«پال پیلار» مقام اسبق «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» (سیا) در یادداشتی در مجله «نشنال اینترست» از گفتمانهای رایج در میان سیاستمداران وابسته به هیئت حاکمه آمریکا درباره رفتارهای ایران انتقاد کرده و تحلیلی جایگزین، از منظر تهران درباره ریشههای این رفتارها ارائه کرده است.
«پیلار» در این یادداشت به طور ویژه روی این استدلالهای مقامهای آمریکایی متمرکز شده که معتقدند افزایش منابع مالی ایران موجب خواهد شد آنچه رفتارهای «مخرب» و «بیثباتکننده» تهران در منطقه خوانده میشود، افزایش یابد.
او در این تحلیل، همین نوع توصیفها از رفتارهای ایران به عنوان «رفتارهای مخرب و بیثباتکننده» را هم زیر سوال میبرد و استدلال میکنند چنین دستهبندیهایی بدون هر گونه توجه به حقیقتها یا تحلیلهای واقعی انجام میشوند.
تحلیلگر سابق سیا پس از اشاره به ناکامی دولت آمریکا در ایجاد تغییر در سیاستهای ایران بعد از خروج از توافق هستهای برجام مینویسد: «مخالفان سرسخت برجام علیرغم شکست در تغییر سیاستهای ایران همواره راه استدلال دیگری را پیش میگیرند که معطوف به تحریک حکومت مورد نظر برای تغییر سیاستهایش نیست بلکه بر جلوگیری از اجرای آنچه قرار است سیاستهای مفروض این کشور باشد استوار است. رویکرد دوم، میتواند یکی از اهداف مشروع برخی از انواع تحریمها باشد.»
پیلار برای توضیح بیشتر در ادامه نوشته است: «به عنوان مثال، ممکن است علیه کشوری که برنامه سلاحهای غیرمتعارفش محل نگرانی است محدودیتهای تجاری به کار گرفته شوند تا مواد و فناوریهاییهای لازم برای ساخت آن سلاحها، دور از دسترس آن کشور نگاه داشته شوند.»
او در ادامه به استدلالها درباره ایران پرداخته و نوشته است: «درباره ایران، استدلال خاصی که مطرح میشود این است که برجام بد است چون پولهایی در اختیار تهران قرار داد که در راه رفتارهای "مخرب، شرورانه و بیثباتکننده" این کشور هزینه میشوند.»
تحلیلگر سابق سیا سپس، اشکالات و مشکلات این استدلال را یادآور شده است: «این استدلال همیشه و از همان زمان که از آن به عنوان مهمات لازم برای شلیک به برجام، حتی قبل از تکمیل شدن این توافق استفاده شد، مشکلات عمدهای داشت. بر خلاف آنچه در این نوع استدلالها مطرح میشود از طریق برجام چیزی به ایران "داده نشد." تخفیفهای ناکامل تحریمی که ذیل این توافق اتفاق افتاد شامل آزاد شدن برخی داراییهایی میشد که از ابتدا متعلق به ایران بودند و برداشته شدن بخشی از موانعی که بر سر راه تجارت نرمال با ایران وجود داشت. مضاف بر این، درباره منافع اقتصادی ایران از این تخفیفهای تحریمی ناکامل، معمولاً مبالغه شده است.»
او در ادامه مینویسد: «احتمالاً بزرگترین مشکل این است که کل مفهوم رفتارهای مخرب، بیثباتکننده و شرورانه به عنوان تکیه کلامی به بیرون پرتاب میشود که به کل با حقایق یا تحلیلهای معین قطع ارتباط کرده است. آنچه این استدلال به کل از آن تهی است بررسی این است که دلیل انجام این رفتارها از سوی ایران چیست و رفتارهایی که این کشور انجام میدهد چه تفاوتهایی با کارهایی که سایر کشورها در منطقه انجام میدهند دارد یا ندارد و همه اینها چه تفاوتی برای منافع آمریکا ایجاد میکنند یا ایجاد نمیکنند؟»
پال پیلار در ادامه به توضیح درباره این پرداخته که ترور «جمال خاشقجی»، روزنامهنگار منتقد سعودی توسط عوامل حکومت این کشور چگونه دوگانگیها در استدلال درباره ایران را آشکار میکنند. او مینویسد: «این نقائص درباره لفاظیها در خصوص سیاستهای ایران در قبال سایر کشورهای منطقه و در قبال موضوع تروریسم صادق بودهاند. قتل جمال خاشجی - که نشان میهد امروز این عربستان سعودی است که سیاست شرورانه ترور فراسرزمینی مخالفان غیرخشنش را پیش میگیرد نه ایران- باعث شده این نوع سوالات تا حدی مورد توجه قرار بگیرند.»
