سخنان آقای کیانیان در تشییع جنازه مرحوم دری برای خیلی ها به غایت اعجاب انگیز بود. حداقل از جناب کیانیان انتظار نمی رفت. خیلی فکر کردم این سخنان را باید چطور تحلیل کرد؛ اینکه«در این 40 سال حتی یک روز خوش هم ندیدم.» سخن درشتی بود؛ حتا اجازه نمی داد پاسخ دهیم. چه چیز را باید پاسخ می دادیم؟ مثلاً می گفتیم نه اشتباه می کنید، در این 40 سال روز خوش هم داشتیم؟ بی معنی بود. باید رها می کردیم.
تا اینکه چند روز پیش گوشه ای از مراسم عروسی خانم پاکدل و آقای کاظمی هم منتشر شد. پیشتر فیلم های عروسی آدم های مشهور، در شبکه های زیرزمینی و قاچاقی منتشر می شد و حالا خود عروس و داماد فیلم شان را منتشر کردند تا در معرض قضاوت باشند. تا آنجا که یک سلبریتی دیگر می نویسد: «آقای کاظمی این خانم خیلی از سرت زیاده و به خانم عروس هم می گوید کاش کمی بیشتر صبر می کردی.» به همین اندازه زشت و زننده. این دو ماجرا تنها گوشه ای از حوادث اخیر زندگی سلبریتی هاست. اما غرض این یادداشت نقد ایندو رفتار نیست. ماجرا فراتر از این وقایع است. همه آسیب های دنیای سلبریتی به کنار، امروز ماجرای غم انگیز تری در حال شکل گیری است که ایندو خبر را هم باید در همین درگاه تحلیل کرد. در روزگاری به سر می بریم که خود سلبریتی ها نیز کم کم مسخ خواهند شد و تغییر شکل می دهند. روزگاری که پلنگهای شاخ دار علیه ستاره ها برمی خیزند.
به زودی با پدیده عبور از سلبریتی مواجه خواهیم بود. این افراد که به شاخ ها و پلنگ های اینستاگرام شهره اند همه امتیازشان را از هنجار شکنی می گیرند. اساسن لاکچری ها، خالکوبی ها، مو هدهدیها و پورشه سوارها ورقاصه ها نسل جدید سلبریتی ها را شکل می دهند.این افراد از هیچ قاعده هنجاری پیروی نمی کنند و همه هنرشان فاصله گرفتن از ارزش های نهادینه شده اجتماعی است.دنیای امروز دیگر دنیای ستاره ها هم نیست. دنیای اغوا گری است. ستاره ها در یک حوزه رشد کرده و دارای مهارتاند. ستاره بودن یعنی توانایی و استعداد درخشان و خارق العاده در یک هنر داشتن. اما اغوا گری نیاز به هیچ مهارتی جز شورشی بودن ندارد؛ شورش علیه فرهنگ مسلط جمعی. فالش زنی شهرت زاست.
پلنگ های شاخ دار از همه چیز اعتبار زدایی می کنند و رشدشان نیز در همین قدرت قاعده شکنی است. هیچ کس نمی داند تتلو با این همه توهین و تحقیر و بدریختی و غیره چرا شهرت پیدا
می کند؛ هیچ نیست جز شورشگری.
پلنگ ها و شاخ های اینستاگرام چهره های به غایت معمولی و غیره ستاره ای اند که بدون هرگونه استعدادخاص یا امتیاز ویژه ای شهرت یافته اند و امروز بازارگردانی می کنند و پدیده اینفوئنسرها را در تبلیغات سوداگرانه شکل داده اند.
و اما آسیب بزرگ اینجاست که جریان سلبریتی سنتی ما چاره ای ندارد جز حرکت در مسیر پلنگ های شاخ دار. در غیر اینصورت از شهرت می افتند. امروز کیانیان نیز مجبور است نقد وضع موجود را با تعابیری شبیه تتلیست ها بیان کند: 40 سال است ....
امروز سلبریتی ها نیز در حال مسخ شدن هستند چون باید برای بقای خود، با این موج جدید شهرت فزایی همراه شوند. شهرتی که در هنجار شکنی و سرکشی نهفته است.
