نشست بررسی ابعاد پیدا و پنهان سند 2030 با حضور کارشناسان و صاحبنظران، در مؤسسه پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای مدضلهالعالی) برگزار شد.
روحافزا: توسعه پایدار، آن روی سکّه سند 2030 است
در ابتدای این نشست، فرشته روح افزا، معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان که به عنوان مجری-کارشناس حضور داشت، با طرح این سؤال که چرا اساساً کشورهای استعمارگر، سندهایی نظیر 2030 را تدوین میکنند، به طرح تاریخچه کوتاهی از استعمار پرداخت و گفت: در قرنهای گذشته کشورهایی به نام آمریکا و کانادا و استرالیا وجود نداشت. استعمار برای اینکه بر نقاط مختلف دنیا سلطه پیدا کند، تحت عنوان «کشف»، به مناطق مختلفی میرفتند و در آنجا استقرار پیدا کردند. به عنوان مثال، آمریکا منطقهای بود که سرخپوستها در آن زندگی میکردند و کشفی در کار نبود. آمریکاییها به آنجا رفتند و تحت عنوان کشف کریستوف کلمب، بر آن منطقه سلطه یافتند. کشور انگلستان یکی از کشورهایی دانست که هنوز هم مستعمره دارد و کانادا مستعمره انگلستان است.
وی با بیان اینکه در گذشته، استعمار، از طریق لشکرکشی انجام میشد، ادامه داد:
بعد دیدند که برای رسیدن به اهداف استعماری خودشان، روشهای نرمافزاری نیاز است. چون دیدند به این کشورها که وارد میشوند، با اهالی آنجا درگیر میشوند. وقتی دیدند این روش هم کافی نیست، برای اینکه داراییهای مادی و فکری کشورها را غارت کنند، از همه کشورهایی که دارای بلوغ فکری بودند، مهاجر پذیرفتند.
روحافزا ادامه داد: این نوع استعمار هم برای سلطه کافی نبود و چندی است در لوای سازمان ملل که آن هم نقشهای از نقشههای پنتاگون است، به این فکر افتادند که باید بازوهای اجرایی در کشورها داشته باشند، که این بازوهای اجرایی، همان سازمانهای بینالمللی هستند که کارهای اجرایی در کشورها انجام میدهند. از این طریق میخواهند به تعبیر رهبر انقلاب، استعمار نو را انجام دهند، آنهم با روش قانع کردن مردم و دولتها، در قالب عناوین جذابی مثل حقوق بشر. ما الان شاهد هستیم که دستگاههای فراوانی در زمینه حقوقبشر، راهاندازی شده است.
معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، به منابع و ظرفیتهای عظیم کشور اشاره کرد و با بیان اینکه این منابع، برای کشور اقتدار آفریده است، تصریح کرد: دشمن درصدد شکستن این اقتدار است و به همین منظور، اسنادی نظیر 2030 را مینویسد. البته فقط برای ما ننوشتهاند.
روحافزا ادامه داد: روی جلد کتابچهای که برای سند 2030 نوشته شده، هدف از تدوین سند را، دگرگون کردن جهان، عنوان کرده است. ابزاری هم که برای این کار در نظر گرفته شده، 17 بند، تحت عناوین زیبا و جذاب است که هر کس آنها را بخواند، تصور میکند آنها غیر از اینکه میخواهند به بشر خدمت کنند هیچ دغدغه دیگری ندارند. عناوینی چون پایان دادن به فقر و گرسنگی، تأمین زندگی سالم، آموزش، برابری جنسیتی، مدیریت پایدار، انرژی پایدار و... .
وی تصریح کرد: علیرغم دستورات رهبر انقلاب، دانسته یا ندانسته سند 2030 به نوعی، در حال اجرایی شدن است.
روحافزا با یادآوری اینکه در حدفاصل سالهای 2000 تا 2015 بحثی به عنوان «توسعه هزاره» در کشور مطرح بود، خاطرنشان کرد: مقام معظّم رهبری در بیاناتی که آن زمان داشتند، اعلام کردند که با کلمه «توسعه» مخالف هستند و برای آن، جایگزین هم معرفی کردند.
کارشناس مسائل خانواده ادامه داد: 15 سال تحت عنوان توسعه هزاره، برنامهای را اجرا کردند و بعد از پایان برنامه، اعلام کردند که به برخی از اهدافمان به خوبی رسیدیم، که کنترل جمعیت یکی از آنها بود؛ اسناد آن هم موجود است.
وی با بیان اینکه بعد از موضوع توسعه هزاره، موضوع توسعه پایدار را در دستور کار قرار دادند، اظهار داشت: در بسیاری از برنامههای دولت و حتی NGO ها، به کلمه توسعه پایدار اشاره میشود که این تعبیر، تفسیر دیگری از سند 2030 و آن روی سکّه این سند است. درواقع، وقتی گفته میشود در راستای توسعه پایدار، این کار را انجام میدهیم، در راستای سند 20 30 است.
