با خروج رسمی ایالات متحده از برجام، همه نگاهها به واکنش ایران دوخته شده است. بهرغم انتظار افکار عمومی داخلی و خارجی جهت اتخاذ تصمیمی قاطع از سوی دولت ایران، حسن روحانی در نطقی منفعلانه به سخنان تهاجمی ترامپ، از اراده دولت برای ادامه برجام با سایر طرفین رونمایی کرد. راهکار ادامه برجام با 5 کشور دیگر، در واقع نوع دیگر بیان توافق با اروپاییهاست، چرا که چین و روسیه از ابتدا همراه بودند و جذب همکاری آنها فتحالفتوحی به حساب نمیآید. اما تمایل به مذاکره با 3 کشور اروپایی حرف جدیدی است که فارغ از تناقضگوییهای رئیس جمهور و آن داستان معروف «دیدن دم کدخدای ده» به همان مشکلات سطحینگری در برجام گرفتار است. استراتژی مذاکراتی دولت تدبیر و انعقاد برجام خطای اول محسوب میشد، چرا که نهتنها هیچ تغییری در تحریمهای اساسی ایران به وجود نیاورد، بلکه چراغ سبزی برای تحریمهای دیگر آمریکا ایجاد کرد. این موضوع به قدری فاجعهآمیز بود که در برابر هر تحریم جدید آمریکا نهتنها قدرت بازدارندگی ایجاد نمیکرد، بلکه تمام حرکات آمریکا را پوشش میداد. یعنی ایران در طول اجرای برجام قادر به اثبات هیچ نقض عهدی از سوی آمریکا در فضای بینالملل نشد. قاعدتا این موضوع علاوه بر سستی و ناتوانی دولت در اعاده حقوق مردم به متن توافق برجام مربوط بود. برجامی که دولت برای انعقاد آن به تمام خطوط قرمز و شرایط نهگانه رهبری بیاعتنایی کرده بود. ابعاد مختلف برجام نظیر فنی، اقتصادی، حقوقی و امنیتی به گونهای در کنار هم قرار گرفته که نظم و انسجام آنها، از برجام توافقی تاریخی ساخته است. برجام باید در کتابها برای عبرت آیندگان ثبت شده و تدریس شود. نگاهی به دادهها و ستاندههای 2 طرف و مکانیزم حاکم بر توافق نشان میدهد ایران با برجام راهی جز راضی نگه داشتن آمریکا از خود نداشت. کما اینکه در طول همه تحریمهای پسابرجام، هیچ واکنش درخوری از سوی دولت ایران داده نشد.
اکنون راهکار ادامه برجام با اروپاییها خبطی بزرگتر از انعقاد برجام است و میتوان از آن به عنوان تداوم بازی در زمین آمریکاییها یاد کرد، چرا که کارگردان صحنه برجام دولت آمریکاست. این موضوع را از 2 منظر میتوان اثبات کرد.
1- آمریکا کارگردان و سناریونویس تحریمها
تکیهگاه تحریمهای ظالمانه علیه ایران، ایالات متحده آمریکا بوده و خواهد بود. تحریم از حیث کسانی که ملزم به رعایت آن هستند به تحریم اولیه و تحریم ثانویه تقسیم میشود؛ تحریمهای اولیه به تحریمهایی گفته میشود که فقط بین 2 کشور تحریم شونده و تحریمکننده است اما در تحریم ثانویه، کشور تحریمکننده، کشورهای دیگر را نیز مجبور به رعایت این قوانین تحریمی میکند و در صورت عدم رعایت، آنها را مورد مجازات قرار میدهد.
آمریکا از سال 2001 و پس از حوادث 11 سپتامبر با تصویب قانون وطنپرستی این اختیار را به وزارت خزانهداری خود داد تا با مؤسسات مالی خارجی که قواعد نظام بانکی آمریکا را رعایت نمیکنند تحت عنوان مبارزه با پولشویی، برخورد کرده و آنها را تنبیه اقتصادی کند. این اقدام سنگ بنای تحریمهای ثانویه بانکی آمریکا علیه سایر کشورها بود. آمریکا به پشتوانه جایگاه خود در اقتصاد جهانی و همچنین جایگاه دلار در تجارت جهانی، قادر به اعمال تحریمهای ثانویه بانکی علیه سایر کشورها بدون نیاز به تایید شورای امنیت است. تنبیههای اقتصادی تضمینی برای پیشبرد اهداف تحریمی آمریکاست. برای مثال «کریدت بانک» سوییس سال 88 مبلغ 536 میلیون دلار به دلیل نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا علیه ایران جریمه شد یا موسسه مالی «انجیاو» هلند با همین اتهام مبلغ 619 میلیون دلار در خرداد 91 به پرداخت جریمه متهم شد؛ اخیرا هم شرکت چینی «زدتیای» یک میلیارد دلار جریمه شد.
