به نظر میرسد برخی حامیان دولت روحانی اصرار عجیبی بر تفرقهافکنی دارند برای برهم زدن وحدتی که هر چند نه چندان عمیق میان افرادی با اعتقاد سیاسی متفاوت شکل گرفته است. شاید همین جرقههای تفاهم را برای همین خاموش میکنند که از وحدت میترسند. یادداشت روز گذشته مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی که در آن نامه سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را «حواشی غیرلازم» موضعگیری رئیس جمهور در مورد صادرات نفت و بستن تنگه هرمز دانسته، از همین قسم است که همین وحدت در برابر دشمن خارجی را خدشهدار میکند. مسیح مهاجری، از تناسب پاسخ با تهدید میگوید و موضعگیری رئیس جمهور را کافی میداند و بعد مینویسد: «حواشی غیرلازم داخلی پاسخ رئیسجمهور روحانی به تهدید رئیسجمهور امریکا، از ورود نظامیان به این ماجرا شروع شد. در این مرحله از رویارویی که مرحله سیاسی است، نیازی به ورود نظامیان به این موضوع نیست. وظیفه آنها اقدامات عملی در مرحلهای است که مناقشات سیاسی به نتیجه نرسد و فرماندهی کل قوا برای چنین اقداماتی تصمیمگیری نماید.»
او در ادامه تلاش میکند این نظر خود را مستند به نظر امام مبنی بر عدم ورود نظامیان به مسائل سیاسی بکند که بی وجهی آن را در ادامه بیان خواهیم کرد. اولاً، تناسب تهدید و پاسخ، درحالیکه بالاترین مقام اجرایی ایران موضع گرفته، بیمعناست و موضعگیریهای دیگر برای تأیید این سخن رئیس جمهور از جانب هر کسی غیراز رهبری، چیزی فراتر از موضع او نخواهد بود که بشود ادعا کرد تناسب را به هم زده است و البته روشن هم نیست که دیگر امریکا باید سطح تهدید خود را به کجا برساند که اینان حس کنند باید پاسخ را کمی توسعه دهند! ثانیاً، مسیح مهاجری در مقامی نیست که بتواند برای فرمانده نظامی عالیرتبه تعیین تکلیف کند. او در مقام یک روزنامهنگار باید همینقدر بلد میبود که دیپلماسی جز به پشتوانه قدرت نظامی پیش نخواهد رفت و اگر نبود قدرت موشکی و دفاعی ایران، غربیها سلام دیپلماتیک روحانی و ظریف را هم علیک نمیگفتند. اگر قاسم سلیمانی از اعتبار کمنظیر منطقهای و ملی خود برای حمایت از حسن روحانی خرج کرد، برای آن بود که واژههای حمایت یک نظامی عالیرتبه و پشتیبانی نیروهای مسلحی که در وقت لازم، مسئول اجرایی کردن تهدید مدنظر رئیس شورای عالی امنیت ملی هستند، ضمانت اجرایی موضعگیری بینالمللی رئیس جمهور در یک کشور خارجی باشد و سطح موضعگیری روحانی را از یک «حرف» به یک «راهبرد با ضمانت اجرایی» ارتقا میدهد. تحلیل این اتفاق چندان سخت نبود اگر روزنامه جمهوری اسلامی فقط کمی بدون عینک سیاست زده و جناحی به ماجرا نگاه میکرد. ثالثا، ً. کلام امام خمینی (ره) در اینجا مصداقی ندارد و استناد به آن بیوجه است. چه آنکه بستن تنگه هرمز اتفاقاً موضوعی نظامی و دفاعی است و سخن رئیس جمهور هم در یک چارچوب دفاعی قابل ارزشگذاری است. بنابراین قاسم سلیمانی اتفاقاً در موضوع کاری خود نظر داده و وارد مباحث دیگر نشده است.
و، اما حرف پایانی را باید با دولت زد که مبادا پالسهایی از سوی غرب رسیده و روحانی را از موضعگیریاش پشیمان ساخته و حالا حامیان رسانهای دولت دست به کار شدهاند که ماجرا را رفع و رجوع کنند. این نگاه شاید بدبینانه به نظر برسد، اما بهتر است وقتی دولت موضعگیری قاطع و مقتدر دارد، دوستان صاحب تریبون و رسانه خود را هم توجیه کند که خلاف آن جوسازی نکنند، وگرنه از این سو هم راه برای تحلیلهای بدبینانه باز است.
کبری آسوپار