روحافزا، سند 2030 را دارای 169 بند دانست که از سال 2015 تا 2030 برای آن برنامهریزی شده است و افزود: برخی کشورها به این سند پیوستهاند و برخی دیگر، نه.
وی، درباره روند اجراییشدن سند 2030 در کشور گفت: رهبر انقلاب در فروردین 96 شخصا به موضوع ورود کردند و در 10 اردیبهشت 96، بخشنامهای مبنی بر توقف اجرای سند از سوی دولت صادر میشود.
معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان افزود: در 17 اردیبهشت 96، رهبری مخالفت عمومی خود را اعلام کردند و دولت هم در جلسه شورایعالی انقلاب فرهنگی به این مسئله پرداخت و قول ملغی کردن آن را در اسناد بالای سند 2030 داد. در تیر 96، رهبر انقلاب با حکم حکومتی، دستورالعمل لغو سند 2030 را صادر کردند، ولی تأسف برانگیز است که برخیها از روی غرض یا هر عاملی دیگر، دست از آن برنمیدارند و قائل به این هستند که به هر قیمت ممکن، این سند اجرایی شود.
جمشیدی: باید تکلیفمان را با تجدد روشن کنیم
در ادامه نشست، مهدی جمشیدی، عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به تبیین بیانات امامخمینی (ره) و مقام معظّم رهبری درباره اسناد بینالمللی پرداخت.
وی با اشاره به مقاله نگارش شده از سوی خود، گفت: در گفتمان امام و رهبری، موضوع «استقلال» را اصل قرار دادهام.
جمشیدی با بیان اینکه باید چند گام به عقب برگردیم و از چشماندازی وسیعتری به به موضوع بپردازیم، خاطرنشان کرد: وقتی انقلاب اجتماعی رخ میدهد، ساختارها درهم شکسته میشوند و هنجارهای جدیدی تولید میشود. انقلاب اسلامی هم همینطور بوده است.
وی ادامه داد: وقتی از انقلاب، فاصله زمانی میگیریم، میبینیم که برخی، فاصله ایدئولوژیک هم از انقلاب میگیرند. اینکه برخیها میگویند انقلاب سر عقل میآید و ایدئولوژی با سر به دیوار برخورد میکند، در ارتباط با بخشی از نیروهای ما، تحقق یافته است.
جمشیدی بحث خود را به سند 2030 پیوند میزند و میگوید: اینکه برخی نیروهای رسمی حاکمیت، مخفیانه 2030 را اجرایی میکنند، این یعنی تعمدی در کار بوده است.
وی با بیان اینکه جریان نیروهای تکنوکرات و لیبرال را «کارگزاران بومی تجدد مینامم»، اضافه کرد: این موضوع، ربطی هم به آخوند و غیر آخوند ندارد.
جمشیدی در ادامه، گزارههای مطرح شده توسط کارگزاران بومی تجدد را مورد بحث قرار داد و گفت: نخستین نکتهای که این افراد بر آن تأکید میکنند این است که دستیابی به توسعه، متوقف بر این است که باید با جهان رابطه داشته باشیم و نمیتوانیم در عزلت به سر بریم. دوم اینکه، مفهومی به نام استقلال، یک امر موهوم و رذیلت است. همچنین نقص است نه مزیت. سوم اینکه همه کشورهای دنیا به دنبال منافعشان هستند و چیزی به نام توطئه، معنایی ندارد. وجود دستهای پنهان و سخنانی از این قبیل، بازی قدرت است و ما باید اینها را کنار بگذاریم.
عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: نکته بعدی که کارگزاران بومی تجدد بر آن تأکید میکنند این است که جهان، فقط غرب است و کدخدا دارد. بقیه کشورها پیرامونی هستند و در حاشیه قرار دارند. پنجم اینکه غرب یک کلِ یکپارچه و بههم پیوسته است و یا باید همه را بپذیریم یا هیچ؛ نمیشود قسمت تکلنولوژیک آن را گرفت و بخشهای فرهنگی و سیاسی را کنار گذاشت.
جمشیدی افزود: از دیدگاه آنها، نظم جهانی شکننده نیست و اگر هم باشد، کاری از دست ما برنمیآید و ما باید نظم موجود را بپذیریم. آرمانهای ایدئولوژیک امام، شعارهایی بود که برای دهه شصت و فضای آن زمان خوب بود؛ الان که میخواهیم حکومتداری کنیم دوره آن شعارها به سر آمده است و مردم هم به دنبال محاسبات شخصی و عقلانی هستند.
وی با بیان اینکه از چنین افرادی نباید تعجب کرد که سند 2030 را اجرا کردهاند، گفت: اتفاقاً باید تعجب کرد که چرا با تأخیر به این سمت رفتهاند!