با اوج گرفتن پرونده هستهای ایران، آمریکا ایران را اصلیترین هدف اعمال تحریمهای ثانویه بانکی قرار داد. این روند از سال 2006 شروع شد و تا سال 2013 ادامه پیدا کرد. در این مدت حدود 600 فرد، نهاد و بانک ایرانی در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفتند و آمریکا بسیاری از بانکهای بزرگ دنیا را جریمه کرد. این جرایم در فاصله بین توافق ژنو و اجرای برجام و پس از اجرای برجام نیز ادامه داشت. برجام با آن همه وعده و تبلیغات، نه در خودش و نه در حاشیهاش نتوانست تغییری در وضعیت تحریمهای ثانویه آمریکا ایجاد کند. در برجام ساختار تحریمهای ثانویه بانکی (زیرساختهای حقوقی و سازوکارهای اعمال) کاملاً حفظ شده و صرفا مصادیق اعمال آن کاهش پیدا کرده است. عدم دسترسی آزادانه به پول نفت، مهمترین اثر باقی ماندن تحریمهای ثانویه بانکی و برقرار نشدن روابط بینالمللی بانکی است. بهرغم افزایش فروش نفت و در اختیار قرار گرفتن این پول توسط ایران، این پول نمیتواند آزادانه مصرف شود و تنها راه قطعی برای نقد شدن پولهای نفت، واردات است.
در واقع برجام با ایالات متحده فاقد رفع تحریمی اساسی برای ما بود و کشورهای اروپایی نقشی معادل هیچ برای ایران بازی میکردند و حالا با خروج ایالات متحده از برجام، قضیه جالبتر هم میشود. کارگردان برجام از صحنه خارج شده و سایر بازیگرانی که با اراده کارگردانشان معنا پیدا میکردند در صحنه باقی ماندهاند. حضور آنها قسمتی از فیلم جدید ایالات متحده برای ادامه ماجرای «خسارت محض» است. باقی ماندن در برجام به معنای بازی کردن در زمینی است که امتیازات جدیدی را طلب میکند در حالی که ایران هنوز مزد معامله قبلی را دریافت نکرده است!
2- اراده و تمایل کشورهای اروپایی نسبت به آمریکا
ترس و وحشت اروپاییها از جریمههای دولت آمریکا وقتی در کنار حجم تبادلات اقتصادی اروپا با ایران قرار میگیرد، قضیه معنای تازهای مییابد. نگاهی به آمار رسمی بانک جهانی بیانگر واقعیاتی است که رفتار آینده اروپاییها را بخوبی پیشبینی خواهد کرد.
حجم تجارت خارجی اتحادیه اروپایی و کشورهای منتخب با ایران و آمریکا، به نحوی است که در صورتی که بخواهند با لحاظ کردن صرفه اقتصادی، دست به انتخاب بین ایران و آمریکا بزنند قطعا موجبات تکدر آمریکا را فراهم نمیکنند. این موضوع در رابطه با اتحادیه اروپایی به مراتب شدیدتر و حیاتیتر از سایرین است. به صورتی که مقایسه حجم تجارت خارجی اتحادیه اروپایی با ایران نسبت به همپیمانان آمریکا در منطقه نیز کفه ترازوی روابط اتحادیه را به سمت ایالات متحده میکشاند.
در واقع تعامل با ایران در شرایط نارضایتی آمریکا به هیچ عنوان برای اتحادیه اروپایی مزیتی نخواهد داشت. عدم ارائه تضمین لازم از سوی اروپاییها نیز ناظر به همین دلایل است. از این رو هیچوقت نمیتوان به تداوم روابط ایران و اتحادیه اروپایی دل بست.
باتوجه به سابقه اروپاییها، نقش و میزان تاثیرشان در رفع تحریمهای ایران و با نگاه به حجم تجارت خارجی آنها با ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش، تداوم برجام با اروپاییها و بدون حضور آمریکا نهتنها هیچ سودی برای ایران ندارد، بلکه ابزاری برای تحقیر ایران محسوب میشود، زیرا اروپا نه قدرت و نه ارادهای برای انتفاع ایران ندارد. برای اروپاییها تداوم رابطه با آمریکا مزیتی اساسی محسوب میشود و در مقایسه با آمریکا، ایران هیچ سودی برایشان ندارد. رفتار سابقهدار آنها نیز موید چنین گزارهای است. تداوم برجام قسمتی از پازل آمریکا برای فشار بر ایران محسوب میشود و منجر به فرصتسوزی و فراهم کردن بستر لازم برای اخذ امتیازات گسترده دیگری از ایران است. به همین دلیل ماندن در برجام به معنای تداوم یک خسارت محض و عبرت نگرفتن از تجربهای مکرر آزموده شده خواهد بود.
عباس شریفی