هفته گذشته، ایران شاهد چند اعتراض در بازار تهران و برخی مراکز فروش بود که حاوی چند نکته است. اعتراضات به بهانه وضع نابسامان قیمت ارز و طلا بین بازاریان و چنانکه گزارشات نشان میدهد با لیدری عناصر غیربازاری صورت گرفته است. اما نکته عجیب آنجاست که شعارهای معترضان صنفی یا حتی اقتصادی نبود. با وجود نقش اصلی دولت روحانی در ایجاد نارضایتی و وضعیت اقتصادی کنونی، اما مطالبه پاسخگویی دولت هم جایی در شعارها نداشت. شعارها حول یک محور بین عوام پخش و سازمان یافته بود: اعتراض علیه حمایت ایران از مقاومت منطقه در سوریه، فلسطین و لبنان.
شعارهایی چون «سوریه را رها کن، فلسطین را رها کن، ایران شده فلسطین و...»
شعارهایی که عینا در اغتشاشات دی 96 و پس از آن بارها از زبان ربع پهلوی و سرکرده گروهک منافقین خلق که اینک به
زینت المجالس آمریکایی ها مبدل شده، صادر شده است.
ماجرا چیست؟
ماجرا روشن است. مشکلات اقتصادی و اعتراضات اقتصادی بهانه ای
برای نشانه گرفتن جبهه مقاومت در منطقه است. تمامی اغتشاشات اقتصادی اخیر تنها یک هدف دارد و آن زمینه سازی برای معامله قرن است!
آمریکایی ها و اسرائیلی ها با فرصت حاصل از توجه افکار عمومی به جام جهانی فوتبال، مشغول پختن و نهایی کردن پروژه ای تحت عنوان «معامله قرن» هستند. کوشنر داماد ترامپ و گرینبلات نماینده آمریکا در منطقه از این کشور به آن کشور با تطمیع و تهدید در تلاش اند هرچه زودتر معامله ای دیگر برای نابودی ملت فلسطین را جوش بدهند. عربستان و امارات فروشندگان اصلی معامله هستند.
اردن در ماه گذشته به اعتراضات اقتصادی کشیده میشود تا بالاخره شاه آن برای حفظ تاج و تخت خود، پای معامله قرن می نشیند. شاه مصر! هم با تطمیع همینطور. شاهزاده ویلیام، اولین عضو خانواده سلطنتی انگلیس پس از 70 سال به فلسطین اشغالی سفر میکند و در بیت المقدس آنجا که هیچ کشور مهمی جز آمریکا، سندش را به اسرائیلی ها نبخشیده، با سرکردگان رژیم صهیونیستی دیدار میکند. اما هدف از معامله قرن چیست؟
ایالات متحده و اسرائیل قصد دارند دولتی فلسطینی خلع سلاح شده (بدون ارتش و نیروی مسلح) به پایتختی روستای «ابو دیس» در شرق بیت المقدس تشکیل دهند و بخشی از شمال بیابان سینای مصر را بدان منضم کنند، و با چند طرح اقتصادی با پول عربستان و امارات، برای غزه چهره ای انسان دوستانه از آمریکا و اسرائیل ارائه دهند که مثلا میخواهد مشکل برق و بیکاری غزه را حل کند! اما در عوض چه؟!
انضمام کامل قدس به رژیم صهیونیستی، انضمام کامل شهرکهای صهیونیستی غیرقانونی در کرانه باختری به حاکمیت رژیم صهیونیستی، نابودی کامل حق بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه ها و سرزمین مادری خود و مشروعیت بخشیدن بر اشغال فلسطین حتی طبق مرزهای 1967 و نابودی کامل آرمان فلسطین.
