حکایت امروز منعقدان و منتقدان برجام به شکلی طنازانه به روزهای جالب خود رسیده است؛ طنزی که البته بیربط با فضای تلخ این روزها نیست و شاید بتوان آن را در قالب طنزهای تلخ سیاسی دستهبندی کرد. سخن اخیر وزیر محترم امور خارجه و سرکوفت وی بر سر منتقدان برجام که «شکر نعمت» نکردن آنها باعث شکلگیری وضعیت کنونی اقتصاد شده است، هر چند اصطلاحا جلوهای از یک «جرزنی سیاسی» دارد اما در واقع امر، خود نشاندهنده وجود منطق کوتاهمدت برجامی در جهت توجیه وضعیت موجود تحت هر شرایطی است. حکایت دکتر ظریف پیرامون قیاس وضع کنونی با 2 سال گذشته و نتیجهگیری «بیانصاف» بودن منتقدان برجام حکایت پدر و مادری است که پس از سالها پیگیری در نهایت طفلی مریض و نیمهجان را به دنیا آوردهاند ولی شادی به دنیا آوردن این طفل مانع از آن شده است که سخن پزشکان در باب مشکلات فرزند خود و لزوم مداوای او را بپذیرند؛ آنها برای آنکه شیرینکامیشان تبدیل به تلخکامی نشود سخن پزشکان را دروغ و از سر حسادت برداشت کرده و اندک بهایی به آن ندادهاند و حالا پس از گذشت مدت کوتاهی این طفل ناقصالخلقه با مرگی طبیعی از دنیا رفته است و پدر و مادر عزادار او سراغ پزشکان مذکور رفتهاند و معتقدند شور بودن چشم آنها باعث مرگ فرزندشان شده و احتمالا در میان این داد و بیداد، بیجا ندیدهاند که به پزشکان لقب «بیانصاف» بدهند و بگویند بودن این طفل مریض خیلی بهتر از مرگش بوده و آنها شکر نعمت همین طفل بیمار را نیز به جای نیاوردهاند!
با تمام این اوصاف آیا ناشکری منتقدان برجام باعث مرگ برجام شده است؟ آیا اساسا طفل ناقصالخلقه برجام آنقدر اثرگذار بر امور مختلف اقتصادی بوده است که مشکلات امروز را ناشی از مرگ آن برداشت کنیم؟ آیا اساسا برجام عایدی خاصی در روند جاری کشور داشته است که انتقاد بر آن مصداق کفران نعمت و ناشکری محسوب شود؟
1- طبیعی است پیش از هرگونه قضاوت تبلیغاتیای باید به ماهیت آنچه ناشکری نامیده میشود رجوع کرد. امروز برجام همان چیزی است که منتقدان دیروز به آن اشاره کرده بودند. از میان انبوه نقدهایی که منتقدان به توافق جناب ظریف با کشورهای 1+5 کرده بودند، آنچه بیش از همه ملموس است پیشبینی این مساله بود که دولتهای طرف قرارداد هر زمان که اراده کنند میتوانند براحتی از توافق خارج شوند و هیچ ضمانت اجرایی برای ممانعت آنها از این مساله وجود ندارد؛ این نقد بارها در حضور وزیر امور خارجه و باقی مذاکرهکنندگان مطرح شد و هر بار آنان با نسبت دادن این نقد به عدم آشنایی منتقدان به مباحث حقوقی آن را غیرقابل تحقق تلقی کرده بودند؛ آیا محقق شدن این پیشبینی دلیل بر محکومیت پیشبینیکنندگان آن است یا کسانی که به این پیشبینی توجه نکردند؟ آیا نادیده انگاشتن ضعفهای حقوقی یک توافق و حواله دادن آن به قضاوتهای اخلاقی از جمله «بدعهدی» سایر کشورها نشاندهنده ضعف و بیانصافی منتقدان بوده یا عدم توجه منعقدان؟ دامنه این سوالات را با دهها و صدها گزاره دیگر میتوان ادامه داد که از ادامه دادن آن پرهیز میکنیم و به اصل منطق اعمال شده از سوی ظریف میپردازیم: آیا اساسا با پیش کشیدن این پیشفرض که همواره امکان دارد حالاتی بدتر از وضعیت موجود را تجربه کرد، میتوان امیدی به اصلاح و پیشرفت داشت؟ فیالمثل نقد به وضعیت پرایراد موجود در شیوه حکمرانی دولتمردان نافی آن نیست که کشور میتواند وضعیتی به مراتب اسفبارتر را نیز تجربه کند، با چنین پیشفرضی و بر مبنای منطق سخنان ظریف تجربه وضعیتی نامطلوبتر در آینده ناشی از ناشکری و کفران نعمت کسانی است که نقایص وضع موجود را گوشزد کردهاند. بازی داخلی دولتمردان و تلاش برای سوءاستفاده سیاسی از تشییع جنازه برجام بیش از آنکه محکومکننده حقانیت سخنان منتقدان برجام باشد، این پیام را با خود حمل میکند که داشتن روحیه اصلاحگری نشاندهنده ناشکری از وضع موجود است.
