چندی پیش همایشی با عنوان «امید اجتماعی در ایران» در دانشگاه علامه طباطبایی با حضور چهرههای اصلاحطلب و نزدیک به دولت تدبیر و امید برگزار شد. اما چه ضرورتی این فعالان سیاسی- اجتماعی را به برگزاری چنین همایشی سوق داده است؟ پرسش محوری در این همایش این است: «چرا با وجود بهبود نسبی اوضاع پس از سال 92 کماکان بر اساس نظرسنجیها 80درصد ملت امیدی به بهبود در آینده ندارند؟!» در اصل این همایش و نظایرش حرکتی سیاسی در جهت حمایت از دولت کنونی است و پرداختن به مساله ناکارآمدی دولت روحانی با تغییر در صورت مساله و انداختن آن به کانال دیگری است که بررسی را نه بر عملکرد، بلکه بر تصویر مردم از وضعیت کشور متمرکز میکند. به نحوی که دغدغه اصلی در این صورت این میشود که چه به روز جامعه ما آمده است که ملت قدمهای کوچک را نمیبینند و درک نمیکنند و چرا برای اینکه حس بهبود اوضاع را داشته باشند منتظر قدمهای بسیار بزرگ و به عبارت بهتر شقالقمرند؟ و بهطور خلاصه چرا انتظار مردم اینقدر بالا رفته است؟ همایش مذکور به دنبال پرداختن به این پرسشها از زوایای مختلف است و بهواسطه ماهیت سیاسی عمده شرکتکنندگان در آن پیشاپیش معلوم است چه جوابهایی به این پرسشها در آنجا داده شده است. همان کلیات ابوالبقای تکراری و یکسویه که نقل محافلی اینچنین است. کلیاتی که مشکل را در جایی بیرون از مجموعه عملکردها و سخنان و اظهارنظرهای این به اصطلاح اصلاحجویان جستوجو میکند و مقصر را همان مقصرهای همیشگی و سنتی که در هر تحلیل و سخنی از کیسه این حضرات بیرون میآیند معرفی میکند؛ پاسخهایی بدون توجه به عملکرد خود در همه سالهای گذشته، بدون بررسی نقشی که اینان در بدبینی جامعه به همه چیز بازی کردند، بدون تلاش برای به یاد آوردن رویکردهایی که در همه سالهای پس از 84 داشتهاند و بدون توجه و اهمیت قائل شدن نسبت به قمار بزرگ و خطرناکی که سال 88 به راه انداختند. اما در اینجا باید آنها را به این مهم توجه داد: «هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت».
برای آنکه ملت نسبت به گامهای کوچک شما واکنش مثبت نشان دهند باید حل مشکل را نه از آنها بلکه از خود شروع کنید. استاندارد دوگانه سیاه و ویرانه نشان دادن کشور قبل از شما و سپید و آباد بودنش بعد از آمدن خودتان را کنار بگذارید و اگر احساس میکنید اندک رنگ سپیدی که بر رخساره کشور میزنید دیده نمیشود و به جد به دنبال فهم دلایلش هستید بهتر است کمی به عقبتر بازگردید و رفتار و گفتار و کردارتان و آنچه را بهواسطه آن به ملت القا شد دوباره با همین رویکردی که اکنون دارید بازنگری کنید. 8 سال رنگ سیاه زدن بر هر آنچه که غیر از شمایان انجام دادند و وارونه جلوه دادن هر حرکت مثبتی، بیش از آنکه بهزعم شما سیاه و لجنآلود کردن و انهدام رقیب بوده باشد، به عبارت بهتر و دقیقتر نهادن عینک سیاهبینی بر چشمان مردم و کدر کردن روح و مغز جامعه بود. خاصه برنامهای که سال 88 پیاده کردید اگر دوباره مرور کنید دقیقا متوجه بوقلمونصفتی خود خواهید شد. با آنکه امروز از اهمیت توجه به کنشگری مثبت در مقابل گسترش کنشگری منفی سخن میگویید اما در همه آن سالها و خاصه در 4 سال بعد از 88 دستهجمعی و با قدرت تمام داشتید منفیترین کنشهای ممکن را انجام میدادید تا آنجا که بخش اعظمی از شما در تکمیل برنامه خود دست نیاز به دامان بیگانگان بردید و آنان را به نهادن پای بر خرخره ملت با گستردن چتر تحریمشان ترغیب کردید و با بیثبات کردن فضای سیاسی و اجتماعی کشور به آنها فهماندید دقیقا زمان گسترش تحریمهاست و آنها را از اثربخش