جمشیدی در ادامه به طرح دیدگاههای امام(ره) درباره آموزش و فرهنگی پرداخت و با بیان اینکه امام، قبل و بعد از انقلاب روی ساختار آموزشی بسیار حساس بودند، تصریح کرد: اطّلاع از موضع امام در این مقطع، مهم است، چرا که اکنون برخیها میخواهند محکمات انقلاب را تبدیل به متشابهات کنند و یک چهره لیبرال از امام معرفی کنند. از این رو، بازگشت به امام و خوانش امام، عدهای را از قطار پیاده میکند.
وی، به وجود چهار لایه تجدد نخبگانی، تجدد تئوریک، تجدد ساختاری و تجدد طبقاتی در اندیشه حضرت امام اشاره کرد و گفت: لایه اول تجدد، مربوط به افرادی میشود که چه در حاکمیت و چه در دانشگاهها حضور دارند. تجدد تئوریک، به معنای وابستگی فکر است. تجدد ساختاری نیز این است که ساختارهای ما هنوز بر مبنای قبل از انقلاب هستند و ما تازه داریم سند تحول آموزش و پرورش را تدوین میکنیم و میخواهیم در نظام کهنه غربی تجدیدنظر کنیم.
جمشیدی، لایه چهارم تجدد؛ یعنی تجدد طبقاتی را بدترین نوع تجدد دانست و گفت: اگر پیش از انقلاب، تعدادی انگشتشمار، روشنفکر و متجدد وجود داشتند و در گوشهای به کار خود مشغول بودند، الان حدود بیست درصد جامعه، متجدد خالص هستند و تجدد، تبدیل به سبک زندگی شده است.
وی با بیان اینکه این چهار لایه تجدد، انقلاب را محاصره کردهاند تصریح کرد: انقلاب، اینها را از در خارج کرد ولی از پنجره وارد شدند. تا زمانی که اینها هستند، انقلاب، ضد خودش را در داخل بازتولید میکند.
جمشیدی خاطرنشان کرد: امام میگوید اینها تبدیل میشوند به پایگاههای رسمی و موجه برای بازتولید غربزدگی، و بیگانگان، نیروهای سیاسی را هم از بین اینها انتخاب میکنند. امام همچنین میگویند غربی ها با دست بومیهایی از هر ملت، کشورها را با شوق و رغبت، بیسر و صدای به سوی خود میکشانند.
وی با یادآوری اینکه وقتی انقلاب رخ داد قرار شد نظام آموزشی مستقلی طراحی شود، افزود: امام به سوره نساء و قائده نفی سبیل اشاره میکند و در تحریرالوسیله دست کم در سه مورد این بحث را مطرح میکند و میگوید حتی اگر صرفاً نگرانی و بیم استیلا بر قلمرو اسلام باشد، باز باید از آن جلوگیری کنیم.
جمشیدی ادامه داد: نکته دیگری که امام مطرح میکنند این است که اگر بین دولت اسلامی و اجانب، قراردادی را دیدید که استقلال کشور را تحت شعاع قرار میداد، دولت را مجبور به ترک آن کنید، ولو با مقاومت منفی؛ یعنی امام، علیه دولت اسلامی مستقر، حکم آتش به اختیار میدهند.
وی با بیان اینکه امام معتقد بود سالیان دراز باید زحمت کشید تا ساختار آموزشی را تغییر داد، افزود: ایشان در این مسیر، یک مانع را پیشبینی میکنند و میگویند: «ما از شرّ رضاخان و محمّدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینها برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند؛ و هم اکنون با تمام ورشکستگیها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمیدارند.»
سخنران نشست بررسی ابعاد پیدا و پنهان سند 2030 ادامه داد: اکنون دولتهای غربی مشکل جمهوری اسلامی نیستند، بلکه مشکل ما، نیروهای بومی تجدد هستند.
جمشیدی، عدم حساسیت لازم از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی، نسبت به سند 2030 را مورد انتقاد قرار داد و گفت: باید تکلیفمان را با تجدد روشن کنیم؛ «یک دست مِی و یک دست قرآن»، فایده ندارد و این بیشتر به ضرر دین تمام میشود.
رحیمپور: آموزشهای لیبرال تنها در سایۀ فلسفۀ لیبرالیسم فهم میشود
سخنران بعدی نشست، حبیبالله رحیمپور ازغدی، دانشجوی دکتری فلسفۀ آموزش و پرورش بود.
رحیمپور، پیشدرآمد نظرات خود را با شعری از هولدرلین آغاز کرد: «آنجا که راه نجات گم است، راه نجات همانجاست که خطر آنجاست».