تا دیروز مهمترین آسیب سلبریتی ها این بود که زندگی شان الگوی بخشی از جامعه می شد اما امروز ماجرا بسیار غم انگیز تر
است چون خود سلبریتی ها نیز مجبورند برای شهرت بیشتر زندگی نمایشی پیدا کنند و اینبار زندگی نمایشی شان به جامعه منتقل می شود. مثل مراسم عروسی خانم پاکدل و اظهارات اخیر آقای کیانیان. حال آنکه زندگی نمایشی او هیچ چیز جز شورشی بودن نیست. بگذریم که امروز مسئولان ما هم برای موثر بودن مجبورند سلبریتی طور وارد رقابت لایک خوری شوند. نمونه اش عکس سلفی نماینده ها با خانم موگرینی یا جشن فلان نماینده به خاطر افزایش تعداد فالورها و غیره
تا اینکه چند روز پیش گوشه ای از مراسم عروسی خانم پاکدل و آقای کاظمی هم منتشر شد. پیشتر فیلم های عروسی آدم های مشهور، در شبکه های زیرزمینی و قاچاقی منتشر می شد و حالا خود عروس و داماد فیلم شان را منتشر کردند تا در معرض قضاوت باشند. تا آنجا که یک سلبریتی دیگر می نویسد: «آقای کاظمی این خانم خیلی از سرت زیاده و به خانم عروس هم می گوید کاش کمی بیشتر صبر می کردی.» به همین اندازه زشت و زننده. این دو ماجرا تنها گوشه ای از حوادث اخیر زندگی سلبریتی هاست. اما غرض این یادداشت نقد ایندو رفتار نیست. ماجرا فراتر از این وقایع است. همه آسیب های دنیای سلبریتی به کنار، امروز ماجرای غم انگیز تری در حال شکل گیری است که ایندو خبر را هم باید در همین درگاه تحلیل کرد. در روزگاری به سر می بریم که خود سلبریتی ها نیز کم کم مسخ خواهند شد و تغییر شکل می دهند. روزگاری که پلنگهای شاخ دار علیه ستاره ها برمی خیزند.
به زودی با پدیده عبور از سلبریتی مواجه خواهیم بود. این افراد که به شاخ ها و پلنگ های اینستاگرام شهره اند همه امتیازشان را از هنجار شکنی می گیرند. اساسن لاکچری ها، خالکوبی ها، مو هدهدیها و پورشه سوارها ورقاصه ها نسل جدید سلبریتی ها را شکل می دهند.این افراد از هیچ قاعده هنجاری پیروی نمی کنند و همه هنرشان فاصله گرفتن از ارزش های نهادینه شده اجتماعی است.دنیای امروز دیگر دنیای ستاره ها هم نیست. دنیای اغوا گری است. ستاره ها در یک حوزه رشد کرده و دارای مهارتاند. ستاره بودن یعنی توانایی و استعداد درخشان و خارق العاده در یک هنر داشتن. اما اغوا گری نیاز به هیچ مهارتی جز شورشی بودن ندارد؛ شورش علیه فرهنگ مسلط جمعی. فالش زنی شهرت زاست.
پلنگ های شاخ دار از همه چیز اعتبار زدایی می کنند و رشدشان نیز در همین قدرت قاعده شکنی است. هیچ کس نمی داند تتلو با این همه توهین و تحقیر و بدریختی و غیره چرا شهرت پیدا
می کند؛ هیچ نیست جز شورشگری.
پلنگ ها و شاخ های اینستاگرام چهره های به غایت معمولی و غیره ستاره ای اند که بدون هرگونه استعدادخاص یا امتیاز ویژه ای شهرت یافته اند و امروز بازارگردانی می کنند و پدیده اینفوئنسرها را در تبلیغات سوداگرانه شکل داده اند.
و اما آسیب بزرگ اینجاست که جریان سلبریتی سنتی ما چاره ای ندارد جز حرکت در مسیر پلنگ های شاخ دار. در غیر اینصورت از شهرت می افتند. امروز کیانیان نیز مجبور است نقد وضع موجود را با تعابیری شبیه تتلیست ها بیان کند: 40 سال است ....
امروز سلبریتی ها نیز در حال مسخ شدن هستند چون باید برای بقای خود، با این موج جدید شهرت فزایی همراه شوند. شهرتی که در هنجار شکنی و سرکشی نهفته است.
تا دیروز مهمترین آسیب سلبریتی ها این بود که زندگی شان الگوی بخشی از جامعه می شد اما امروز ماجرا بسیار غم انگیز تر
است چون خود سلبریتی ها نیز مجبورند برای شهرت بیشتر زندگی نمایشی پیدا کنند و اینبار زندگی نمایشی شان به جامعه منتقل می شود. مثل مراسم عروسی خانم پاکدل و اظهارات اخیر آقای کیانیان. حال آنکه زندگی نمایشی او هیچ چیز جز شورشی بودن نیست. بگذریم که امروز مسئولان ما هم برای موثر بودن مجبورند سلبریتی طور وارد رقابت لایک خوری شوند. نمونه اش عکس سلفی نماینده ها با خانم موگرینی یا جشن فلان نماینده به خاطر افزایش تعداد فالورها و غیره
محسن مهدیان