بودنش مطمئن کردید و بعدتر سال 92 میوه درخت ریشهزده در ویرانهای را که میگفتید چیدید. تا سال 96 هم حتی هنوز رویکرد غالب در شما تخریب دیروزها بود اما حالا که دیگر عملا آن حنا رنگی ندارد وقت آن شده است که سطل رنگ سپید در دست بگیرید و سر و روی کشور را برق بیندازید و حالا وقت برگزار کردن همایشها و جلسات در این زمینه است؛ تلاشهایی با ظواهر بیطرفانه و علمی ولی سرشار از روح سیاستزده قبیلهگرایانه. هم آن سیاهنماییهایتان جمله سیاستزده بود و هم این تعجب فیلسوفانهتان درباره سیاهفهمی افراطی ملت! سیاستزده است. یکباره بیدار شدهاید و میپرسید چه شد که ملت ما اینقدر ناامید شد؟ به یاد بیاورید چگونه حتی کم شدن گوجه فرنگی را بهواسطه لشکر رسانههایتان در قامت یک بحران نگرانکننده به خورد ملت دادید. حالا انتظار دارید ملت نگران بحران آب در کشور نباشد؟
وقتی قدمهای بزرگ دیگران یکسره ناچیز، احمقانه، بیارزش و فریب جلوه داده شده آیا این امکان وجود دارد که مخاطبان آن روزها امروز قدمهای کوچک در بهبود نسبی اوضاع خود را درک کنند و شادتر و راضیتر باشند؟ بیایید یک نمونه را از میان صحبتهای این عزیزان انتخاب کنیم و درباره آن کمی گفتوگو کنیم. در این گفتوگو البته که رویکرد منتقدانه نخواهیم داشت و فقط به دنبال توصیف و مقایسه قدمهایی که پس از 92 با قبل از آن برداشته شد خواهیم بود. در دولت جناب روحانی به ادعای حامیان ایشان برای ایرانیانی که فاقد بیمه درمانی بودند با طرح تحول نظام سلامت تمهیداتی اندیشیده شد و آنها صاحب بیمه شدند. حال انتظار میرود ایرانیان در این زمینه احساس بهتری داشته باشند. همانگونه که گفتیم ما به انتقادات به این طرح و نتایج و عواقب مالی آن نمیپردازیم و با همین رویکرد به اقداماتی که پیشتر از سال 92 و خاصه در بازه زمانی 8 ساله پس از 84 رخ داد در این زمینه اشاره میکنیم. در آن 8 سال چند نوع پوشش بیمهای جدید برای کسانی که بیمه نداشتند بهوجود آمد؛ بیمه روستاییان و عشایر، بیمه ایرانیان، بیمه کارگران ساختمانی، بیمه بافندگان قالی و بیمه رانندگان. با این وجود دستگاه رسانهای که از آن یاد کردیم در همه آن سالها در تنور ناکارآمدی و بیعملی دولتهای نهم و دهم میدمید و این احساس را در میان مردم گسترش میداد که همه این گامها گامهایی بیهوده و بیارزش و بسیار کوچک است. از این نمونهها بسیار و بسیار موجود است. مثالی دیگر؛ بحران ارزی سالهای 90 و 91 و بحران ارزی 96 و نوع واکنش این حضرات به آنهاست؛ در یکی اشک تمساح ویرانی کشور ریخته و مصرانه و مجدانه به آن دامن زده میشد و به ای نحو کان در مسیر کنترلش سنگاندازی و تنور سفتهبازی گرم نگه داشته میشد و در این یکی همه اقدامات دولت توجیه و مثبت و مدبرانه تصویر میشود. داستان بنزین پتروشیمیها و سرطانزایی دروغین آن و آه و فغانی که حضرات میکردند و ملت را میترساندند یا بحران ریزگردها یا ترافیک و آلودگی هوای تهران و... که اگر بخواهیم همه آنها را ردیف کنیم هزاران صفحه روزنامه نیاز خواهد بود.
حال در زمانی که آن دستگاه رسانهای نیازمند آن است که اقداماتی کوچکتر از آنچه قبلتر بیارزش معرفیشان میکرد، دیده شود و باعث شادمانی و امیدواری شود و ترسهای مخوف سابق به یکباره منهدم شود، آیا جامعهای که به دست خود عینک سیاهبینی بر چشمانش نهادهاند میتواند به یکباره گشایشهای کوچک در وضع خود را متوجه شود و نسبت به آن واکنش مثبت نشان دهد؟
آری! حضرات بهاصطلاح اصلاحجو و روشنفکران قلابی میخواهند حق انحصاری سیاهنمایی و کنترل کامل ترساندن مردم را داشته باشند.
امیر استکی