مدافع حرمی که نحوه شهادتش را نقاشی کرده بود

حاج «جعفر جوانی» پدر شهید مدافع حرم «حامد جوانی» با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزند شهید خود اظهار داشت: رشد و نمو «حامد» در فضایی مذهبی و معنوی بود و از سن پنج سالگی در هیئت فاطمیه مسجد محل با توزیع قند خادمی می‌کرد. از کودکی روحیه پهلوانی و ازخودگذشتگی داشت و در تمام مقاطع تحصیلی شاگرد اول مدرسه بود تا آن‌جا که توانایی تدریس پیدا کرده و در پایگاه مسجد کلاس‌های تقویتی دایر کرد.

اینجا اگر سردار هم باشی باید شکسته شوی

پدر شهید جوانی با اشاره به علاقه ویژه فرزند شهید خود به حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، گفت: حامد در روز عاشورا مسئولیت شستن دیگ‌ها و ظرف‌های احسان عزاداران حسینی را به‌عهده می‌گرفت و وقتی هم هیئتی‌ها می‌گفتند «آقا حامد شما یک افسر هستی و بهتر است این کارها را به دیگران بسپاری»، در جواب می‌گفت: «این‌جا جایی است که اگر سردار هم که باشی، باید شکسته شوی تا بزرگ شوی».

برای رفتن به سوریه در پوست خود نمی‌گنجید

حاج «جعفر جوانی» در خصوص خوشحالی فرزند خود برای اعزام به سوریه نیز تصریح کرد: در یکی از روزهای پاییز ۹۳، حامد خوشحال و خندان به خانه آمد و با ذوق و شوق خاصی گفت: «یک خبر خوب دارم». همه سرا پا گوش شدیم تا حامد دلیل آن‌همه خوشحالیش را بگوید. حامد گفت: «یادتان هست که من همیشه می‌گفتم‌ که ای کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم تا در رکاب حضرت اباعبدالله (ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده تا به سوریه بروم و از خواهر حضرت اباعبدالله (ع) دفاع کنم».

مدام از کمک آمریکا به داعش می‌گفت

پدر شهید جوانی با بیان این‌که فرزندش پس از بازگشت از اولین مأموریت خود، خاطراتی را تعریف کرده بود، اظهار داشت: پس از اولین اعزام پسرم به منطقه و بازگشتش در اسفندماه، وی مدام از حال هوای منطقه و شرایط سخت جنگ در سوریه تعریف می‌کرد و با اشاره به حوادث آن روزهای جنگ سوریه، می‌گفت: «من در آن‌جا به عینیت می‌بینم که چگونه هواپیماهای آمریکایی به بهانه بمباران داعشی‌هایی که در محاصره نیروهای جبهه مقاومت بودند برای آن‌ها با چتر اسلحه و مهمات و مواد غذایی می‌رسانند و به جای داعشی‌ها نیروهای سوری و مردمی را بمباران می‌کنند تا راه فراری برای داعشی‌ها باز کنند».

می‌دانست شهید می‌شود

پدر شهید جوانی در ادامه گفت: با وجود تعیین زمان عقد در روز اول فروردین، حامد به من گفت که «بابا من اکنون شرایط ازدواج ندارم. من در این دختر و خانواده ایشان هیچ‌گونه ایرادی نمی‌بینم، هر ایرادی هست از من است. من نمی‌خواهم نام کسی در شناسنامه‌ام ثبت شود و بعدا از آن‌ها شرمسار شوم، چرا که اگر این‌بار خدا بخواهد و من عازم سوریه شوم مدت زیادی زنده نخواهم بود».

داعشی‌ها برایش نقشه ترور کشیده بودند

جعفر جوانی در ادامه افزود: من از همرزمان حامد شنیدم که در منطقه «لاذقیه» یک روستای شیعه نشین در محاصره تکفیری‌ها بود و آن‌قدر اوضاع وخیمی داشت که حتی نظامی‌های سوری برای آزادی آن پیش‌قدم نمی‌شدند. اما حامد با تخصصی که در مورد مسائل توپ‌خانه و موشکی داشت، با برنامه‌ریزی‌ها و مهندسی دقیق توپخانه‌ای و دیده‌بانی، ضربه‌های مهلکی بر داعشی‌ها وارد آورده و چنان وحشتی در دل آن‌ها ایجاد کرده بود که برای ترور حامد نقشه‌هایی کشیده بودند.

