقه کرده است. فعالان سیاسی خارج کشور بسیار دیده شده که دچار بزرگ بینی و توهم نسبت به میزان اثرگذاری فعالیت های خود می شوند. فی المثل برگزاری یادبودها و تجمعات در شهرهای خارجی بسیار خوب است اما با تمام احترام به آنها واقعیت این است که گاه تعداد کسانی که از برنامه ها و اخبار باخبر می شوند از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کند. جالب این است که بحثو جدل و دعواهای جدی که بر سر این برنامه ها میان گروه های بسیار کوچک، وب سایت ها و یا میان اشخاص در فضای مجازی درمی گیرد، مایه شرمساری است… استقبال مجازی قابل توجهی که از این حرکات ناراحت کننده و گاه حتی خنده آور به عمل می آید تلنگری است به توده مبارزین قلابی و اینکه مفهوم مبارزه اساساً در حال کشیده شدن به ابتذال است. در این بلبشوی فیس بوکی علاوه بر نویسندگان و هنرمندان باسمه ای، مبارزان پیزوری بسیار پرورش یافته اند…».
اكنون سؤال اين است كه آيا اين حقايق مجازي! قابل كتمان و انكار است و آيا خلاف اين واقعيت ها نوشتن مشكل كاريكاتوريست هاي جنبش! در ميان اپوزيسيون براي نمايش جنبش را حل مي كند؟!