وی با بیان اینکه سند آموزش 2030 بستهای از سیاستها و راهبردهای آموزشی است که از بافت فلسفۀ آموزش لیبرال برمیخیزد، اظهار داشت: برای فهم و نقد لیبرالیسم آموزشی، در مقام یک فلسفۀ آموزشی، گریزی نیست مگر این که به اندیشه و ادبیات فلسفی پناه بریم.
رحیمپور ادامه داد: باید دقت داشته باشیم که ایدۀ آموزش لیبرال، پیش از این که در قالب یک بستۀ سیاستی و در لایۀ سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی صورتبندی شود تا دست به دگرگونسازی و یکسانسازی جهانی بزند، در دل یک رویکرد نظری به دانش آموزش و پرورش شکل میگیرد و پیشتر از آن، در قالب گفتارهای فلسفی در زمینۀ آموزش و پرورش سامان مییابد و نقش زیرساز را بازی میکند.
وی به چرایی نگارش سند 2030 از نگاه یونسکو اشاره کرد و گفت: در ابتدای سند، اشاره میشود که اگرچه جهان در زمینۀ آموزش، پیشرفت چشمگیری داشته اما به همۀ اهداف دست نیافته است؛ ازاینرو برای به پایانرساندن دستورکار ناتمام آموزش برای همه، به انجام کارهای بیشتری نیاز است. بنابراین در قالب هدف چهارم سند «دگرگونسازی جهان ما: دستورکار 2030 برای توسعۀ پایدار»، جهان دستورکار بلندپروازانهتری را در حوزۀ آموزش، برای دورۀ زمانی 2015 تا 2030 در نظر گرفته است.
رحیمپور ادامه داد: واضح است که اندیشۀ لیبرالیسم، آموزاندن و پروراندن را در مرکز راهکارهای پیشبرد گفتمانیاش قرار میدهد و پافشاری میکند که آموزش در رأس دستورکار 2030 برای توسعۀ پایدار قرار دارد. اما در سوی دیگر، در سپهر فلسفه، علوم انسانی، نهادسازی و سیاستگذاری ما، آموزش و پرورش مرتبهای که باید را تا کنون نیافته است. با این حال، امروزه نیاز است برگردیم و ارزیابی کنیم که تجربۀ چهلسالۀ جمهوری اسلامی در زمینۀ آموزش و پرورش چهقدر همخوان با جوهر و غایت انقلاب اسلامی بوده است؟ آموزش و پرورش، چه منزلتی در منظومۀ انقلاب اسلامی دارد و چه مرتبهای در کارنامۀ جمهوری اسلامی یافته است؟
وی با انتقاد از کمرنگ بودن جایگاه آموزش و پرورش در کشور گفت: آموزش و پرورش در کانون اندیشۀ انقلاب اسلامی مینشیند اما در کارنامۀ جمهوری اسلامی، این اقتصاد و امنیت و سیاست است که مرکزنشین میشود و آموزش و پرورش را از کانون به حاشیه میراند. دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی را از مرکز بیرون میآورد و در پیرامون مینشاند.
«ما برای بازیابی منزلت آموزش و پرورش در ایران نیاز داریم کمی عمیقتر از دغدغههای هر روزۀ مدیران اجرایی و مالی سازمان آموزش و پرورش دربارۀ آموزش و پرورش فکر کنیم و بیندیشیم که چرا پس از نگارش طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در سال 1367 و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال 1390، سند آموزش 2030 میتواند از هر دو پیشی گیرد»
رحیمپور، لزوم پربارکردن ادبیات فلسفۀ آموزش و پرورش و در مرتبه بعد، ادبیات دانش آموزش و پرورش را برای مواجه با سند 2030 مورد تأکید قرار داد و ادامه داد: اگر به دنبال اصالت در آموزش و پرورش ایران میگردیم و نگرانیم که برنامهها و سیاستهای وارداتی آموزشی، ما را دگرگون میسازد، پس گریزی نداریم جز این که روزبهروز و بهنحوی روشمند، نظام اندیشهای اصیل و کارآمدی را در حوزۀ آموزش و پرورش شکل دهیم و پرمایهتر کنیم.
رحیمپور، راهکار صیانت از جمهوری اسلامی در برابر گفتمان لیبرالیسم در علوم انسانی را، صورتبندی و بازسازی نسبت «علم و سیاست» و «علم و اقتصاد» همپای رابطۀ «علم و دین» و «علم و فلسفه» دانست و افزود: ساماندهی حوزۀ آموزش و پرورش نیز از این قاعدۀ کلی بیرون نمیافتد و نسخه دیگری ندارد.
او ادامه داد: اگر باور داریم که علم، یکی از عناصر اقتدار است و پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند میکند آنگاه باید از شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای تحول و ارتقای علوم انسانی بپرسیم که دلالت التزامی این نگاه چیست؟
رحیمپور، اهمیت اقتدار علمی را مورد تأکید قرار داد و خاطرنشان کرد: روایت «اَلعِلمُ سُلطان» ما را به این درک بنیادی میرساند که علم اقتدار است؛ یعنی هر کسی که آن را داشته باشد دست قدرتمند را خواهد داشت و هرکس که آن را نداشته باشد، دست قدرتمندی بر سر او خواهد آمد و زیرِ دست خواهد شد.