پیلار نوشته تصویری که از سیاستگذاران ایران در آمریکا ساخته شده تصویر افرادی است که مصمم هستند بدون در نظر گرفتن سایر نیازها و اولویتهایشان تهمانده حسابهای بانکیشان را برای انجام اقدامات شرورانه مصرف کنند. او نوشته است: «تصویر ساخته شده این است که گاه و بیگاه تماسهایی در تهران انجام میشود که در آن فرمانده کل سپاه از وزیر اقتصاد ایران میپرسد: "این ماه چقدر پول برای رفتارهای شرورانه داریم؟"»
تحلیلگر سابق سیا میگوید یکی از مشکلات این گونه استدلالها این است که در آنها توجهی به این موضوع نمیشود که ایران صاحب سیاستی واقعی است که در آن نیازها و اولویتهای دیگر هم برای تصمیمگیران اهمیت زیادی دارند. او تأکید میکند: «ایران، سیاستی واقعی دارد و درست همانند ایالات متحده، آسیبپذیریهای داخلی اقتصادی به معنی آسیبپذیریهای سیاسی است که سیاستمداران سعی میکنند از آنها دوری کنند.»
پیلار میگوید هزینهای که ایران برای فعالیتهایش در منطقه هزینه میکند بسیار کمتر از آن است که بتوان آن را در نظر گرفت: «مشکل دیگر این است که برخی از کارهایی که ایران در منطقه انجام میدهد و از سوی تندروهای آمریکایی بزرگنمایی میشود، بسیار کمتر از آن هستند که ارزش پرداختن بیش از حد به آنها وجود داشته باشد. مثال بارز، کمک ایرانیها به حوثیها در یمن است که بسیار جزئی است و در مقایسه با اقدامات به مراتب وسیعتر ائتلاف سعودی تقریباً ناچیز است. یمن جزو اماکن بسیار مهم برای ایران نیست. اندک کمکی که ایرانیها به حوثیها میکنند راهی ارزان برای این است که با اشتیاق تماشا کنند محمد بن سلمان چطور در باتلاقی که خودش ساخته گیر افتاده است.»
امنیت مهمتر از پول است
پیلار نوشته آنچه بر تصمیمگیریهای ایران اثر میگذارد، منافع امنیتی و سیاسی این کشور است نه اینکه چقدر منابع مالی در اختیار آنها قرار دارد: «مشکل اصلی در تصویر ارائهشده از سیاستگذاری ایران این است که حتی در اقدامات پرهزینهتر ایران این مسائل سیاسی و به ویژه مسائل امنیتی مهم از نگاه ایرانیها است که تصمیمهای تهران را هدایت میکند نه اینکه چقودر پول در حسابهایشان دارند.»
او درباره فضاسازیهای مقامهای آمریکایی درباره تلاش ایران برای داشتن نفوذ در عراق یا روابط ایران با سوریه هم اظهارنظر کرده است. «ایران، صرفنظر از هزینهها سیاست تلاش برای داشتن نفوذ در عراق و بر روی حکومتی که روابطی دوستانه با تهران دارد را حفظ خواهد کرد. درباره سرمایهگذاری عمده ایران روی سوریه که تنها متحد دیرپای ایران در جهان عرب است هم استدلال مشابهی میتوان مطرح کرد.»
تحلیلگر سابق سیا در پایان خاطرنشان کرده است بر خلاف آنچه مقامهای آمریکایی ادعا میکنند ارتباطی میان رفتارهای ایران و منابع مالی این کشور وجود ندارد. او مینویسد: «اگر استدلال مخالفان برجام درباره ارتباط میان منابع مالی و رفتارهای اصطلاحاً شرورانه ایران معتبر بود، بایستی در سراسر تاریخ جمهوری اسلامی شاهد همبستگی قوی میان منابع مالی ایران و رفتارهای ایران میبودیم به این معنا که ایران در زمانی که تحریمها از منابع مالیشان کاست، میبایست رفتار بهتری (از نگاه غربیها) پیش میگرفت. گروه بینالمللی بحران اخیراً تحقیقی منتشر کرد و در آن دقیقاً همین سوال را بررسی کرد. یافتهاش این بود که هیچ همبستگی [میان منابع مالی ایران و رفتارهای همسو با منافع دولت آمریکا] وجود ندارد.»