2- در میان مغالطات مشهور و پرکاربردی که غالبا سیاستمداران نیز به آن متوسل میشوند، مغالطه «علت شمردن امر مقارن» هم هست، به این معنا که ممکن است رخ دادن 2 اتفاق همزمان با یکدیگر باشد اما نسبت عِلّیای در آن موجود نباشد و یک طرف سعی کند این همزمانی را دال بر وجود رابطه علت و معلولی تفسیر کند. فیالمثل ممکن است ما بارها پس از بردن اتومبیل خود به کارواش شاهد آن باشیم که فردای آن روز هوا ابری و بارانی شود، علت فرض کردن به کارواش بردن اتومبیل برای بارندگی صورت گرفته همان مغلطه «علت شمردن امر مقارن» است. در این میان تا حد زیادی نسبت خروج ایالات متحده از توافق برجام با نوسانات بازار ایران بیش از آنکه رابطهای علی داشته باشد صرفا متقارن و همزمان بوده است. تلاش برای علت شمردن این امر بر روند نابسامانیهای اقتصادی بیش از هر چیز متوسل شدن به این مغلطه برای سرپوش گذاشتن بر روند غلط سیاستهای مالی دولت تدبیر و امید در سالهای اخیر است، البته مطرح کردن این مساله به معنای نفی اثرپذیری بازار از بار روانی تحولات خارجی نیست اما آنچه وضعیت اقتصادی کشور را به این روز انداخته بیش از هر چیز سیاستهای مالی و پولی دولت از قبیل خلق پول (نقدینگی) بیسابقه در سالهایی است که ظریف معتقد به ناشکری منتقدان برجام نسبت به آن شده است. از سوی دیگر حتی زمانی که دولت آمریکا بهعنوان مهمترین طرف برجام آشکارا از این توافق عبور نکرده بود باز هم کشورمان با بیسابقهترین تحریمهای مالی و بانکی دست و پنجه نرم میکرد و همین مساله موجبات آن را فراهم آورد که رئیس سابق بانک مرکزی از عبارت «تقریبا هیچ» برای ماحصل برجام در روند مراودات مالی کشور یاد کند. بدین ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت که حتی در صورت عدم خروج دولت آمریکا از توافق هستهای با ایران باز هم ما در شرایط فعلی با حجم قابل توجهی از این قبیل مشکلات مواجه میشدیم که علت آن نیز در روند سیاستگذاری اقتصادی دولتمردان بوده است و حواله دادن وضع موجود به خروج آمریکا از برجام صرفا علت شمردن امر متقارنی است که باعث فرار از پاسخگویی منعقدان برجام میشود. در باب تاثیر بار روانی اقدامات ایالات متحده بر بازار ایران نیز نمیتوان نافی آن بود که خود منعقدان برای به کرسی نشاندن نظراتشان بیشترین تاثیر حیثیتی را برای این توافق ایجاد کردند و با نسبت دادن تمام مشکلات به وجود تحریمها، مقدمات آن را فراهم کردند که حتی با اقدامات انجام نشده نیز بازار کشور ملتهب شود و در مسیری پراشتباه و حتی تاریخی حوالت دادن همه چیز به بیرون کشور مسیری بود که آنها طی کردند که اگر بپذیرند آشفتهبازار اقتصادی ایران ماحصل خروج آمریکاست، در حقیقت اعتراف به همین سیاست اشتباه خودشان است که تا آب خوردن مردم نیز در گرو این ارتباط خارجی بوده است!
3- برجام با تمام دادهها و اندک ستاندههایی که داشته است، این روزها در ترازوی قضاوت قرار گرفته است، ملامت کردن آنها که جرمشان داشتن تحلیل واقعبینانهتر نسبت به شرایط جهانی بوده است نمیتواند قضاوت نهایی نسبت به این نسخه مورد آزمایش قرار گرفته را با تغییر مواجه کند. برجام اگر با خود عایدی چندانی نداشته اما میتواند با مرگ خود یک وحدتنظر در اصلاح رویه حکمرانی را ایجاد کند، تبدیل کردن این فرصت نیز به یک تهدید داخلی جهت بهرهبرداری سیاسی قطعا با آینده بیحاصلی همچون خود برجام روبهرو خواهد شد. بهجای دستاوردتراشی برای برجام میتوان آن را بهعنوان سند یک «تجربه» جهت تکرار نشدن راهی دانست که امروز در انتهای آن قرار گرفتهایم. منتقدان برجام نه انتظار دریافت شاخه گل و پیام تشکری از منعقدان آن دارند و نه ادامه یافتن وضع موجود را به صلاح هیچکدام از دو طرف فرض میکنند، طبیعی است در چنین فضایی حداقل انتظار پزشکانی که پیش از پدر و مادر این طفل بیماریهای او را تشخیص دادهاند این است که طفلهای بعدی قربانی یک لجاجت غیرمعقول نشوند. نه الزاما برجامی که هنوز مورد دفاع دولتمردان است، بهترین نسخه روی زمین بوده و نه جبرا در نبود برجام، کشور باید چنین وضع بغرنجی را تجربه کند. ناشکریای اگر در این میان صورت گیرد ناشکری نسبت به وجود کارشناسان و منتقدان دلسوزی است که سالها آبروی خود را خرج آن کردند که امروز با چنین وضعیت دستوپاگیری مواجه نشویم. آقای ظریف! بیایید و اینبار شما کفران نعمت نکنید!
صادق فرامرزی