در این طرح اشغالگری مداوم و روزانه اسرائیل در جولان، کرانه باختری و غزه مشروعیت می یابد، شهرکنشینان صهیونیستی از شهرکها در کرانه باختری تخلیه نخواهند شد و ارتش رژیم صهیونیستی در طول رود اردن مستقر میشود. حق فلسطینیان برای تشکیل دولت فلسطینی در کرانه باختری که طبق قطعنامههای سازمان ملل از آن برخوردارند برای همیشه از بین میرود و به جای آن دولتی فلسطینی در مناطق پراکنده و جداجدا که حتی بر راههای مواصلاتی خود حاکمیت ندارد تشکیل شود. یک کوچ اجباری دیگر در راه است، فلسطینی ها از قدس و مناطق پرآب کرانه باختری اخراج خواهند شد و به مناطق بیابانی و بی آب و علف سینا کوچ داده خواهند شد. هم فلسطینی ها در زندانی قابل کنترل تر متمرکز خواهند شد و هم مشکل آب و زمین و امنیت متزلزل اسرائیل چاره ای می یابد و اشتهای سیری ناپذیر اسرائیل برای اشغال منابع آب و زمینهای حاصلخیز و آب و هوای مطبوع کرانه باختری اندکی ارضا خواهد شد. طرح خوبی برای تحقق رویای همیشگی اسرائیل از نیل تا فرات است. بله. هدف اصلی معامله قرن، هضم و اشغال کامل کرانه باختری توسط اسرائیل است. این پروژه اسرائیلی، مطمئنا نیاز به بسترهای روانی گسترده ای دارد. بدنام سازی گروههای مقاومتی که جلوی معامله تسلیم بایستند، با این اتهام که آنها مخالف طرحهای اقتصادی (همان قاقالی لی های طرح) هستند یک ضلع اصلی این جنگ روانی است. هرچند جمعه های خشم و راهپیمایی های
بازگشت در غزه و عملیات های مختلف انتفاضه و مقاومت در کرانه باختری، اولین مانع بر سر راه معامله ننگین است.
ملت فلسطین هرگز زیر بار این نقشه شوم نخواهد رفت و به حدی از بلوغ سیاسی رسیده است که بفهمد هر طرحی که آمریکا و اسرائیل برای آنها پیش می نهند در واقع یک طعمه و قربانگاه است، نه راه نجات. فلسطینی ها اینک بیش از هر زمانی راه خود را از سران عرب جدا کرده اند و سران عربستان و امارات اینک جزء منفورترین چهره های عرب در بین ملت فلسطین هستند. چنانکه سوزاندن تصاویر آنها در کنار سران آمریکا و اسرائیل به موضوعی عادی در تظاهراتهای بازگشت تبدیل شده است.
اما عملیات روانی و رسانه ای دیگر در خود ایران رقم میخورد. با تشدید فشارهای خارجی بر ایران، ناآرام کردن فضای اقتصادی و سیاسی ایران و درگیر شدن حکومت با مشکلات داخلی تا نتواند فرصتی برای تاثیرگذاری بر منطقه داشته باشد. عبور از این مرحله، مستلزم اهتمام جدی دولت برای مهار تورم افسارگسیخته، نظارت جدی بر بازار و سودجویان، و آگاهی بخشی کامل رسانه ای برای مردم است. هر سه قوه و دیگر ارکان حکومت، با جدیت با سودجویان برخورد کنند. مجازات اشد و فوری اخلالگران بازار گام اول بهبودی اوضاع است. لازم است دولت تمامی تلاش خود را برای حفظ و افزایش ارز در ایران به کار گیرد. با توسعه گردشگری، با منع واردات و تعرفه های سنگین و... هسته اصلی به خشونت کشیدن اعتراضات که اعضا و سمپاتهای گروهکهای تروریستی خصوصا منافقین هستند، شناسایی و مجازات شوند. مردم بهجای درگیری با حکومت، باید بیاموزند خود بخشی از راه حل هستند و برای حل مشکلات اقتصادی باید همکاری کنند. روش صحیح اعتراض آرام و مسالمت آمیز را بیاموزند و درباره وقوع خشونت و شعارهای انحرافی کاملا توجیه شوند.
محمد عبدالهی