با موشک ضدتانک حامد را هدف قرار دادند

ضربات مهلک حامد جوانی به پیکره داعش به طوری بود که بسیاری از تکفیری‌ها از دست او آواره شده بودند و زمانی‌ که با موشک ضدتانک «تاو» مورد هدف قرار می‌گیرد، از چهار زاویه فیلم‌برداری می‌شود و تا دو ماه این فیلم سر فصل خبر سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای داعشی‌ها بود.

نحوه مجروحیت و شهادتش مانند حضرت ابولفضل (ع) شد

پدر شهید حامد جوانی با بغضی که دیگر تبدیل به اشک شده بود، گفت: بعد از این‌که حامد مورد هدف قرار می‌گیرد، یا حسین گویان به زمین می‌افتد و از همان روز به کما می‌رود. ما سوم خرداد ۹۴ از این موضوع مطلع شدیم و بعد از چهار روز با هماهنگی‌های به‌عمل آمده به سوریه رفتیم.

وی افزود: هنگامی که به سوریه رسیدم، چون نمی‌دانستم که حرم مطهر خانم زینب (س) کدام سمت است به چهار سو سلام کردم و گفتم خانم جان، در آخرین وداع با اباعبدالله الحسین (ع) خیلی بی‌تابی می‌کردید و اباعبدالله (ع) دست خود را به سینه‌تان گذاشت و شما آرام شدید. شما را به مادرتان حضرت زهرا (ع) قسم از برادرتان بخواهید دست خود را به سینه من نیز بگذارد و آن آرامش را به قلب من هم منتقل شود.

جعفر جوانی ادامه داد: در لاذقیه وقتی به بالای سر حامد رسیدم، از هر کس جویای حالش می‌شدم فقط می‌گفتند به مقتل حضرت ابوالفضل (ع) نگاه کن، زیرا در مورد آن حضرت هر چه نقل کرده و نوشته‌اند در مورد حامد نیز صدق می‌کند. بر اثر اصابت موشک حامد دو دست و دو چشمش را از دست داده و برابر نظریه پزشکان ۸۰ در صد مغزش در اثر ترکش و موج انفجار از بین رفته و صورتش چنان متلاشی شده بود که قابل شناسایی نبود و در حالت کما به‌سر می‌برد.

سردار سلیمانی بر سر بالین مجروح حامد اشک ریخت

پدر شهید جوانی در ادامه گفت: بعد از ۲۲ روز بستری شدن در بیمارستان‌های سوریه به هر نحوی بود حامد را در حالت کما با آمبولانس به فرودگاه دمشق حمل کردیم و سپس با هواپیما به تهران منتقل و در بیمارستان بقیه‌الله بستری شد که در همان اوایل بستری سردار حاج «قاسم سلیمانی» بر بالین حامد حاضر شد و چون چشمش به حامد افتاد اشک از چشمانش جاری شد و گفت: «من آچار فرانسه نیروهایم را در سوریه از دست دادم». حامد پس از ۴۲ روز بستری شدن در بیمارستان‌های سوریه و ایران، در سوم تیرماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۵ سالگی به فیض شهادت نائل آمد.

نحوه شهادتش را خودش نقاشی کرده بود!

حاج «جعفر جوانی» با اشاره به این‌که حامد از ابتدا علاقه خاصی به قمر منیر بنی هاشم (ع) داشت، گفت: پسرم همان‌گونه که در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود و در دفتر نقاشی‌هایش که هنگام شهادت در جیبش بود، نحوه شهادت خود را نقاشی کرده بود که ابوالفضل‌گونه به شهادت می‌رسد که در میان سوری‌ها و ایرانیان نیز لقب «شهید ابوالفضلی» گرفت.

به فرمان مولایم امام خامنه‌ای به سوریه می‌روم

این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت‌نامه‌ خود آورده است:‌ ای عاشقان اهل بیت رسول‌الله (ص)! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام‌خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع کنم؛ لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین در سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.