وی با بیان اینکه همین رویه در مورد سند آموزش 2030 رخ داد؛ یعنی ما از فرادستی به فرودستی افتادیم به دلیل این که از جهت علمی دست برتر را در حوزۀ آموزش و پرورش نداشتیم. بحران ما از بیعلمی ناشی میشود و امکان و توان ما نیز از علممندی به دست میآید؛ چرا که نجات همانجاست که خطر آنجاست.
رحیمپور بحث خود را اینطور خاتمه داد: توان امروز ما در صحنۀ واقعی گروههای آموزشی و پژوهشی علوم تربیتی کشور برای مواجهه با گفتمان لیبرالیسم آموزشی که خود را در سند آموزش 2030 نشان داد، اندک و تنک است و برای جبران این سایهنشینی و واداگی، گریزی نداریم از این که گفتمان لیبرالیسم و آموزش لیبرالی را به زیر نگاههای نازکاندیشانه و ژرفکاوانه انتقادی بکشیم تا از این راه، فضا را برای ایدههای دیگر باز کنیم.
خزعلی: نقطه اوج سند 2030 برنامه انقلاب جنسیتی است
در ادامه، نوبت به کبری خزعلی؛ عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی رسید تا بحث خود را آغاز کند.
وی با اشاره به اهدافی که در سند 2030 مطرح شده، گفت: فردی که خودش مسئول سیاستگذاری در 170 کشور است، میگوید این یک جنگ با زن، کودک، خانواده و بشریت است.
خزعلی ادامه داد: در سرفصل مربوط به زن و خانواده، تأکید سند 2030 بر روی تنظیم خانواده است و کمکردن فرزندآوری است.
شکافتن صادقانه سند 2030 برای مردم، راهکاری بود که وی، مورد تأکید قرار داد و تصریح کرد: باید به مردم امید بدهیم که اگر روی پای خودمان بایستیم جواب میدهد. همانطور که در ابتدای انقلاب، ایستادگی کردیم و با پافشاری بر اهداف و آرمانهای خود، به پیشرفتهایی دست پیدا کردیم که در نهایت دشمن نتوانست ما را تحمل کند و دست به ترور جوانان دانشمند ما زد.
خزعلی با بیان اینکه بهجای اجرا کردن اسناد بینالمللی، باید سیاستهای خودمان را تبیین کنیم، خاطرنشان کرد: در حال حاضر، 5 سند در نوبت بررسی شورای عالی انقلاب فرهنگی است و وقتی در محیطهای دگراندیش برخی از آنها را باز میکنیم، میگویند اگر همینها پیاده شود، ما چیز دیگری از جمهوری اسلامی نمیخواهیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرح نقاط تقابل در مقابل اسنادی چون 2030 را مورد تأکید قرار داد و افزود: ما میتوانیم در مقابل سندهایی چون FATF اسناد دیگری قرار دهیم و تعریفهای دیگری ارائه دهیم.
خزعلی ادامه داد: مثلاً میتوانیم شاخصهایی از قبیل تروریست فرهنگی را مطرح کنیم. ناظر به اینکه در فضای مجازی، به سلامت جسمی و روحی فرزندان حمله میشود. همچنین میتوان بحث تروریست حقوقی را مطرح کرد. اینکه بدون رضایت کشورها، خودشان قانونگذاری میکنند و خودشان هم بر آن نظارت میکنند، تروریست فرهنگی است.
وی با بیان اینکه سند 203 در میان مجموعه اسنادی قرار دارد که از سال 2000 رسماً در کشورها پیاده میشود، خاطرنشان کرد: 15 سال روی این سند، گفتمانسازی شده است و اینکه الان شاهد هستیم که نسل جوان، تا حدودی فاصله گرفته است، ناشی از همین موضوع است.
خزعلی ادامه داد: آنها برای پیشبرد سیاستهای خودشان فیلم میسازند ولی ما سیاستهای کلان نوشتهایم و در شورایعالی انقلاب فرهنگی گذاشتهایم تا خاک بخورند. بچه مردم چه کاری میتواند با این سند انجام دهد؟
وی با انتقاد از شورایعالی انقلاب فرهنگی گفت: هنوز هیچ خروجی خاصی از این شورا در ارتباط با سند 2030 حاصل نشده است.
کارشناس مسائل خانواده با بیان اینکه مرحله گفتمانسازی حول سند 2030 به پایان رسیده، خاطرنشان کرد: اکنون نظارت ریز بر اجرای سند، در کشورها آغاز شده است.
