زمانی که مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی از سفر الجزایر بازگشتند در آنجا با برژینسکی ملاقات کرده بودند و امام نسبت به این مسئله اعتراض کردند، حرف مهندس بازرگان این بود که ما بدون آمریکا نمیتوانیم زندگی کنیم و ما باید با آنها تعامل داشته باشیم، متأسفانه این فکر هنوز هم موجود است.
روزی که جریان "مثلث ما نمیتوانیم" در اواخر عمر با برکت امام خمینی (ره) شکل گرفت و توانست بطور هماهنگ پذیرش قطعنامه 598 را رقم بزند شاید این موضوع که این مثلث شوم تا سالها پس از آن نیز به اشکال گوناگون باز تولید شده و برای بر کرسی نشاندن نظرات استحاله طلبان مورداستفاده قرار خواهد گرفت سخت و غیر قابل باور مینمود.
استحاله طلبان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی حسب شرایط و موقعیتهای سیاسی خود بارها و بارها تلاش کردند تا این استراتژی را که بانام دیگر "جام زهر" در میان منتقدان و ناظران سیاسی مشهور گشته است را مورداستفاده قرار دهند. همگی به یاد داریم که چه رفتوآمدهای مخفی استحاله طلبان غربگرا در دهه 60 تا به امروز مستقیم یا غیرمستقیم در مکانها و زمانهای مختلف صورت گرفته است.
1- در زمان دولت موقت بازرگان هیئتی با ریاست وی در الجزایر با برژینسکی دیدار میکند. اصولاً لیبرالیستها و گروههای سیاسی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی از اندیشه ضدآمریکایی و سازشناپذیری امام رنج میبردند و هنوز هم رنج میبرند، چون آنها بر این باورند که ما باید به هر نحوی با آمریکا مذاکره کنیم. یادم هست که زمانی که مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی از سفر الجزایر بازگشتند در آنجا با برژینسکی ملاقات کرده بودند و امام نسبت به این مسئله اعتراض کردند، حرف مهندس بازرگان این بود که ما بدون آمریکا نمیتوانیم زندگی کنیم و ما باید با آنها تعامل داشته باشیم، متأسفانه این فکر هنوز هم موجود است.اولین نمود جریان استحاله طلبان در زمان دولت موقت خودنمایی کرد که با برخورد بهموقع امام حامیان این فکر به گوشهای خزیده و سکوت اختیار کردند.
2- آمدن "مک فارلین" به ایران در سال 65 که اولین قربانی این جریان هم بود به شکست انجامیده و درنهایت اسرار این مبادلات استحاله طلبان داخلی با آمریکاییها با مرگ مک فارلین برای همیشه در خاک مدفون شد لیکن بقول استاد نیاز آمریکاییها برای ارتباط با ایران بدون حضور افرادی در بدنه قدرت جمهوری اسلامی امکانپذیر نبود.
در قضیه مکفارلین آنها چون اعتقاد داشتند که ما باید با آمریکا ارتباط داشته باشیم، سعی کردند که امام را دور بزنند؛ بنابراین آقای روحانی را فرستادند و آنجا ملاقات کردند و زمینهای فراهم کردند که مکفارلین به تهران بیاید، لذا فکر میکردند که امام در مقابل عمل انجامشده قرار خواهد گرفت و تسلیم میشود و کوتاه میآید.
فارین پالسی در گزارشی با عنوان "وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد " نوشت: حسن روحانی 37 ساله و مشاور ارشد سیاست خارجی دولت ایران و رئیسجمهور آینده کشورش با هیئتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شد. 27 می 1986 بود و روحانی آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکاییها شود. به گزارش سرویس بینالملل «انتخاب»، هدف ظاهری هیئت آمریکا متقاعد کردن سران ایران به کمک در آزاد ساختن گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. مسئلهای که روحانی حاضر به انجام آن در ازای فروش موشک و تسلیحات از سوی آمریکا به ایران بود؛ اما این هیئت آمریکایی که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی ازجمله سرهنگ دوم اولیور نورث بود، هدف دوم و مسلماً جاهطلبانهای داشت: تشکیل یک اتحاد سیاسی جدید با رهبران میانهرو ایران ازجمله روحانی و روسای او که کشور را اداره میکردند. (3)
3- حسن عباسی به استناد گزارشها و مکتوبات مربوط به سالهای پایانی جنگ از سه مسئول نام میبرد: میرحسین موسوی نخستوزیر، محسن رضایی فرمانده سپاه و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس یادکرد که با تصمیمسازیهای خود و تحمیل نظرات منفی خود بر امام، شرایطی را ایجاد کردند که امام راه دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشته باشد و مفهوم را وی وارد ادبیات سیاسی کشور نمود.
این مسئولین سیاسی بر اساس ترس و حسابهای مادی خود از قبیل عدم توانایی در پیروزی و نیز تلقین حملات شیمیایی احتمالی عراق به ایران بر اساس یک حساب مادی سرشار از هراس از دشمن با تمام توان در برابر امام ایستادند تا این تصمیم بر امام تحمیل شود. شاید به همین دلیل باشد که پس از قطعنامه و پس از حضور چشمگیر رزمندگان در جبههها بهویژه در ماجرای مرصاد امام اینگونه فرمودند: اگر میدانستم اینقدر نیروی رزمنده در جبههها داریم و اینقدر مردم اشتیاق به دفاع دارند، هرگز قطعنامه را نمیپذیرفتم. (4)
تا اینجای کار مشاهده میشود که هم در دولت موقت بازرگان و هم در دوران دولت میرحسین موسوی و اوج دفاع مقدس در سال 65 و هم در جریان پذیرش قطعنامه 598 جریان سازش همچنان به تلاش برای تغییر رفتار و سازش با آمریکا با انواع وسایل مختلف اقدام میکنند اما تلاششان به غیر دو مورد اول و دوم در موضوع سوم با موفقیت انجام گردید و این هم سرآغازی شد برای تلاش مضاعف جریان سازش با غرب حاضر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی. البته شایانذکر است که نباید از نقش محمدجواد ظریف دیپلمات ایران در سارمان ملل در آن زمان در آمادهسازی بستر پذیرش قطعنامه 598 در داخل ایران بهعنوان بازوی خارجی جریان سازش غفلت کرد که در مقدمه بخش دوم گذری به سوابق این سیاستمدار فعال حاضر در دولت حسن روحانی نیز خواهیم داشت.