خزعلی ادامه داد: در برنامه ششم توسعه، 20 بار اصطلاح توسعه پایدار مطرح شده، که در راستای سند 2030 است.
وی به موارد مطرح شده در سند 2030 اشاره کرد و گفت: یکی از این موارد، تنفروشی است که اسم آن را کارگر جنسی و بیشفعال جنسی گذاشتهاند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حذف سلول زاید را یکی از موارد مطرح شده در سند 2030 عنوان کرد و اظهار داشت: این موضوع را تحت عنوان تسلّط بر بدن مطرح کردهاند و میگویند همانگونه که انسان میتواند زگیل را از بدن خود جدا کند، این حق را دارد که یک عضوی که به عنوان مهمان در بدن انسان حضور داشته است را جدا کند.
خزعلی، اوج آموزشهای سند 2030 را انقلاب جنسی دانست و افزود: مبتنی بر این سرفصل، موضوع برابری جنسی، باید به طور فراگیر در همه جا مطرح شود.
وی افزود: معاون امور زنان رییسجمهور در این راستا اعلام کرد که اهداف توسعه پایدار را دنبال میکند و متعهد است تا 30 درصد بانوان در مدیریتها بهکارگیری شوند. این همان 30 درصدی است که سازمان ملل مطرح کرده و اظهارات مسئولین ما هم بارها آمده است.
خزعلی، برابری جنسی را دستورالعمل براندازی نظام اسلامی دانست و خاطرنشان کرد: این موضوع به صراحت در مجله «والاستریت ژورنال» چاپ شده است و مینویسد باید روی موضوع زنان تمرکز کنید و زنان را نسبت به اسلام و نظام ناراضی کنید. ابتدا باید حضور سی درصدی زنان در مناصب مطرح شود، سپس بحث حجاب اجباری و موضوع حضور زنان در ورزشگاهها و مسائلی از این قبیل.
وی ادامه داد: در همین راستا، امکاناتی را به برخی نهادها دادهاد و بودجهای را در اختیار نهاد زنان سازمان ملل قرار دادهاند تا در راستای برابری جنسیتی و با عنوان توانمندی زنان فعالیت کند.
خزعلی، کشور سوییس را کشوری دانست که در موضوع زنان، حاکمیت خود را بر ایران افزایش داده و اظهار داشت: در حالی قراداد توانمندسازی زنان ایرانی، با کشور سوییس بسته شده، که این کشور، 80 درصد خشونت و تجاوز دارد و بالای پنجاه درصد فرزندان متولد شده بدون ازدواج را داراست.
وی با بیان اینکه انگلیسیها، سوییس را کثیفترین کشور اروپایی میدانند، تصریح کرد: با این حال، بهترین فرزندان ما را به اینها سپردهاند تا آموزش کارآفرینی به آنها بدهند.
عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: مقامات آمریکایی میگویند برای اینکه به دور از چشم سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران مسلط شویم باید با زنان ایرانی در تعامل باشیم.
خزعلی به نقش مراکز غیردولتی در پیادهسازی سند 2030 در کشور اشاره کرد و گفت: مؤسسه ملّی کنترل ایدز، مؤسسهای غیرقانونی است که به طور علنی فعالیت میکند.
صدر: 2030 چگونه تبدیل به گفتمان شد؟
سخنران آخر نشست بررسی ابعاد پیدا و پنهان سند 2030 فاطمه صدر، دکترای فلسفه و پژوهشگر حوزه فلسفه تعلیم و تربیت و عضو بنیاد تربیتی حیات بود که بحث خود را با عنوان «زمینهها و بسترهای غیررسمی پیشبرد سند آموزشی 2030» آغاز کرد.
وی گفت: در نهادهای بینالمللی، پیش و پس از تدوین و تصویب هر سند، کنوانسیون یا بیانیه در جهت گفتمانسازی و پیشبرد آن، فرایندی تحت عنوان اجماعسازی مطرح و اجرا میشود.
صدر، اجماعسازی را مهمترین سازوکار نهادهای بینالمللی برای پیشبرد اسنادی چون 2030 دانست و گفت: این کار، در سطح دولتها به یک شکل و در سطح ملتها به گونهای دیگر دنبال میشود. در سطح ملتها نیز از دو طریق نخبگان و روشنفکران و نیز توده مردم انجام میشود.
پژوهشگر حوزه فلسفه تعلیم و تربیت با بیان اینکه سند 2030 از نوع بیانیه یا چارچوب اقدام است و حالت استانداردسازی و تنظیم رفتار دارد، تصریح کرد: این سند، بیش از آنکه الزامآور حقوقی باشد، توصیهای از جنس نرمافزاری است، برای اینکه به شکل نرم و به تدریج، تغییر ارزشها، باورها و در نهایت رفتار را در میان ملتها رقم بزند. به همین دلیل است که از فرآیند اجماعسازی استفاده میشود.
صدر درباره فرایند اجماعسازی گفت: تولید ادبیات علمی، ادبیاتسازی و مفهومسازی در کانونهای قدرت، از جمله اولین اقدامات است.
وی، مرحله بعد را نگارش اسناد، کنوانسیونها و بیانیههای بینالمللی با مشارکت گرفتن کشورها (در پوشش و ظاهری حداکثری و در باطنی حداقلی) دانست و درباره حقشرطی که در اسناد برای کشورها لحاظ میشود گفت: یک حق شرط و حق تحفظی به شکل صوری به کشورها میدهند مبنی بر این که مواردی که خلاف قانون هر کشور است اما در کنوانسیون آمده است را بتوانند اجرایی نکنند. منتها نکته این است که با ماده دیگری همین حق داده شده را محدود و کنترل می کنند؛ تحت این عنوان که حق شرطها نباید با روح کلی هر سند در تضاد باشد.
وی، نهادسازی مردمی را اقدام دیگری دانست که به منظور بهرهگیری از ظرفیت مردمی، در فرآیند اجماعسازی بهکار بسته میشود.
صدر ادامه داد: حساسیتزایی و حساسیتزدایی در میان تودههای مردم نسبت به ارزشها، تکذیب یا تردید در باورها و هنجارسازی متناسب با مفاهیم و مبانی ارزشهای حاکم بر اسناد بینالمللی، یکی از اقداماتی است که نهادهای بینالمللی طی اجماعسازی دنبال میکنند.
عضو بنیاد تربیتی حیات، برخی نهادهای غیردولتی و موسسات خصوصی را مهمترین ابزارهای غیررسمی و غیردولتی نهادهای بینالمللی برای استحاله کشورها از درون عنوان کرد که از سالها پیش در حال فرهنگسازی و گفتمانسازی محتوای اسناد بینالمللی از جمله سند 2030 هستند.
صدر درباره نتیجه فرآیند اجماعسازی گفت: عقبنشینی تدریجی دولتها و ملتها از مواضع از پیش گرفته شده بومی در مقابل مفاهیم و ارزشهای دیکته شده اسناد بینالمللی و نیز تحمیل نامحسوس و ناملموس ارزشهای جدید از سوی این اسناد، نتیجه اجماعسازی است؛ به گونهای که به مرور با تغییر قوانین کشورها در مقابل ثبات مفاد اسناد بینالمللی مواجه میشویم.
وی، همجنسگرایی و تغییر نگرش دولتها و ملتها نسبت به این موضوع، از امری قبیح و جرم در سالهای گذشته به امری مورد حمایت و هنجار در سالهای اخیر را به عنوان شاهد مثال ذکر کرده و در خصوص تحول در مفهوم و معنای خانواده با مبانی و معیارهای همجنسگرایی گفت: اکنون مفهوم خانواده، تغییر معنا داده است و ما خانواده همجنسگرا هم داریم.
صدر در ادامه، چگونگی فرآیند اجماعسازی در سطح تودهها را مورد بحث قرار داد و گفتمانسازی تولید ادبیات توسط نخبگان همسو با مفاد اسناد را یکی از این اقدامات دانست.
وی ادامه داد: کمکها و حمایتهای بینالمللی از راهاندازی برخی نهادهای مردمی با موضوعات تخصصی مختلف و تمرکز هر نهاد بر موضوعی خاص به نحوی که تبدیل به یک بازوی کارشناسی شود و در مرحله بعد، توانمندسازی و آموزش گسترده و حرفهای آنها در قالب تربیت نیروی انسانی در همین راستا انجام میشود.
صدر درباره نحوه مواجهه نهادهای غیردولتی با دولتها گفت: هر زمان که این دست نهادها با قوانین و سیاستها و خطمشیهای دولتی همراه باشند، طبیعتاً به عنوان بازوی کمکی و پیشبرنده اسناد مورد توافق عمل میکنند؛ اما در ارتباط با قوانین و دولتهای غیرهمراه از ظرفیت حداکثری خود برای مقابله با آنها استفاده میشود. لابیگری، مطالبهگری و چانه زنی از بالا و نیز راهانداختن برخی پویشهای مردمی و موضعگیریهای مدنی و رسانهای در راستای فشار از پایین در همین راستا برآورد میشود.
وی در ادامه، پشتوانههای نظری و بسترساز اسناد بینالمللی مانند سند آموزش 2030 را مورد اشاره قرار داد و از امانیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، سکولاریسم و نسبیگرایی به عنوان پشتوانههای نظری اسناد نام برد و گفت: این رویکردها، مبانی معرفتی نهادهای مدنی همسو با نهادهای بینالمللی را هم تشکیل میدهند.
صدر به رواج نسبیگرایی اشاره کرد و تصریح کرد: نسبیگرایی معرفتی و پیرو آن نسبیگرایی ارزشی، تسامح و تساهل فرهنگی و معرفتی در تعلیم و تربیت را در پی دارد که گاه از سوی همین نهادهای غیردولتی فعال در موضوع تعلیم و تربیت، آموزش، ترویج و اشاعه داده میشود.
همتیفر: راهحل نهایی «تولید فکر» است
مجتبی همتیفر؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت و عضو بنیاد تربیتی حیات، سخنران دیگر این نشست بود که سخنان خود را با موضوع «تعلیم و تربیت در خدمت امپریالیسم» آغاز کرد.
وی با بیان اینکه آنچه به عنوان سند 2030 میشناسیم چیزی نیست که از 2015 آغاز شده باشد، خاطرنشان کرد: از اواخر دهه هشتاد بحث توسعه پایدار در دستور قرار گرفته است.
همتیفر با یادآوری اینکه مسائل مطرح شده در سند 2030، مسائل مربوط به کشور ما نیز است، تصریح کرد: آنچه ما با آن مخالفیم، صورتبندی این مسائل و در مرحله بعد، راه حلهایی است که برای آنها ارائه میشود.
کارشناس امور تربیتی، وجه مشترک منتقدان و مدافعان سند 2030 را، جزءنگری دانست و سایر غفلتها در نوع نگاه به این سند را اینطور برشمرد: غفلت از فهم روابط و جهتگیری اقدامات به ظاهر پراکنده، غفلت از باهمنگری مزیتها و معایب، برنامهها و اقدامات،
غفلت از پیشینه و تجربه تاریخی که دوگانهای تحت عنوان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته در این سند مطرح میشود.
همتیفر در ادامه، ضعف در استعمارشناسی را مورد اشاره قرار داد و گفت: کمبود مطالعه و آثار قوی و غنی در ایران در باره استعمار، بیتوجهی نظام آموزشی به استعمارشناسی و
کمبود منابع در دسترس، از عوامل این ضعف هستند.
وی، نتیجه ضعف در استعمارشناسی را بروز خطای محاسباتی در صاحبنظران و مسئولان در مواجهه با استعمار دانست و افزود: خوشبینی نسبت به نهادها و برنامههای بینالمللی و
توهم نگرش تخصصی صرف بدون درنظر گرفتن دخالت سیاست در علم و توسعه، از دیگر مشکلاتی است که با آن روبهرو هستیم. در نتیجه شاهد پیروی حداکثری از برنامهها و توصیههای نهادهای بینالمللی هستیم.
عضو بنیاد تربیتی حیات، به طرح اقدامات ایجابی در مواجهه با سند 2030 پرداخت و اظهار داشت: طراحی و پیادهسازی الگوهای بومی توسعه، یک اقدامات الزامی است. همچنین لازم است نخبگان و عامه نیز همراه شوند.
همتیفر، یکی از اقدامت مؤثر در مواجهه با اسناد نظیر 2030 را نشر و بازنشر آثار آگاهیبخش، همچون تعلیم و تربیت در خدمت امپریالیسم فرهنگی( اثر مارتین کارنوی) دانست و گفت: تبیین دیدگاههای بزرگانی همچون امام خمینی درباره استعمار نیز یکی از اقدامات مؤثر در این راستا است. همچنین، تولید آثار رسانهای برای تبیین هنرمندانه استعمار و استعمارگری بهویژه برای نسل جدید همچون یتیمخانه ایران.
وی در ادمه، مرور اندیشههای امام(ره) درباره استعمار را به بحث نشست.
همتیفر با بیان اینکه «استعمار» از اصلیترین بحرانهای زمینهای امام است، خاطرنشان کرد: از دیدگاه امام، هدف استعمار، بهرهمندی از منابع انسانی و طبیعی جوامع است.
عضو بنیاد تربیتی حیات، در ادامه با بیان اینکه ضعف علمی و فنی مصنوعی و مسمومیت فکری دو نتیجه دارد، خاطرنشان کرد: این موضوع یا منجر به هیچانگاری یا کوچک انگاری خود میشود، یا برترپنداری استعمارگران را در پی دارد. نتیجه هر دو هم وابستگی و تقلید است.
همتیفر درباره خودباختگی و برترپنداری بیگانگان از سوی برخی افراد در داخل کشور گفت: برخی از افرادی که خود، در جریان تدوین سند تحول آموزش و پرورش بودهاند، سند 2030 را برتر از آن میدانستند، تا جایی که یکی از آنها میگفت دوست دارم فرزندم با سند2030 بزرگ شود نه سند تحول.
وی، راهحل اصلی رهایی از اسنادی نظیر 2030 را استقلال فرهنگی دانست و تصریح کرد: استقلال فرهنگی نیز در گرو تولید فکر از سوی افراد فکوری است که فارغ از شرق و غرب با تکیه بر دانش بومی کار کنند.